بازدیدها: 8
یک قرآنپژوه آمریکایی معتقد است: ارتباط بینامتنی عمیقی بین قرآن و الهیات مسیحی دوران باستان متأخر وجود دارد که نشان میدهد اشاره قرآن به مصلوب شدن مسیح بخشی از یک گفتمان دینی گستردهتر در آن دوران است.
به گزارش فاران نیوز، چهارمین مدرسه تابستانی انعکاس با موضوع «قرآن و عهدین: سنتها، بافتارها و بینامتنها» شهریور امسال برگزار شد.
این برنامه با همکاری دانشگاه اگزتر برگزار شد و در آن، محققانی از کشورهای مختلف گرد هم آمدند که پیش از این، دستاوردهای علمی خود در این حوزه را در مجلات یا مجامع علمی بینالمللی عرضه كردهاند.
در چهارمین مدرسه تابستانه انعکاس، ۴۰ ساعت ارائه علمی با پرسش و پاسخ در ۶ روز ارائه شد و ۱۹ محقق از دانشگاههای ۱۴ کشور مختلف، ۵ سخنرانی به زبان فارسی و ۱۴ سخنرانی به زبان انگلیسی ارائه کردند.
رایان الیزابت کریگ، محقق روابط مسیحی و مسلمانان و مطالعات قرآنی یکی از سخنرانان این مدرسه تابستانه بود. کریگ مدیر برنامههای دانشجویی مرکز صلح و امور جهانی برکلی و استادیار مرکز تفاهم مسلمانان و مسیحیان الولید (Alwaleed Center for Muslim-Christian Understanding) در دانشگاه جورج تاون است. او طی سالهای ۲۰۱۶-۲۰۱۸ به عنوان ویراستار مجلات انجمن بینالمللی مطالعات قرآنی (International Qurʾanic Studies Association) خدمت کرده است و در تعدادی از طرحهای حفاظت از میراث فرهنگی اقلیتهای مذهبی در ایالات متحده و آلمان فعال بوده است. او همچنین عضو هیئت علمی مرکز عدالت اجتماعی است. کریگ مدرک دکتری خود را از دانشگاه کاتولیک آمریکا (Catholic University of America) گرفت. تحقیقات او بر تعاملات قرون وسطایی مسیحی عربی و سریانی با قرآن متمرکز است.
بررسی تطبیقی رویکرد متون مسیحی و قرآن به تصلیب
موضوع سخنرانی وی با عنوان «الگوهای اعتقادی و تصلیب در قرآن» بخشی از یک پروژه بزرگتر است که به بررسی الگوهای گفتمان درباره تصلیب بین مسیحیان و مسلمانان از اواسط قرن هفتم تا اواسط قرن سیزدهم میلادی میپردازد و قصد دارد چگونگی تعامل و تأثیر متقابل بین متون دینی مسیحی و اسلامی در زمینه مصلوب شدن عیسی(ع) را بررسی کرده و تفاوتهای کلیدی در تفسیرهای تاریخی و معاصر را تحلیل کند.
کریگ در ابتدا گفت که رویکرد تحقیقاتی او بر چند اصل زیر استوار است:
۱- تمرکز اصلی وی بر مطالعات تاریخی جوامع مسیحی شرقی و دریافت آنها از قرآن است.
۲- هدف تحقیقات وی به چالش کشیدن روایت رایج درباره فراگیری نظریه جایگزینی در اسلام است (نظریه جایگزینی براین باور است که عیسی مسیح از صلیب نجات یافته و فرد دیگری به جای او به صلیب کشیده شده است).
۳- جدلها و منظرههای مسلمانان و مسیحیان در دوران اولیه مورد توجه وی است.
۴- او بیشتر خود را در حوزه مطالعات تاریخی قرار میدهد تا مطالعات کتاب مقدس.
وی ادامه داد: در دوران پیش از اسلام، گفتمان شوراها و مباحثات درونمسیحی الگوی ثابتی را دنبال میکرد که با تأکید بر تجربه انسانی از مرگ عیسی به مصلوب شدن، مرگ، دفن و رستاخیز وی اشاره دارد. مسیحیان شرقی از این الگو برای توصیف جنبههای مختلف مرگ و رستاخیز عیسی استفاده کردند.
کریگ در ادامه به بررسی آثار الهیاتدانان مسیحی شرقی در این موضوع پرداخت از جمله:
تئودور موپسوئستیایی (۳۵۰-۴۲۸ میلادی)، از الهیدانان دیوفیزیت، بر عمومی بودن مرگ مسیح و مخفی نبودن آن تأکید میکند و از عبارت «او مرد» استفاده میکند.
