انتظار و آنچه باید باشد؛ بازمروری بر دیدگاه انجمن حجتیه نسبت به انتظار

0

بازدیدها: 6

اعتقاد و روش انجمن موسوم به «انجمن حجتیه مهدویه» در مسئله انتظار، کاملاً منفعلانه و به دور از هر نوع فعالیتی در به نتیجه رساندن انتظار منتهی به ظهور است و این دیدگاه انفعالی مطابق و برخاسته از نظریه و بینش اصطلاحاً دیالکتیکی نسبت به تحولات تاریخی است. هرچند خود ندانند یا دانسته آن را انکار کنند.

این نگاه مبتنی بر مثلث «تز، آنتی تز و سنتز» در شکل «هگلی» و «مارکسیستی» است که تحولات تکاملی طبیعت از جمله تاریخ به‌عنوان عضوی از اعضای طبیعت را از زاویه انقلاب اضداد به یکدیگر توجیه می‌کند. برای روشن شدن مطلب به توضیح این طرز تفکر به‌صورت خلاصه و به آن اندازه که با مسئله «انتظار» مرتبط است، پرداخته می‌شود.

بینش دیالکتیکی

بینش دیالکتیکی طبیعت بر این اساس است که اولاً، طبیعت در حرکت و تکاپوی دائم است و ثبات توقف و یکسانی در طبیعت وجود ندارد. ثانیاً، هر جزء از اجزای طبیعت، تحت تأثیر سایر اجزای آن است و به سهم خود، در همه آن‌ها مؤثر. ثالثاً، حرکت از تضاد ناشی می‌شود؛ به عبارتی تضادها و کشمکش‌ها، پایه حرکت‌هاست. تضادها به این صورت پدید می‌آیند که هر چیز طبعاً گرایشی به سوی ضد خود و نفی‌کننده خود دارد و آن را در درون خود می‌پرورد و هر چیز در حالی که خود را اثبات می‌کند، انکار خود را نیز دربردارد. رابعاً: جدال درونی اشیاء رو به افزایش است و شدت می‌یابد تا به اوج خود یعنی آخرین حد اختلاف و کشمکش می‌رسد؛ نقطه‌ای که تغییرات کمی در یک حالت انقلابی و جهش‌وار به تغییر کیفی تبدیل شده و این کشمکش به سود نیروهای نو و شکست نیروهای کهنه پایان می‌یابد و اشیاء یکسره به ضد خود تبدیل می‌شوند.

پس از آنکه شی به ضد خود تبدیل شد، بار دیگر همان جریان صورت می‌گیرد و این مرحله نیز به نوبه خود ضد خویش را می‌پرورد و پس از یک سلسله کشمکش‌ها، به نفی خود که نفی نفی مرحله اول است و به نحوی مساوی با اثبات است، منتهی می‌شود ولی نفی نفی که مساوی با اثبات است، به معنی بازگشت به مرحله اول نیست بلکه به‌صورت نوعی ترکیب میان حالت اول و دوم است. پس حالت سوم که ضد ضد است و اصطلاحاً به آن «سنتر» گفته می‌شود، ترکیبی است؛ از حالت اول که آن را «تز» و حالت دوم که آن را «آنتی تز» می‌خوانیم. طبیعت به این ترتیب حرکت می‌کند و از مرحله‌ای به مرحله دیگر منتقل می‌شود و راه تکامل خود را می‌پیماید.

تاریخ نیز به‌عنوان جزئی از طبیعت از این قاعده مستثنی نیست و ناچار چنین سرنوشتی دارد؛ یعنی تاریخ یک جریان دائم و یک ارتباط متقابل انسان و اجتماع نیز یک صف‌آرایی و جدال دائم میان گروه‌های در حال زوال انسانی است که در نهایت امر در یک جریان تند و انقلابی به‌سود نیروهای در حال رشد پایان می‌یابد و تکامل تاریخ رخ می‌دهد.

