بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش چهارم)
Visits: 6
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت
با توجه به ترجمه و تفسیری که میرزا حسینعلی نوری از آیه ۸۹ سوره بقره ارائه می دهد باید گفت، اولاً ترجمه وی از این آیه قرآن نه تنها اشتباه است بلکه اساساً معنایی از آن استخراج نمی شود. ثانیاً با توجه به شأن نزول این آیه شریفه و تفسیری که از ائمه معصومین علیهم السلام در این زمینه برای رجعت وجود دارد، به هیچ وجه نمی توان مفهوم دیگری، جز آن چه علمای اسلام بیان می کنند را تصور نمود.
نقد شبهه اول: برداشت بهاء از مفهوم رجعت با توجه به آیه ۸۹ سوره بقره
نقد اول که به کلام حسینعلی نوری وارد می باشد این است که، وی ترجمه ای نادرست و بی معنا از این آیه شریفه ارائه می کند. وی، ابتدا تنها بخشی از آیه شریفه را در نظر می گیرد:
“ کَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ“. (بقره، آیه ۸۹)
و سپس این گونه ترجمه می کند:
“بودند این گروه با کفار مجاهده و قتال می نمودند، برای نصرت امرالله. پس چون آمد ایشان را آن کسی که شناخته بودند، کافر شدند به او. پس لعنت خدا بر کافران“. (۱)
حال آن که ترجمه درست این آیه از زبان عرب به فارسی به این صورت می باشد:
“وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ“.
“و چون کتاب آسمانی قرآن از نزد خدا برای هدایت آن ها آمد با وجودی که کتاب (تورات) آنان را تصدیق می کرد و با آن که خود آن ها پیش از بعثت (پیامبر اسلام) انتظار غلبه بر کافران داشتند، آن گاه که آمد و شناختند (که همان پیغمبر موعود است) باز به او کافر شدند (و از نعمت وجود او ناسپاسی کردند). پس خشم خدا بر کافران باد“.
نقد دوم به تفسیر حسینعلی نوری این است که در تفسیر خود می نویسد:
“از این آیه استناد می شود که مردم زمان آن حضرت، همان مردمی بودند که در عهد انبیای قبل، برای ترویج آن شریعت و ابلاغ امرالله، مجادله و محاربه می نمودند. و حال آن که مردم عهد موسی و عیسی [ع] غیر مردم آن حضرت بودند“.(۲)
حال آن که از امام صادق (ع) در شأن نزول و تفسیر این آیه می آید:
“یهودیان در کتاب خودشان خوانده بودند که محمد رسول خداست و محل هجرت ایشان مابین دو کوه «عیر» و «احد» است. بنابراین از سرزمین خودشان کوچ کردند تا آن محل را پیدا کنند. به کوهی رسیدند که «حداد» نام داشت و چون حداد شبیه «احد» است، آن ها گمان بردند، همان کوه احد است. عده ای در آن جه مانند ولی عده ای به جاهای مختلف دیگری مثل «تیما» و «فدک» و «خیبر» رفتند و منزل گزیدند. یهودیانی که در تیما بودند، بعد از مدت ها هوس کردند به دیدن بقیه یهودیان بروند. در راه به مردی اعرابی از قبیله «قیس» برخوردند که آن مرد، شتر کرایه می داد. آن مرد اعرابی پس از فهمیدن نیات یهودیان که دنبال جایی بین عیر و احد در نزدیکی مدینه بودند، آن ها را به آنجا برد. یهودیان برای دیگر یهودیان نامه نوشتند که ما به نقطه ای که بین عیر و احد است رسیدیم.
ولی آن ها به دلیل این که آن جا صاحب خانه و ملک و آب بودند، به آن جا نرفتند و از ساکنان مدینه، یعنی ساکنان میان عیر و احد، خواستند وقتی پیامبر ظهور کرد، آن ها را خبر کنند.
یهودیان مدینه، اموال بسیاری کسب کردند، ولی شخصی به نام «تُبَع» وقتی از اموال آنان با خبر شد، به جنگ آنان رفت و آن ها را محاصره کرد. تبع می خواست در مدینه بماند، ولی یهودیان با او مخالفت کردند؛ چرا که گفتند اینجا محل هجرت پیامبر است نه جای تو.
او هم وقتی اوضاع را چنین دید از آن ها خواست که از خویشاوندانش کسانی را در آنجا بگذارد، که وقتی پیامبر ظهور کرد، آن ها به کمک پیامبر بروند. تبع دو قبیله «اوس» و «خزرج» را که می شناخت، در مدینه منزل داد. ولی دو قبیله اوس و خزرج به چپاول ثروت یهودیان پرداختند و آن ها را اذیت و آزار می کردند و یهودیان هم می گفتند: وقتی پیامبر ما محمد آمد، ما همگی شما را از دیار خود بیرون می کنیم. ولی وقتی حضرت محمد مبعوث شدند، اوس و خزرج که همان انصار شدند، به حضرت محمد ایمان آوردند، اما یهودیان به ایشان ایمان نیاوردند“. (۳)
بنابراین، برخلاف برداشت عجیبی که میرزا حسینعلی نوری از این آیه شریفه بیان می کند و می گوید، بر این اساس، مردم زمان حضرت محمد (ص)، همان مردم زمان پیامبران پیشین بودند، مشخص است که منظور پروردگار متعال از این عبارت که:
“و چون کتاب آسمانی قرآن از نزد خدا برای هدایت آن ها آمد“،
نه تنها مردم زمان پیامبران پیشین نمی باشد، بلکه یهودیانی است که در زمان رسول مکرم اسلام (ص) به زعم خویش در انتظار ایشان، هجرت نمودند، اما با آن گاه که با دعوت آن حضرت مواجه شدند، از وی روی برگرداندند.
ادامه دارد…
موضوعات مرتبط:
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش اول)
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش دوم)
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش ششم)
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش سوم)
بهائیت و تغییر مفهوم رجعت (بخش پنجم)
پی نوشت ها:
۱) نوری، حسینعلی، ایقان، ص ۵۱٫
۲) همان، ص ۵۲٫
۳) طباطبایی، سید محمدحسین،تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۳۶-۳۳۷٫
منابع:
- منطقی، ا. (۱۳۸۷)، بهائی گری؛ اصول و مبانی اعتقادی، معرفت، شماره یکصد و سی و سوم
- فلاحتی، ح. (۱۳۸۹)، تحلیل عقاید شیخیه در بسترسازی بابیت و بهائیت، سال اول، شماره دوم، ص ۱۵۹-۱۷۸
- حسینی، ع.، شهبازیان، م. (۱۳۹۷)، کاوشی در رجعت با تأکید بر انحرافات شیخیه، بهائیت و احمد اسماعیل بصری، فصل نامه علمی-پژوهشی مشرق موعود،سال سیزدهم، شماره چهل و نهم،۱۷۳-۱۹۸
- کبیری سامانی، س.، ملک زاده، ع. (۱۳۹۱)، رجعت از دیدگاه شیعه و فرقه ضاله بهائیت، معرفت، سال بیست و یکم،شماره یکصد و هفتاد و هشتم، ص ۱۰۹-۱۲۴
- جزوه رفع شبهات (۱۳۸۸) شمسی، ویرایش دوم