آموزه های دینی زرتشت (بخش دوم)

0

بازدیدها: 9

 

آموزه های دینی زرتشت (بخش دوم)

موضوع مرگ و سرنوشت انسان پس از آن همواره همزاد تفکر بشر بوده است. در حقیقت باید گفت، باور به حیات پس از مرگ از اصول اساسی ادیان الهی است. دین زرتشت نیز، همچون دیگر ادیان الهی، معتقد به حیات پس از مرگ بوده و آموزه هایی در این زمینه دارد. در نتیجه، در بندهای متعدد از متون اوستایی و پهلوی به این آموزه اشاره شده است.

در این مقاله، زندگی پس از مرگ به عنوان یکی از آموزه های دینی زرتشت بر اساس بخش گاهانی (1) اوستا مورد توجه قرار می گیرد. چرا که اغلب دین شناسان بر این باورند که تنها همین بخش از اوستا، نوشته خود زرتشت می باشد. با این وجود، توجه به این نکته ضروری است که گاتها در زمینه زندگی پس از مرگ، تصویر روشنی ارائه نمی کند. خنجری به عنوان یکی از محققین زرتشتی نیز به این امر اذعان داشته و می نویسد:

“[زرتشت] درباره چگونگی روان انسان پس از مرگ نیز به گونه روشن و مستقیم سخن نمی گوید”. (خنجری، 1375، ص 62)

حال آنکه در دیگر کتب اوستایی و متون پهلوی، شرح و بسط بیشتری نسبت به گاهان در اینباره آمده است.

 

زندگی پس از مرگ در آموزه های دینی زرتشت

باور به زندگی پس از مرگ، یکی دیگر از آموزه های دینی زرتشت در گاتهاست. در این اندیشه، انسان موجودی است مختار که یکی از دو راه نیک و بد را بر می گزیند. به این معنا که در برابر گفتار، کردار و اندیشه هایش مسئول است.

به طور کلی، کتب عقیدتی زرتشت و نه صرفاً گاتها، حوادث پس از مرگ را بدین صورت معرفی می کنند:

  • سدوش (سه روز و سه شب نخستین پس از مرگ)
  • حرکت روان به سوی چینوت پل
  • داوری فردی
  • بهشت و دوزخ و همیستگان

 

سدوش

با مرگ، روان آدمی از تن جدا شده و سه شبانه روز در کنار جسم باقی می ماند. علت ماندن روان در کنار جسم این است که هنوز امید بازگشت به حیات را دارد. دراین مدت، روان نیکوکاران آرام بوده، لباس تمیزی به تن داشته و در کنار جسد، بخشی از گاتها را می سرایند. (هادخت نسک، فرگرد دوم، قطعه 15-2 :22)

در این میان اما روان بدکاران بسیار آشفته و افسرده است. آن ها لباس کهنه به تن داشته و شکنجه های بسیار طاقت فرسایی را متحمل می شوند. پس از سپری شدن این مرحله، روان برای داوری اعمال به سوی پل چینوت رهسپار می گردد.

 

حرکت به سوی چینوت پل

در بامداد روز چهارم، روان، سفر به جهان دیگر را آغاز نموده، به سوی پل چینوت حرکت می کند. در طول این مسیر، روان نیکوکار بوهای خوش استشمام کرده و دوشیزه ای زیبا بر وی ظاهر می گردد. این دوشیزه که دئنا نام دارد، کنش و وجدان و در حقیقت، تجسم پندار، گفتار و کردار نیک اوست. اما روان گناهکار، بوی ناخوشایندی به مشامش می رسد و پیرزنی زشت بر وی نمایان می شود. این پیرزن نیز تجسم پندار، گفتار و کردار نیک فرد گناهکار می باشد.

  • چینوت پل

چینود پل در فارسی معادل چینوت پل در اوستاست. چینود از مصدر «چی» به معنای جدا کردن و سوا کردن است. در گاتها چهار بار از این پل یاد شده است. بر سر این پل، ایزدان رشن و اَشتاد و زامیاد، کردار مردمان را می سنجند. در متون پهلوی عبور از این پل به عنوان باوری بیان شده که هر زرتشتی باید بدان ایمان داشته باشد. (متن های پهلوی، 1391، ص 67)

برخی از مفسران گاهان بر این باورند که عقیده به این پل، پیش از زرتشت نیز وجود داشته است:

“عقیده به این پل، خیلی پیش از زرتشت وجود داشته است. شاید ریشه آن به راه شیری کهکشان مربوط باشد. در میتولوژی کشورهای اروپایی آمده که بین آسمان و زمین پلی قرار دارد که روان درگذشتگان، باید از روی آن پل بگذرد”. (آذرگشب، 1384، ج 2، ص 387-388)

درباره مکان این پل آمده که:

پلی است حد فاصل این جهان و آن جهان که بر بالای قله دائیتی جای دارد. یک بازوی آن در بن البرز در شمال و بازوی دیگر آن در سر البرز در جنوب قرار دارد. (حریریان و همکاران، 1380، ج 1، صفحه 129)

 

داوری فردی

بنا بر آموزه های دینی زرتشت، قضاوت و داوری افراد در روز رستاخیر دو بار صورت می گیرد:

  • داوری فردی
  • داوری عمومی

در حقیقت، داوری فردی، پس از ورود به جهان بعد از مرگ، بر روی پل چینود انجام می گردد. بر روس این پل، دادگاهی تشکیل شده و به قضاوت درباره روح انسان ها پرداخته می شود. از جمله موارد مبهم در این رابطه، داور این دادگاه است. آذرگشسب درباره داور در این مرحله می گوید،

داور در «گاهان 7:46» اهورامزدا بوده، اما در اوستای متأخر، ایزدان سروش، مهر و رشن بعنوان داور معرفی می شوند. (آذرگشسب، 1384، ج 2، صفحه 387)

 

بهشت، دوزخ، همیستگان

توجه به این نکته ضروری است که:

در آموزه های دینی زرتشت، با توجه به متون اوستایی و پهلوی، تا پیش از رستاخیر، تنها روان حضور دارد. بدین معنا که تا این مرحله، خبری از جسم نیست. این در حالی است که در روز رستاخیر، جسم و روان، هر دو با هم حاضر می شوند.

در کتاب روایت امید اشوهیشتان درباره وضعیت شخص متوفی پس از مرگ آمده است:

“جسم آن ها روی زمین باقی می ماند، بخشی از آن با آب مخلوط می شود. بخش دیگر با نباتات و بخش دیگر در هوا. روح انسان ها برای داوری الهی که در پل چینوت … صورت می گیرد، به ملکوت می رود”. (روایت امید اشوهیشتان، ص 229)

به هر ترتیب، پس از داوری پل چینوت، جایگاه هر فرد مشخص می شود. اگر اعمال نیک فرد بر اعمال بد وی فزونی داشت وارد بهشت می شود. اگر اعمال بد او بر اعمال خوب غلبه داشت، به دوزخ می رود. در نهایت، اگر وزن اعمال نیک و بد فرد برابر بود، به همیستگان رهسپار می شود. (ژینیو، 1372، ص 51، دینکرد پنجم، ص 44)

 

حیات پس از مرگ در گاهان

اهورامزدا خدایی است که به همه امور آگاه بوده، نمی توان او را فریب داد. لذا بر اساس گاهان، اوست که کردار جهانیان را داوری کرده، نیکان را پاداش و بدکاران را کیفر می دهد.

با توجه به گزارش های گاتها متوجه می شویم که این پاداش ها و عذاب ها جسمانی و روحانی است. در نتیجه، زندگی پس از مرگ در آموزه های دینی زرتشت، هم جنبه جسمانی و هم جنبه روحانی دارد.

زرتشت در یسنا می گوید:

“ای مزدا اهورا! بی گمان این [پاداش آرمانی] را به تن و جان کسانی ارزانی می داری که با منش نیک، کار می کنند”.

همه افراد، پس از مرگ باید از گذرگاه داوری که در زیر آن آتش و آهن مذاب جاریست، عبور کنند. گذر از این مرحله، به کردار نیک افراد بستگی دارد. پس آنانی که راه درست را برگزیده اند، به راحتی و با اطمینان از آن عبور می کنند. این مسئله به صورتی است که حتی آتش و آهن مذاب برای آن ها موجب خوشی و شادکامی است. پس از عبور از گذرگاه «چینوت پل» نیز به سرای روشنایی وارد می شوند که بهترین جایگاه است. این سرای روشنایی، جایگاه نیکوکاران «گرزمان» و سرای اهورامزدا ست.

اما بدکاران پس از مرگ، به هنگام نزدیک شدن به گذرگاه داوری، افسوس خورده و مملو از اضطراب و ترسند. در حقیقت، علاوه بر ترس و اضطراب، آتش و آهن مذاب نیز وجودشان را شکنجه و عذاب می دهد.  آنها پس از طی این مسیر رنج آور، به جایگاه نهایی خود که مکانی بسیار تاریک و ظلمانی است وارد می شوند. از این مکان، همواره بانگ دریغ و افسوس و شیون بلند است.

 

کلام آخر (بخش دوم)

علیرغم اهمیت حیات پس از مرگ در آموزه های دینی زرتشت، این آموزه در بخش گاهانی، مبهم بیان شده است. از این رو در اوستای متأخر به شرح و بسط بیشتری در این زمینه مواجه می شویم. افزون براین، در برخی موارد از قبیل ماهیت داور پل چینوت نیز ابهاماتی به چشم می خورد. شاید بتوان گفت که ابهامات موجود، از یک طرف به سبب از بین رفتن بخشهای زیادی از اوستای زرتشت است. اما از طرف دیگر، نظر به اذعان بسیاری از دین پژوهان، تعدد نویسندگان اوستا، خود عاملی است اساسی برای این نقیصه. به هر ترتیب، ساختار اصلی این آموزه نشان می دهد که صرف نظر از تناقضات ملموس اوستای متقدم و متأخر در این زمینه، شباهت های فراوانی با آموزه های معادباورانه دیگر ادیان الهی مشاهده می شود.

 

پی نوشت:

1- گاهان، تلفظ دیگر گات ها، قدیمی ترین بخش اوستا

 

برگرفته از:

مقاله “بررسی تطبیقی سرنوشت انسان پس از مرگ در دین زرتشت و اسلام”؛ نویسنده سید محمد حاجتی

کتاب “پژوهشی در کیش زرتشت”؛ نویسنده، علی اصغر منجزی