آنچه در چرایی این اعتقاد انفعالی انجمنی‌ها به مسئله انتظار و نسبت آن با نظریه و بینش دیالکتیکی اهمیت دارد، نتیجه‌ای است که از طرز تفکر دیالکتیکی در به‌رسمیت شناختن و قداست بخشیدن به ایجاد نابسامانی‌ها با هدف تسریع فرایند تکامل و فراهم‌شدن مقدمات انقلاب حاصل می‌شود و آن نتیجه این است که هر چیزی شکاف را وسیع‌تر و موجب تسریع تحول جامعه از مرحله‌ای به مرحله عالی‌تر شود، قابل پذیرش بوده و چون ایجاد نابسامانی‌ها می‌تواند چنین نقشی داشته باشد، طبق این منطق مشروع و مقدس است.

انفعال در انتظار

در تبیین عبارتی که در ابتدای نوشتار به‌عنوان «اعتقاد منفعلانه، به دور از هر نوع فعالیتی در به نتیجه رساندن انتظار منتهی به ظهور» آورده شده باید گفت، آنچه از فعالیت انجمن حجتیه ذیل عنوان انتظار دیده می‌شود، چیزی نیست که طبق آموزه‌های اصیل اسلام ناب، زمینه‌ساز ظهور باشد. بلکه نوعی تلقی باطل، قرائت ناصواب و تفسیر به رأی نسبت به بعضی آموزه‌های اسلام است که در موضوع مهدویت و ظهور مطرح شده‌اند.

انجمنی‌ها با تمسک به‌ظاهر روایاتی چون «کلُّ رایهٍ تُرفَعُ قبلَ قیامِ القائمِ فصاحِبُها طاغوت[1]» با تشکیل حکومت در زمان غیبت مخالفند و آن را مانع ظهور یا از عوامل تعویق و تأخیر آن می‌دانند. انجمن با اصرار بر اینکه هر کس قبل از قیام امام، اقدامی جهت اصلاح کار نماید، در ظهور او تأخیر ایجاد کرده همان عقیده را ترویج می‌نماید که طرفداران تحولات تکامل تاریخ به آن معتقدند؛ یعنی جامعه باید به حالت انفجار برسد، ظلم فساد و تباهی به اوج خود برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و نیرویی جز باطل حکومت نکند.

از ابتدای انقلاب اسلامی زاویه داشتند و از هیچ فرصتی برای تخریب و تضعیف آن و اشاعه تفکر باطل خود دریغ نکرده و می‌کنند؛ چرا که انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه، انسانی است که نه‌تنها تشکیل حکومت در زمان غیبت را محکوم می‌کند، بلکه برای پیشبرد اهداف خود در سایه تقیه و صبر با حکومت جور نیز موافقت زبانی نموده و صرفاً به گریه و زاری از غم فراق حضرت ولى‌عصر (عج) و صدقه دادن برای سلامتی وجود ایشان بسنده می‌کند؛ از این رو همیشه از طرف جبهه مقابل خود یعنی جریان انقلابی با برچسب‌هایی همچون حجتی های، حزب قاعدین، گروه عافیت‌طلب، اسلام شاهنشاهی، اسلام عافیت‌طلب و ولاتی‌های بی ولایت شناخته شده‌اند. به‌طور مثال، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و با طرح نظریه حکومت اسلامی، توسط حضرت امام (ره)، انجمن هر کسی را که به مباره علیه رژیم می‌پرداخت، منکوب و خارج از دین قلمداد می‌کرد تا برای همگان مسلم شود که برای ظهور امام زمان (عج) باید با حکام ستمگر ساخت و با رژیم سازش کرد تا ظهور به تأخیر نیفتد و هر کس به غیر این عمل کند، خائن به ائمه (ع) است!

این در حالی است که مهم‌ترین و بدیهی‌ترین ویژگی انسان منتظر از دیدگاه اسلام ناب، همراهی و زمینه‌سازی برای تشکیل حکومت عدل و همچنین قیام در برابر حکام جور است. چنان‌که رهبر کبیر انقلاب حضرت امام (ره) نیز به این مطلب تصریح داشتند که همان دلایلی که لزوم امامت پس از نبوت را اثبات می‌کنند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولی‌عصر ارواحنافداه را دربردارد.

