باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش دوم)
بازدیدها: 20
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه
بزرگان فرقه بهائیت، یکی از دلایل عدم برخورداری باب و بهاء از معجزه را این مسئله می دانند که معجزه، تنها برای افراد حاضر در زمان پیامبر حجت است، حال آن که دیگرانی که پس از آن ها پا به این جهان می گذارند، راهی برای درک آن معجزه و شناخت آن ندارند. در حقیقت، بهائیان تلاش می کنند تا با این استدلال، بی معجزه بودن پیامبران خود، باب و بهاء را توجیه نمایند.
شبهه اول: خداوند متعال تمایلی برای نشان دادن معجزه ندارد.
بهائیان برای رهایی از پرسش درباره عدم معجزه پیامبران آن ها، یعنی باب و بهاء، ادعا می کنند، معجزه در اثبات نبوت، تأثیر بسزایی ندارد. زیرا اولاً چه بسیار افرادی که حتی با دیدن معجزه بر کفر خود اصرار نمودند و ثانیاً این امر تنها بر افراد حاضر در زمان پیامبر می تواند اثربخش باشد، حال آن که دیگران از تأثیرات آن بهره ای ندارند.
نویسندگان جزوه «رفع شبهات»، در توضیح این عقیده خود می نویسند:
“بر خلاف ادعای ردیه نویسان علیه دین بهائی، بهائیان معتقدند خداوند بر هر امری و معجزه ای قادر است. یعنی خداوند می تواند معجزه های گوناگون، چه ظاهری و چه باطنی توسط پیامبران خود آشکار سازد. خداوند، قدرت مطلق است و هیچ قدرتی برتر از او نیست و همه عالم در ید اقتدار اوست. زیرا خود، عالم را آفریده است و به حقایق و ذات آن شناخت و احاطه کامل دارد.
خداوند، علیرغم توانایی مزبور، تمایلی به آوردن معجزات ظاهری ندارد و اراده فرموده است کارهای این جهان خاکی و مادی را بیشتر از طریق اسباب و وسایل و بر طبق قوانین مادی انجام دهد و این است سنت الهی. علت آن هم این است که حتی در صورت آوردن چنین معجزاتی، فقط برای کسانی دلیل هستند که در زمان وقوع آن معجزات حاضر بودند. بنابراین، معجزات نمی تواند برای نسل های بعدی دلیل محکمی باشد. هندوها، بودایی ها، یهودیان، مسیحی ها، زردشتی ها، مسلمانان، … همه و همه چنین معجزاتی ره به وفور نقل کردند، اما نتوانستند حقایق آیین های خود را از طریق معجزات ظاهری برای یکدیگر اثبات کنند.
حتی بت پرستان نیز به بت های خود، نسبت معجزه دادند. به این ترتیب، معجزات ظاهری نمی توانند برهان محکمی باشند و به کلی، مشکوک و مخدوش اند. در خود قرآن مجید و تاریخ اسلام شواهد قاطعی وجود دارد که منکران پیامبران، حتی در صورت مشاهده معجزات ظاهری نیز مؤمن نمی شدند و پیامبران را ساحر و جادوگر می گفتند. نمونه بارز آن ادعای شق القمر کردن حضرت محمد (ص) است.
گفته شده ابوجهل از حضرت محمد (ص) معجزه خواست و حضرت، ماه را به دو نیم کردند. هر چند این معجزه معنای باطنی دارد، اما فکر می کنید حتی در صورت واقعی و ظاهری بودن دو نیم شدن ماه، نتیجه چه می شد؟ آیا ابوجهل مؤمن شد؟ نه تنها مؤمن نشد، بلکه بر کفر خود افزود“. (1)
البته این مسئله، پیش از این در کلام عباس افندی، فرزند میرزا حسینعلی نوری نیز یافت می شود. عبدالبهاء (عباس افندی) می نویسد:
“انبیاء، مصدر معجزات هستند و هر امر مشکلی و غیرممکنی برای آن ها ممکن و جایز است و به قدرتی ماوراء طبیعت، تأثیر در عالم طبیعت می نمایند. اما این معجزات نزد آن ها اهمیت ندارد و حتی ذکرش نمی کنند. چرا که این معجزات دلیل و حجتی برای حاضرین است، نه غائبین. چرا که اگر از حضرت موسی و عیسی آثار عجیبی روایت می شود، از بت ها نیز به تواتر، یعنی به شهادت خلق کثیر، آثار عجیبه روایت شده است.
برهمن از برهما آثار عجیبه نقل می کند، یهود و نصاری هم از موسی و عیسی. پس باید از کجا بدانیم که کدام راست می گویند؟ چرا که هر کدام در کتاب هایش مذکور است و هر کدام احتمال وقوع و عدم وقوع برای آن ها می رود. اگر راست است هر دو باید راست باشد، و اگر دروغ، هر دو باید دروغ باشند. اما بزرگ ترین معجزه ای که برای حضرت عیسی می توان عنوان کرد این بود که تنها و بدون سپاه و در نهایت مظلومیت، در مقابل مردم که مخالف او بودند، مقاومت کرد و جمیع را عاقبت مغلوب نمود. اگر چه ظاهراً مصلوب شد. و این بزرگ ترین معجزه است که احتیاجی هم به دیگر برهان نیست…”. (2)
ادامه دارد…
موضوعات مرتبط:
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش اول)
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش سوم)
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش اول)
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش چهارم)
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش پنچم)
پی نوشت ها:
1) جزوه رفع شبهات (1388) شمسی، ویرایش دوم، ص 115-116.
2) افندی، عباس، مفاوضات، ص 77.
منابع:
- کبیری سامانی، س.، ملک زاده، ع. (1391)، رجعت از دیدگاه شیعه و فرقه ضاله بهائیت، معرفت، سال بیست و یکم،شماره یکصد و هفتاد و هشتم، ص 109-124
- جزوه رفع شبهات (1388) شمسی، ویرایش دوم
- منطقی، ا. (1387)، بهائی گری؛ اصول و مبانی اعتقادی، معرفت، شماره یکصد و سی و سوم
- کریمی، م. (1385)، معجزات و کرامات پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)، شماره یکصد و هشتم