باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش پنچم)
بازدیدها: 7
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه
عباس افندی فرزند میرزا حسینعلی نوری تلاش می کند تا با استناد به برخی براهین به ظاهر عقلی، اثبات نماید که بی معجزه بودن پیامبران فرقه بابیت و بهائیت، یعنی باب و بهاء، امری است که خدشه ای بر حقانیت آن ها وارد نمی کند. از این رو ابتدا معجزه را به دلیل این که تنها منحصر به حاضرین در زمان معجزه است، امری بی اثر می داند و سپس به تفسیر و تأویل معانی معجزات پیامبران الهی می پردازد.
شبهه دوم: معجزه ای در کار نیست؛ معنای باطنی آیات مد نظر است.
عبدالبهاء (عباس افندی) می نویسد:
“اگر کوری بینا شود، عاقبت نزد اهل حقیقت اهمیت ندارد، باز کور گردد. یعنی بمیرد و از جمیع حواس و قوا محروم شود. لهذا، کور بینا کردن اهمیتی ندارد. زیرا این قوه بالمآل مختل گردد. اگر جسم مرده زنده شود، چه ثمر دارد، زیرا باز بمیرد...”. (1)
همچنین در جای دیگر می گوید:
“برهمن از برهما آثار عجیبه نقل می کند، یهود و نصاری هم از موسی و عیسی. پس باید از کجا بدانیم که کدام راست می گویند؟ چرا که هر کدام در کتاب هایش مذکور است و هر کدام احتمال وقوع و عدم وقوع برای آن ها می رود. اگر راست است هر دو باید راست باشد، و اگر دروغ، هر دو باید دروغ باشند. اما بزرگ ترین معجزه ای که برای حضرت عیسی می توان عنوان کرد این بود که تنها و بدون سپاه و در نهایت مظلومیت، در مقابل مردم که مخالف او بودند، مقاومت کرد و جمیع را عاقبت مغلوب نمود. اگر چه ظاهراً مصلوب شد. و این بزرگ ترین معجزه است که احتیاجی هم به دیگر برهان نیست…”. (2)
در حقیقت، از آن جا که نه سید علی محمد شیرازی و نه میرزا حسینعلی نوری از معجزه برخوردار نبودند، بزرگان این دو فرقه در تلاش برای کم ارزش جلوه دادن این انگاره و میزان اثربخشی آن به تأویل و تفسیر آن می پردازند. بنابراین، عبدالبهاء زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی (ع) و یا بینا شدن فرد نابینا را مشابه با نقل های برهمن ها از برهما و در نتیجه امری بی اهمیت و غیرقابل اثبات می داند و می نویسد:
“در کتب مقدسه ذکر احيای امواتست مقصد اينست که بحيات ابدیه موفق شدند و يا آن که کور بود، بينا شد. مقصد از اين بينایی، بصيرت حقیقیه است. و يا آن که کر بود، شنوا شد. مقصد آن که گوش روحانی يافت و بسمع ملکوتی موفق گشت. و اين بنص انجيل ثابت شده که حضرت مسيح می فرمايد که اين ها مثل آنانند که اشعيا گفته اين ها چشم دارند، اما نبينند. گوش دارند لکن نشنوند و من آن ها را شفا دهم . و مقصد اين نيست که مظاهر ظهور عاجز از اجرای معجزاتند زيرا قادر هستند، لکن نزدشان بصيرت باطنی و گوش روحانی و حيات ابدی مقبول و مهم است .پس در هر جایی از کتب مقدسه که مذکور است کور بود، بينا شد.
مقصد اينست که کور باطن بود به بصيرت روحانی فائز شد و يا جاهل بود عالم شد و يا غافل بود هشيار گشت و يا ناسوتی بود ملکوتی شد چون اين بصيرت و سمع و حيات و شفا ابديست لهذا اهمیت دارد و الا حيات و قوای حيوانی را چه اهميت و قدر و حيثیتی مانند اوهام در ايام معدوده منتهی گردد. مثلاً اگر چراغ خاموشی روشن شود باز خاموش گردد، ولی چراغ آفتاب هميشه روشن است اين اهميت دارد“. (3)
همچنین، بهائیان در رابطه با خواب اصحاب کهف نیز، آن را ماجرایی معنوی می دانند. بر این اساس، افندی این داستان را این گونه معنا می کند:
“آن قوم، در نوم (خواب) جسمانی نبودند، اما خواب غفلت از این سر است و چون آن نفوس از این جهان به کلی منقطع بودند و دل به عالم دیگر بسته بودند، حکم نیام، حاصل می نمودند و رؤیای حقیقی مشاهده می کردند. و آن چه در مدت مدیده از برای خلق، میسر نمی گشت، در مدت قلیله از برای ایشان حاصل می شد“. (4)
بنابراین، در نگاه بهائیان، هر معجزه ای که در قرآن و کتب انبیای پیشین نقل می شود، معنایی باطنی دارد. از این رو، در داستان اصحاب کهف نیز، مقصود از خواب طولانی آن ها، خواب غفلت از این دنیا و توجه به جهان آخرت است.
ادامه دارد…
موضوعات مرتبط:
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش اول)
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش دوم)
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش اول)
باب و بهاء، پیامبران بی معجزه (بخش چهارم)
پی نوشت ها:
1) افندی، عباس، مفاوضات، ص 28.
2) همان، ص 77.
3) همان، ص 69.
4) همان، ص 70.
منابع:
- کبیری سامانی، س.، ملک زاده، ع. (1391)، رجعت از دیدگاه شیعه و فرقه ضاله بهائیت، معرفت، سال بیست و یکم،شماره یکصد و هفتاد و هشتم، ص 109-124
- جزوه رفع شبهات (1388) شمسی، ویرایش دوم
- منطقی، ا. (1387)، بهائی گری؛ اصول و مبانی اعتقادی، معرفت، شماره یکصد و سی و سوم
- کریمی، م. (1385)، معجزات و کرامات پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)، شماره یکصد و هشتم
- پرچم، ا. (1389)، بررسی و مطالعه گفتمان های تورات و انجیل و قرآن در معجزه پیامبران، الهیات تطبیقی علمی پژوهشی، سال اول، شماره اول، ص 21-36