فیلوکسنوس منبجی (۴۴۰-۵۲۳ میلادی)، اسقف و از الهیدانان میافیزیت قرن ششم، به نقد تئودور پرداخته و معتقد است که تنها جسم عیسی مرده است و روح او از مرگ و رنج نجات یافته است که نشاندهنده دیدگاه متفاوت این مکتب است.
یعقوب سروجی (۴۵۱-۵۲۱ میلادی)، دیگر الهیدان میافیزیت، بر «کشته شدن» مسیح تأکید دارد و از عبارت «او کشته شد» استفاده میکند.
وی سپس به واژگان مربوط به مرگ در متون مسیحی اشاره کرد:
در متون مسیحی: معمولاً از واژههای مِیت یا مات (به معنای مرد) استفاده میشود. این واژگان به طور مستقیم به مرگ اشاره دارند اما در قرآن از این واژگان استفاده نشده است. در عوض، قرآن از عبارت ما قَتَلوه (او را نکشتند) استفاده میکند که به طور ضمنی به مرگ اشاره دارد، اما آن را نفی میکند.
کریگ درباره واژگان مربوط به مصلوب شدن گفت: در متون مسیحی: معمولاً از فعل صَلَبب (به صلیب کشیدن) استفاده میشود اما در قرآن عبارت ما صَلَبوه (او را به صلیب نکشیدند) آمده که باز هم نفی کننده است.
وی دربارهواژگان مربوط به رستاخیز گفت: در متون مسیحی معمولاً از فعل قامَ (برخاست) استفاده میشود که به طور مستقیم به رستاخیز اشاره دارد . اما در قرآن: از فعل رَفَعَ (بالا برد) استفاده شده که معنای متفاوتی دارد و لزوماً به رستاخیز اشاره نمیکند.
کریگ در ارائه خود بر الگوهای بیانیههای ایمان و اعتقادنامههای مسیحی در رابطه با مصلوب شدن عیسی در قرآن و متون مسیحی سوری تمرکز دارد. او قصد دارد با بررسی الگوهای بیانیههای ایمان موجود در انجیل و اعتقادنامههای مسیحی، به تحلیل نحوه بیان مسیحیان درباره مرگ و رستاخیز عیسی پرداخته و تأثیرات آن را بر تفسیرات قرآن بررسی کند. اعتقادنامههایی که اساساً به مرگ، دفن و رستاخیز عیسی میپردازند، مورد توجه او هستند و به تفاوتهای موجود در تفسیرهای مسیحی و اسلامی اشاره خواهد کرد. او در این مسیر به ویژه به درک منظر تفسیرها درباره آیههای ۱۵۷ و ۱۵۸ سورۀ نساء که به مصلوب شدن اشاره دارد، پرداخته و استدلال میکند که بسیاری از مطالعات غربی با زمانپریشی، تفاسیر متأخر را به متون اولیه فرافکنی کردهاند. از اینرو، او نسبت به پژوهشهای سنتی غربی رویکرد انتقادی دارد. کریگ در پژوهش خود به دنبال بررسی الگوهای استناد به این آیات در تبادلهای مسیحی-اسلامی است و سعی میکند به گفتمانهای الهیاتی چندلایه حول مصلوب شدن بپردازد.
وی خاطرنشان کرد که این تحقیق در کتابی با عنوان صلیب تاریخی و جایگزین گمشده (The Chronic Cross and the Lost Substitute) در پاییز ۲۰۲۵ منتشرخواهد شد و پایان نامه دکترای او است.
وی در سخنرانی خود همچنین بر الگوهای بیانات اعتقادی و اعترافات ایمانی مسیحیان و همچنین آیات قرآنی مربوط به مصلوب شدن عیسی تمرکز کرد.
او عقایدی را که اساساً به مرگ، دفن و رستاخیز عیسی می پردازد را به عنوان محوری در مطالعه خود معرفی کرد و تفاوتهای بین تفسیرهای مسیحی و اسلامی را برجسته کرد.
وی سپس به آیات ۱۵۷-۱۵۸ سوره نساء اشاره کرد که در بحثهای الهیاتی درباره سرنوشت عیسی نقش محوری داشته است. در حالی که در تفاسیر اسلامی بعدی عمدتاً نظریه جایگزینی مطرح شده یعنی شخص دیگری به جای عیسی مصلوب شد اما به عقیده کریگ این باور لزوماً درک غالب در دوران تعاملات اولیه مسیحی و اسلامی نبود.
