بررسی شبهات پیرامون خاتمیت

0

بازدیدها: 34

بررسی شبهات پیرامون خاتمیت

 

یکی از استدلال های مبلغان بهائیت برای اثبات پیامبری بهاءالله، برخی از روایات است که به زعم ایشان در تعارض با خاتمیت رسول اکرم (ص) می باشد.

در این مقاله، در صدد بررسی و پاسخ به روایاتی هستیم که اتمام وحی و نبوت را رد می‌کنند.

 

 

زمان لازم برای مطالعه‌ این مقاله: 8 دقیقه.

کلام پیامبر‌ (ص) و عدم خاتمیت ایشان

برای بررسی روایاتی که به ظاهر در تعارض با خاتمیت است، ابتدا به بررسی روایتی از حضرت محمد‌ (ص) می‌پردازیم.

روحی روشنی در خاتمیت، به نقل از کتاب “درج لئالی هدایت” نوشته‌ی “اشراق خاوری”، حدیثی از اهل سنت بیان می کند. این حدیث به شرح زیر است:

رسول اکرم (ص) می فرمایند:

«اَنا آخر الاَنبیاء وَ مَسجدی هذا آخر المَساجد».

سپس روحی روشنی از قول اشراق خاوری می‌نویسد: «این حدیث هم دلیل عدم دین و عدم بعثت رسول بعد از خاتم الانبیا نیست. زیرا اولاً معنی آخریت را در ایقان فرموده‌اند. و ثانیاً با توجه به قسمت اخیر حدیث (و مسجدی هذا آخر المساجد) اگر آخر به معنی خاتمه باشد، پس مسجد پیغمبر هم خاتمه مسجدها است…»

 

اما پاسخ چیست؟

می‌دانیم که انبیا الهی به زبان مردم سخن می‌گویند تا برای همه قابل فهم باشد. قرآن می‌فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ»

ترجمه: ما نفرستادیم پیغمبری را مگر به زبان قوم خودش.

اگر رسول خاتم (ص) بگوید قرآن من، آخرین کتاب است؛ این قرآن شامل تمامی قرآن هایی که تاکنون انتشار یافته و بعدها منتشر می‌شود نیز هست، پس نمی‌ توان گفت چون تعداد قرآن های موجود در عالم زیاد است، مقصود حضرت محمد‌ (ص) از کلمه آخر چیز دیگری است.

به عبارت دیگر، ذکر مسجد در این عبارت در برابر سایر مساجد اسلامی نیست بلکه شامل تمام مساجد اسلامی و در برابر معابد سایر ادیان از قبیل کلیسای مسیحی و کنیسه یهودیان است.

به طور خلاصه، مقصود از این حدیث این است که پس از به وجود آمدن معبد مسلمانان که مسجد نامیده می شود، دینی نخواهد آمد که معبد دیگری به وجود آورد؛ و مسجد، معبد ابدی بندگان خداست.

 

کلام عایشه و رد خاتمیت حضرت محمد‌(ص):

دومین روایت بر خلاف خاتمیت، که مبلغان بهائیت به آن اشاره می کنند، کلامی از عایشه است.

“احمد حمدی” یکی از مبلغان بهایی، از “جلال الدین سیوطی” در “تفسیر الدر المنثور”، از قول “ابی شیبه نقل” می‌کند که عایشه یکی از همسران حضرت محمد‌ (ص) می‌گوید:

«قولوا خاتم النَّبیین وَ لا تَقولوا لا نَبی بَعده»

یعنی بگویید ختم کننده پیغمبران و نگویید پس از او پیغمبری نیست.

به این ترتیب روحی روشنی، مولف خاتمیت، این روایت را در اثبات تمام نشدن وحی و نبوت بیان کرده‌است.

مؤلف-كتاب-الدر-المنثور
حافظ جلال‌الدین عبدالرحمن بن ابی‌بكر سیوطی شافعی (۸۴۹-۹۱۱ق) از عالمان اهل سنت است. او مؤلف آثار زیادی در حدیث و تاریخ و تفسیر و علوم دیگر است. و نویسنده تفسیر “الدر المنثور” و نیز جامع‌ترین کتاب در مورد علوم قرآنی به اسم “الاتقان فی علوم القرآن” است.

 

با توجه به این که آیات قرآن و سنت و روایات متعدد از پیامبر‌(ص) بر خلاف این سخن هستند، حتی اگر این سخن از عایشه نقل شده‌ باشد نیز مردود بوده و مورد قبول نمی باشد. مخصوصاً اینکه عایشه نمی‌تواند در مورد چنین مسئله ای که خلاف نص قرآن، سنّت و اجماع است، اعلام نظر کند.

علاوه براین، دلیل شرعی نیز وجود ندارد که عایشه، صلاحیت چنین اظهار نظری را داشته‌ باشد. همچنین مطلبی که عایشه بدون استناد به معصوم اظهار کند، برای دیگران دلالتی ندارد.

