تغییر تقویم در بابیت و بهائیت (بخش دوم)

0

بازدیدها: 16

تغییر تقویم در بابیت و بهائیت

 

در بخش اول از مقاله «تغییر تقویم در بابیت و بهائیت» ذکر شد که گاه شمار «بدیع» که به عنوان تقویم بهایی معرفی می شود، بر مبنای عدد نوزده است. دلیل این امر هم این است که نوزده، عددی مقدس نزد علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری به شمار می رود. اما نمی توان گفت که چنین انتخابی بی سابقه بوده و مشابهی برای آن وجود ندارد. درست برعکس این تصور، پیش از باب و بهاء نیز افرادی می زیستند که ضمن داشتن ادعای مهدویت، تقویمی جدید برای آیین خود معرفی نمودند و اتفاقاً در گاه شمار آن ها، تعداد روزها و ماه ها هیچ تناسبی با اصول و قواعد طبیعت نداشت.

محمود پسیخانی از جمله این افراد به شمار می رود. مشابهت های عملکرد باب و بهاء در این زمینه با فرقه نقطویه، این تصور را بوجود می آورد که تغییر تقویم در بابیت و بهائیت با الگوبرداری از این فرقه صورت پذیرفته است.

 

 

نقطویه، الگوی تغییر تقویم در بابیت و بهائیت

 

نقطویه، شاخه ای از فرقه حروفیه است که در دوران صفوی به جنبشی سیاسی و مخالف حکومت تبدیل شد. محمود پسیخانی، بنیان گذار نقطویه، از شاگردان فضل الله شروانی استرآبادی (1)، پایه گذار فرقه حروفیه بود. استرآبادی به دلیل رفتار مغرورانه اش وی را طرد نمود و از آن پس، پسیخانی، «محمود مردود» و «محمود مطرود» نام گرفت.

 

تقویم بابیت و بهائیت
نمایی از تقویم بدیع

 

فرقه نقطویه، «محمودیه» نیز خطاب می گردد و این به سبب نام بنیان گذار آن می باشد. اما این فرقه از آن رو نقطویه نام دارد که یکی از آموزه های پسیخانی این است که خاک، نقطه آغاز همه چیز است. به هر ترتیب، محمود پسیخانی در سال 800 هجری قمری به تبعیت از استاد سابق خود، استرآبادی، ادعای مهدویت و آوردن شریعتی جدید نمود.

 

از پایه گذار نقطویه 16 کتاب و 1001 رساله بجا مانده است. این آثار بسیار مبهم و سرشار از حروف و نشانه هایی هستند که در کتب استاد ایشان یافت می شود. با این وجود، آموزه های این فرقه بسیار قابل فهم است. از مهم ترین این آموزه ها می توان به تناسخ اشاره نمود.

 

در منظومه فکری پسیخانی، ذرات جسم پس از مرگ از بین نمی رود، بلکه به صورت توده ای مجزا جذب خاک می شود. پس از آن نیز در قالب گیاه یا جمادات ظاهر می گردد. به هر ترتیب، شأن و مرتبه وجودی که آدمی به آن تبدیل خواهد شد، ارتباطی مستقیم با عملکرد او در گذشته خواهد داشت.

 

بر این اساس، محمود پسیخانی ادعا می کرد که با توجه به آیه زیر، تجسد یافته مقام اعلی محمد (ص) و علی (ع) است:

“… عَسَىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا“. (اسراء: 79)

باشد که خدایت تو را به مقامی محمود مبعوث گرداند“.

 

در حقیقت، بنیان گذار نقطویه که همه چیز را تأویل می کند، به ناگاه در این آیه، دست از تأویل بر می دارد و منظور از «محمود» در آیه را، نه به معنای صفتی برای موصوف قبل از آن (یعنی مقام) (2)، بلکه اشاره به خود تلقی می کند. این در حالی است که در صورت پذیرفتن این ادعا باید گفت:

  • اولاً چرا در هیچ یک از روایات و آیات، اشاره ای به چنین معنایی نشده است؟
  • ثانیاً اگر قرار باشد این گونه بی اساس و بی مبنا تفسیر به رأی صورت پذیرد، هر فردی بنام محمود، می تواند ادعا کند که این آیه در رابطه با او نازل شده و حتی هر شخصی بنام رحمان و یا رحیم نیز می تواند بر اساس آیه «بسم الله الرحمن الرحیم»، خود را صاحب شریعت و فردی موعود بخواند.

 

ادامه دارد…

 

 

موضوعات مرتبط:

تغییر تقویم در بابیت و بهائیت (بخش اول)

تغییر تقویم در بابیت و بهائیت (بخش سوم)

 

 

پی نوشت ها:

1) فضل الله شروانی استرآبادی متخلص به «نعیمی» و معروف به «حلال خور» در سال 740 قمری در شروان متولد شد. وی صوفی زاده بود و به همین دلیل علاقه وافری به «تأویل» آیات قرآن داشت. از این رو او را «صاحب تأویل» نیز می نامیدند. همین ویژگی های برجسته حلال خوری و صاحب تأویل بودن، سبب شد تا ادعای مهدویت نماید و خود را به عنوان مهدی موعود معرفی کند. بنابراین در سال 786 هجری قمری خود را مهدی موعود نامید و عزم سفر کرد تا به دعوت در سرتاسر ایران بپردازد. مخالفت های با وی سبب شد تا از ترس جان خود قصد کند به روم رود. اما پیش از آن به دستور تیمور و به دست میرانشاه در سال 796 قمری کشته شد.

2) در تمامی تفاسیر موجود، «محمود» در این آیه، صفت بوده و به معنای «پسندیده» یا «مقام شفاعت کبری» و از این قبیل عبارات است، نه این که اشاره به اسمی خاص (محمود پسیخانی) باشد.

 

 

منابع:
  • پرهیزگار، م.، حیدری فر، م. (1395)، پیشینه شناسی و نقد گرایش های باطنی بابیت و بهائیت، فصل نامه علمی پژوهشی مشرق موعود، سال یازدهم، شماره چهل و سوم، ص 151-170
  • ذکاوتی قراگزلو، ع. (1376)، حروفیه؛ پیش درآمد نقطویه، معارف، سال چهاردهم، شماره اول، ص 61-66
  • مشکور، م. (1348)، فتنه حروفیه در تبریز، بررسی های تاریخی، شماره بیست و دوم، ص 133-146
  • الگار، ح. (1382)، نقطویه، شیخ، ح. (مترجم)، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، خرداد و تیر، شماره شصت و هشتم و شصت و نهم، ص 193-197
  • میرفطروس، ع. (1373)، جنبش حروفیه؛ بررسی منابع و مآخذ و تحقیقات جدید (1)، ایران شناسی، سال ششم، پاییز، شماره بیست و سوم، ص 583-595
  • قیطرانی، و. (1386)، مبانی فکری حروفیه، فصل نامه پژوهشی اقوام و ادیان، سال دوم، شماره پنجم، ص 73-84

 

نویسنده: زهرا کامکار