کرگ در ادامه به آیات ۱۵۷ تا ۱۵۸ سوره نساء اشاره کرد: «وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا (و گفته ايشان كه ما مسيح عيسى بن مريم پيامبر خدا را كشتيم و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند ليكن امر بر آنان مشتبه شد و كسانى كه در باره او اختلاف كردند قطعاً در مورد آن دچار شك شدهاند و هيچ علمى بدان ندارند جز آنكه از گمان پيروى مىكنند و يقينا او را نكشتند * بلكه خدا او را به سوى خود بالا برد و خدا توانا و حكيم است).
این محقق خاطرنشان کرد: این آیات قرآن ادعای مصلوب شدن عیسی را به چالش میکشد و نشان میدهد که از نظر قرآن، مداخله الهی این واقعه را تغییر داده است.
کریگ تأکید کرد که جوامع مسیحی اواخر دوران باستان ممکن است این آیات را در چارچوب بحثهای الهیاتی خود، بهویژه در مورد ماهیت مرگ و رستاخیز عیسی، شنیده باشند.
اختلاف نظر متکلمان مسیحی درباره تصلیب
وی افزود: الاهیات اولیه مسیحی در مورد چگونگی توصیف طبیعت عیسی دارای اختلافاتی بود اینکه آیا او کاملاً الهی بود یا کاملاً انسانی یا ترکیبی از هر دو. او افزود، این بحثها چارچوب اصلی اعتقادات را شکل دادند، مانند اعتقادنامه نیقیه (۳۲۵ پس از میلاد) و اعتقادنامه متأخر نیقیه- قسطنطنیه (۳۸۱ پس از میلاد) که مصلوب شدن، مرگ، دفن و رستاخیز عیسی را تأیید میکرد.
وی ادامه داد: در میان جوامع مسیحی شرقی، اختلاف نظرهای قابل توجهی وجود داشت. مسیحیان درباره چگونگی بیان اینکه چه کسی با چه ماهیتی بر روی صلیب مرده بحث میکردند. سؤالات کلیدی این بود: آیا عیسی دارای یک طبیعت واحد بود یا ترکیبی از طبیعت انسانی و الوهی؟ و آیا ممکن است طبیعت الهی بمیرد؟
وی به دیدگاههای دوسرشتباوران (Diophysites) اشاره کرد که معتقد بودند عیسی دو طبیعت جداگانه دارد و فقط طبیعت انسانی او میتواند رنج بکشد و بمیرد. او همچنین درباره میافیزیتها (طرفداران این باورکه عیسی یک فرد بود و وجوه الهی و انسانی او بیهیچ جدایی و تغییری یکجا جمع شده بودند) بحث کرد که معتقد بودند ذات الهی عیسی به نحوی رنج را تجربه کرده است.
وی خاطرنشان کرد: در همین حال، مطالعه تطبیقی متون کتاب مقدس و قرآنی تفاوتها و شباهتهایی را در نحوه توصیف وقایع مربوط به مصلوب شدن، مرگ و رستاخیز عیسی آشکار می کند.
او افزود که در کتاب مقدس، به ویژه در اول قرنتیان و اعمال رسولان، الگوی مصلوب شدن، مرگ، دفن و رستاخیز مشاهده میشود و افزود که در این روایتها به صراحت به مرگ عیسی اشاره نشده است و دفن به طور ضمنی به مرگ اشاره دارد.
او گفت که الگوی موجود در شوراهای کلیسا به طور کلی با روایت کتاب مقدس مطابقت دارد و به ترتیب به صلیب کشیده شدن، رنج، دفن و رستاخیز اشاره میکند و افزود که جهانی بودن مرگ مسیح و ظهور محدود پس از رستاخیز برای گروه خاصی از شاهدان مورد تأکید است.
کریگ ادامه داد: زمانی که روایت مصلوب شدن قرآن از عیسی بهعنوان کشته یا مصلوب نشده، با ظاهر و برانگیختن سخن میگوید، این موضوع با مفاهیم مسیحی شرقی مبنی بر اینکه مسیح «مصلوب شد، مرد، دفن شد، ظهور کرد و بار دیگر برانگیخته شد» انعکاس پیدا کرد.
این محقق خاطرنشان کرد که متکلمان مسیحی بهطور فزایندهای عبارات خود را در پاسخ به استدلالهای اسلامی تطبیق میدهند و گاهی از اصطلاح قرآنی «کشته» به جای «مرگ» استفاده میکنند.