دیدگاه‌های دیگر

دیدگاه دیگر انجمن حجتیه نسبت به مسئله انتظار این است که آن را مساوی با محبت و انسان منتظر را صرفاً «محب» می‌داند که فقط حسرت دیدار امام (ع) را دارد، از دوری و فراق او تضرع و بی‌قراری می‌کند و دنبال راهی است، برای رسیدن محضر امام (ع)، پس، از هر عالِم و متقی سراغ ایشان را می‌گیرد و راه رسیدن به او را جویا می‌شود. صرف همین کارهای ظاهری را در صدق عنوان منتظر برای انسان کافی می‌داند. حتی بلکه بیشتر از آن را هم بدعت و موجب تأخیر در امر ظهور تلقی می‌کند.

از دیگر دیدگاه‌های انجمن حجتیه نسبت به مسئله ظهور این است که انسان منتظر انسانی است، صبور که باید در مقابل ظلم ظالم در حکومت جور، برای لو نرفتن و پیشبرد کار خود صبر و تقیه کند. اعتقاد انجمن بر این پایه استوار است که صرفا باید آماده بود و نیروی خود را حفظ و ذخیره کرد و حتی تظاهر به مخالفت با دشمن هم نکرد و چه بسا موافقت زبانی هم با او داشت و همیشه تا زمان ظهور و قیام امام (عج) در سنگر تقیه باقی ماند. انجمن، مبارزه را فقط در معیت امام معصوم جایز می‌شمارد و بر همین اساس مخالف هر نوع قیام، در زمان غیبت است؛ چرا که قیام را باعث تلف شدن نیروها می‌دانند. این برداشت آن‌ها از تقیه باعث شد که انجمن و در رأسشان، خود شیخ «محمود حلبی» قیام امام (ره) علیه شاه و رژیم امریکایی او، مبارزه امام (ره) با آمریکا و اسرائیل و حتی قیام مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را به باد اعتراض و فحاشی بگیرد و هر مبارزی را هم که دستش می‌رسید، به ساواک لو می‌داد. تا جایی که حتی شهادت مردم مسلمان را هم از حماقت و جهلشان خوانده و با همین نگاه امام (ره) را مسئول ریختن خون جوانان در ۱۵ خرداد می‌دانست. از این رو از نظر انجمن باید عالم از معصیت لبریز شود تا حضرت (عج) ظهور کنند. امر به معروف و نهی از منکر هم تعطیل باشد تا گناه افزایش یابد؛ زیرا با افزایش گناه فرج نزدیک می‌شود. لذا تحقق هر حکومتی در زمان غیبت باطل و بر خلاف اسلام است!

تعطیلی امر به معروف

با اینکه فساد اعتقاد انجمنی‌ها اظهر من الشمس است، اما در اینجا برای روشن‌تر‌شدن مطلب، باید نقدی بر اعتقاد انجمن درباره لزوم تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر بیان شود.

در فقه موضوعی وجود دارد، با عنوان «امور حِسبه» که در طول تاریخ فقه شیعه همه علماء از قدیم متوجه اهمیت این مسئله بوده‌اند و اگرچه در تعریف آن اختلافاتی هم مشهود است، اما آنچه را از آن‌ها به‌عنوان قدر متیقن می‌توان اخذ کرد، این است که فریضه امر به معروف و نهی از منکر از قبیل امور حسبه است و امور حسبه از امور اصطلاحاً «ما لَم یرضَ الشارعُ بترکِها» هستند، یعنی اموری که شارع مقدس به‌هیچ عنوان راضی به ترک آن‌ها نیست. چیزی را که خداوند تحت هیچ شرایطی راضی به ترک آن در جامعه و نزد مسلمین نیست، انجمنی‌ها قائل و معتقد به لزوم تعطیلی آن هستند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