 

استشهاد به کلمه خاتم الوصیین برای رد خاتمیت پیامبر‌ (ص):

روایت دیگری که در ظاهر در تضاد با مقوله خاتمیت بوده و بهائیت آن را به عنوان تایید عقاید خود و رد خاتمیت حضرت محمد‌ (ص) بیان می‌کند، به شرح زیر است.

امام علی علیه السلام می‌فرماید:

«أنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ، وَ یَعْسُوبُ‏ الْمُتَّقِینَ، وَ آیَةُ السَّابِقِینَ، وَ لِسَانُ النَّاطِقِینَ، وَ خَاتَمُ الْوَصِیِّینَ…»

روحی روشنی باتوجه به کتاب “درج لئالی هدایت” از اشراق خاوری، و حدیث ذکر شده استدلال می‌کند:

«اگر بنا به قول علمای شیعه، لفظ خاتم النبیین به معنی آخر باشد، که پس از آن دیگر پیغمبری نیاید، ناچار خاتم الوصیین هم به معنی آخر اوصیا است که پس از او وصی دیگری نباید بیاید».

در پاسخ به این دیدگاه، ولایت اوصیای پیامبر‌ (ص) امر وحدانی و گسترده است. به علاوه، همان طور که نبوت پیغمبر اسلام، نبوت ختمیه است، وصایت اوصیای او نیز ختمیه است. یعنی بعد از امام علی‌ (ع)، وصی پیامبر دیگری نخواهد‌ آمد.

به عبارت دیگر چون بعد از حضرت محمد (ص) پیامبر دیگری نخواهد‌ آمد، وصی نبی دیگری هم نخواهد‌ آمد.

پس خاتم الوصیین بودن امام علی (ع) با وصایت ائمه دیگر منافاتی ندارد. زیرا آنان وصی حضرت محمد (ص) هستند نه وصی پیامبری دیگر.

 

خاتمیت در اجماع:

مسئله خاتمیت پیامبر (ص) از بدیهیات اولیه در اسلام بوده و هست. به همین دلیل نیز علی محمد باب در ابتدا خود را به عنوان باب العلم و باب قائم معرفی می‌کرد. علی محمد باب، ابتدا مکتب شیخیه را دعوت‌ نمود. چون شیخیه تحت تاثیر تعلیمات شیخ احسائی و سید کاظم رشتی بودند، نسبت به دیگران آمادگی بیشتری برای پذیرش باب داشتند.

در همان ابتدای کار، اعتقاد مومنین به باب درباره خاتمیت، اتمام نبوت و پیامبری بود که  مسلمانان هم به آن معتقدند. از این رو، علی محمد باب در نوشته های اولیه خود مثل “صحیفه بین‌الحرمین” و “صحیفه عدلیه” نیز خاتمیت پیامبر را تصدیق می کند.

حاجی میرزا جانی کاشانی که از مقتولین بابیه تهران است، در کتاب “نقطة الکاف” درمورد شرایط نبوت می نویسد:

«اول آن که ادعای محال نکند، مثل شریک باری بلکه ادعای امکان نماید مثل پیغمبری، ولی ادعایش در خور زمان باشد نه آنکه من الله نسخ آن ادعا رسیده باشد، مثل ادعای ختم پیغمبری و ثبوت آن و بعد از ثبوت دیگر ادعا جایز نیست.»

کتاب نقطة الکاف از مدارک موثق تاریخ بابیه است که بابیه برای پنهان کردن آن تلاش می‌کند. در قسمت دیگری از این کتاب همین موضوع تکرار می‌شود:

«(در شرایط نبی) اول آن که ادعای محال ننماید مثل شریک باری و ادعای ممکن نماید و ادعایش در خور زمان باشد، مثلاً در دوره نبوت ادعای نبوت جایز و بعد از اثبات قول “لانبی بعدی” باطل».

 

حتما بخوانید: خاتم در خاتم النبیین به چه معناست؟

 

کلام آخر:

 

مسلمانان معتقدند که حضرت‌ محمد‌ (ص)، آخرین پیامبر بوده و پس از او نزول وحی تمام‌ می‌شود. نه تنها تمام مسلمانان، خاتمیت پیامبر‌ (ص) و پایان وحی و نبوت پس از او را قبول داشته و دارند؛ بلکه حتی در نوشته‌های اولیه‌ علی محمد باب و نوشته‌ های حاجی میرزا جانی کاشانی نیز خاتمیت پیامبر‌ (ص) به وضوح مطرح شده است. اینجاست که سؤال پیش می آید که ادعای رد خاتمیت، قرن ها از رحلت رسول اکرم (ص) به یکباره چگونه بیان شده و مورد قبول برخی قرار گرفته است؟

 

 

منابع:
- امیرپور، علی، خاتمیت، سازمان مطبوعاتی مرجان
- روحی روشنی، خاتمیت 
fa.wikipedia.org