کریگ ادامه داد: ما شاهد تغییراتی در نحوه بیان اعتقادات مسیحیان شرقی در هنگام درگیر شدن با قرآن و مباحثات با مسلمانان هستیم و همچنین بررسی مداوم تفاوتهای مسیح شناختی که مستلزم مشخص کردن آنچه مسیحیان از مرگ عیسی بر روی صلیب تصور میکردند بود.
کریگ استدلال کرد که آیات مربوط به مصلوب شدن مسیح در قرآن با بحثهای الهیاتی باستان متأخر مرتبط است، نه صرفاً تفاسیر اسلامی متأخر. وی تأکید کرد که این متن به جای انکار صریح، مفروضات مربوط به مصلوب شدن عیسی را به چالش میکشد.
این محقق ادامه داد: قرآن بهطور کامل وارد گفتوگو میشود و به کلمه کلیدی کتاب مقدس یعنی «کشتهشده» اشاره میکند، ترتیب وقایع را کمی تغییر میدهد و بر شک و باورهای متفاوت تمرکز میکند.
کریگ خاطرنشان کرد که او احادیث مستقیمی در مورد مصلوب شدن یا مرگ عیسی در متون اسلامی نیافته است و بیشتر اطلاعات در مورد این موضوع از تفسیر و قصص انبیاء به دست آمده است.
وی گفت: در احادیث، نقش حضرت عیسی(ع) در آخرالزمان و بازگشت او بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.
او همچنین گفت که قرآن درباره مصلوب شدن یک سخن بدون پیشینه نیست، بلکه بخشی از یک گفتمان دینی گستردهتر و در حال تکامل در آن دوران است.
مهمترین موارد پیشنهادی سخنرانی کریگ برای تحقیقات آینده عبارتاند از:
· بررسی دقیقتر واژگان کلیدی در متون مختلف، از جمله واژه “شُبِّهَ.
· مطالعه بیشتر درباره آیات قرآنی مرتبط و ارتباط آنها با موضوع صلیب.
· بررسی احتمالی وجود احادیث مرتبط که تاکنون شناسایی نشدهاند.
· مطالعه بیشتر درباره چگونگی تفسیر این آیات در طول تاریخ اسلام.
تحلیل رنج، مرگ و قیامت در متون عهدین و قرآن
مطالعه تطبیقی متون عهدین و قرآن نشان میدهد که این متون در توصیف وقایع مربوط به مصلوب شدن، مرگ عیسی و رستاخیز تفاوتهای مهمی دارند. در کتاب مقدس، بهویژه در نامه اول به قرنتیان و کتاب اعمال رسولان الگوی «مصلوب شدن، مرگ، دفن و رستاخیز» مشاهده میشود. در این نسخهها، مرگ عیسی بهطور مستقیم ذکر نشده و دفن بهطور ضمنی به مرگ اشاره دارد. الگوی شورای کلیسا بهطور کلی با روایت بایبل همخوانی دارد و به ترتیب به مصلوب شدن، رنج، دفن و رستاخیز اشاره میکند. علاوه بر این بر عمومی بودن مرگ مسیح و محدود بودن ظهور او پس از رستاخیز بر گروهی خاص از شاهدان تأکید شده است. اما نکته مورد توجه استفاده از واژگان خاص و متفاوت برای بیان «مرگ» (مِیت یا مات) و «کشته شدن» (قَتَل) در متون عربی و سریانی است که مشاهده میشود.
کریگ به دلیل اهمیت اعتقادنامهها در شکلدهی به گفتمان مسیحی الگوهای بیانی موجود در این متون را مورد توجه قرار داده و به تحلیل آنها نیز پرداخته است. در این راستا، مقایسه اعتقادنامه نیقیه (۳۲۵ میلادی) و قسطنطنیه (۳۸۱ میلادی) نشان میدهد که عبارت «او مُرد» در هیچکدام وجود ندارد بلکه ترتیب وقایع در این اعتقادنامهها عبارت است از: «مصلوب شد، رنج کشید، دفن شد و برخاست».
در دوران پیش از اسلام، زبان شوراها و مباحثات درونمسیحی الگوی ثابتی را دنبال میکرد که با تأکید بر تجربه انسانی از مرگ به ترتیب مصلوب شدن، مرگ، دفن و رستاخیز اشاره دارد. مسیحیان شرقی از این الگو برای توصیف جنبههای مختلف مرگ و قیامت عیسی استفاده کردند. کریگ در ادامه به بررسی آثار الهیاتدانان مسیحی شرقی در این موضوع پرداخته است:
تئودور موپسوئستیایی (۳۵۰-۴۲۸ میلادی)، از الهیدانان دیوفیزیت، بر عمومی بودن مرگ مسیح و مخفی نبودن آن تأکید میکند و از عبارت «او مرد» استفاده میکند.