***

پس «مسئله انتظار، آنچه که باید باشد» یک حرکت فعال، تحرک‌بخش، تعهدآور و سازنده است. با استفاده از روایات صحیح، ذیل حدیث معروف «یَملَأ اللهُ به الأرضَ قسطاً و عدلاً بعدَ ما مُلِئَت ظلماً و جَوراً»[2] به این مطلب می‌رسیم که امر ظهور تحقیق نمی‌پذیرد، مگر اینکه هر یک از شفی و سعید به نهایت کار خود برسند؛ یعنی باید انسان‌های منتظر فعالی باشد که هدفشان مقابله با ظلم و فساد و تباهی است، نه آنچه از فکر انجمنی‌ها برمی‌آید، مبنی بر اینکه باید نشست و صبر کرد، مقابل حکام ستمگر هم سکوت و تقیه نمود، با هر آنچه در راستای اصلاح جامعه است، به مخالفت ومبارزه پرداخت و چه بسا به گسترش فساد در جامعه هم دامن زد تا حضرت تشریف بیاورند و کارها را درست کنند!

«إنَّ الأرضَ للهِ یورِثُها من یَشاءُ مِن عبادِه و العافبَهُ للمتّقین»( آیه 128- سوره اعراف)[3]

منبع: روشنا، شماره ۹۵، زمستان ۱۴۰۱، ۲۸- ۳۰.

[1] – الغیبه (للنعمانی) / ترجمه فهری ; ج ۱ ص ۱۲۲

(و خبر داد ما را علىّ‌ بن الحسین،او گفت حدیث کرد ما را محمّد بن یحیى عطّار در قم او گفت:حدیث کرد ما را محمّد بن حسّان رازى او گفت: حدیث کر ما را محمّد بن علىّ‌ کوفىّ‌ از علىّ‌ بن الحسین و او از ابن مسکان و او از مالک بن اعین جهنى که گفت): شنیدم ابو جعفر امام باقر علیه السّلام میفرمود:هر پرچمى که پیش از قیام قائم برافراشته شود صاحبش طاغوت است

[2] – در روایت آمده است که جُندَب از پیامبر خدا(ع) در مورد «خوف» در آیه پرسید. پیامبر(ص) در پاسخ فرمود:

یا جُندَبُ! فی زَمَنِ کُلِّ واحِدٍ مِنهُم سُلطانٌ یَعتَرِیهِ وَ یُؤذِیهِ، فَإِذا عَجَّلَ اللّهُ خُروجَ قائِمِنا یَمْلأُ الأرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلماً.

ای جُندَب! در زمان هر یک از امامان، سلطانی هست که بدان امام، آزار و اذیّت می رساند. وقتی خداوند، ظهور قائم ما را برساند، جهان را پُر از قسط و عدل خواهد کرد، چنان که پُر از ظلم و ستم شده است.

سپس فرمود:

طُوبیٰ لِلصّابِرینَ فی غَیبَتِهِ! طوبیٰ لِلمُتَّقینَ عَلیٰ مَحَجَّتِهِم! اُولٰئکَ الَّذینَ وَصَفَهُمُ اللّهُ فی کِتابِه وَ قالَ: (ٱلَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیبِ)، و قالَ: (أُولٰئِکَ حِزْبُ ٱللهَِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ ٱللّهِ هُمُ ٱلْمُفْلِحُونَ).

خوشا به حال آنانی که در دوران غیبت او شکیبایند! خوشا به حال کسانی که در مسیری که اهل بیت برای آنان ترسیم کرده اند، تقوا پیشه می کنند! اینان، همان کسانی هستند که خدا در کتاب خویش، آنان را توصیف کرده و فرموده است: (و کسانی که به غیب ایمان دارند) و فرموده: (اینان، همان حزب اللّه هستند و حزب اللّه، همان رستگاران اند).

کفایه الأثر: ص۶۰.

[3] – قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا ۖ إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ

(موسی به قوم خود گفت: از خدا یاری خواهید و صبر کنید که زمین ملک خداست، آن را به هر کس از بندگان خود خواهد به میراث دهد، و حسن عاقبت مخصوص اهل تقواست.)

سیدرضا حسینی

انتهای پیام

منبع: فرقه پژوهی