فیلوکسنوس منبجی (۴۴۰-۵۲۳ میلادی)، اسقف و از الهیدانان میافیزیت قرن ششم، به نقد تئودور پرداخته و معتقد است که تنها جسم عیسی مرده است و روح او از مرگ و رنج نجات یافته است که نشاندهنده دیدگاه متفاوت این مکتب است.
یعقوب سروجی (۴۵۱-۵۲۱ میلادی)، دیگر الهیدان میافیزیت، بر «کشته شدن» مسیح تأکید دارد و از عبارت «او کشته شد» استفاده میکند.
با این حال، قرآن ترتیب جدیدی از رویدادها را معرفی میکند و با تأکید بر «کشته نشد» و «بالا بردن» عیسی، نگاهی جدید به وقایع میاندازد که ممکن است تأثیر قابل توجهی بر تفاسیر مسیحیان داشته باشد. این تغییرات ممکن است به واکنشها و تفسیرهای مختلفی از سوی مسیحیان نسبت به روایت قرآن درباره مرگ و قیامت عیسی منجر شود. این موضوع بدین گونه مورد توجه کریگ قرار گرفته است:
مفهوم جدید در قرآن:
قرآن مفهوم “شُبِّهَ لَهُم” (برای آنها مشتبه شد) را معرفی میکند که در متون مسیحی وجود ندارد.
همچنین از واژه “تَوَفّی” استفاده میکند که میتواند به معنای “گرفتن کامل” یا “میراندن” باشد و تفسیرهای مختلفی را موجب شده است.
بنابراین ترتیب وقایع در متون مسیحی معمولاً الگوی «مصلوب شدن، مرگ، دفن و رستاخیز» را دنبال میکند در حالی که در قرآن الگوی «کشته نشدن، مصلوب نشدن، شبیهسازی، اختلاف نظر، و بالا بردن توسط خداوند» ارائه شده است. علاوه بر این متون مسیحی بر عمومی بودن مرگ مسیح و محدود بودن ظهور پس از رستاخیز او تأکید دارند اما قرآن بر عدم قطعیت در مورد سرنوشت عیسی و اختلاف نظر میان مردم تأکید میکند.
این تفاوتهای واژگانی باعث شده که در دورههای بعدی، الهیدانان مسیحی و مسلمان بهطور متفاوتی به تفسیر این وقایع بپردازند. برخی از الهیاتدانان مسیحی پس از ظهور اسلام، واژگان خود را تغییر دادهاند تا به انتقادات قرآنی پاسخ دهند.
رویکرد الهیاتی متفاوت قرآن و عهدین به تصلیب
این تفاوتهای واژگانی نشان میدهد که قرآن وارد یک گفتمان پیچیده درباره ماهیت مرگ و رستاخیز عیسی شده است. این تفاوتها میتواند نشاندهنده زمینههای فکری و الهیاتی متفاوتی باشد که قرآن در آن نازل شده است. در مجموع، این تفاوتهای واژگانی و مفهومی بین قرآن و متون مسیحی، نه تنها نشاندهنده دیدگاههای متفاوت درباره سرنوشت عیسی مسیح است، بلکه میتواند بینشی عمیق درباره زمینههای تاریخی و الهیاتی ظهور اسلام و تعاملات اولیه آن با مسیحیت ارائه دهد. این تفاوتها همچنین پایهای برای بسیاری از مباحثات الهیاتی بین مسلمانان و مسیحیان در طول تاریخ بوده است.
کریگ بر اهمیت ابهام در آیات قرآنی مربوط به صلیب تأکید میکند و معتقد است قرآن به طور عمدی بر عدم قطعیت پیرامون این واقعه تأکید دارد و تکرار مفاهیم مرتبط با شک و تردید در آیات مربوطه، نشاندهنده اهمیت این ابهام است. او معتقد است تفسیر دقیق برخی واژهها مانند “شُبِّهَ” نیاز به تحقیق بیشتر دارد اما این واژه جزو واژگان کلیدی مورد بررسی او نبوده و معتقد است که ابهام موجود در آیات، بیشتر از اینکه مربوط به خود واقعه باشد مربوط به گفتمان پیرامون واقعه است.
او در ادامه به مقایسه این موضوع در متون یهودی و مسیحی پرداخته و نشان میدهد که متون یهودی عموماً واقعه تاریخی مصلوب شدن عیسی را تأیید میکنند، اما پیامدهای الهیاتی آن را نمیپذیرند. در سنت یهودی، مرگ عیسی به عنوان یک واقعه تاریخی پذیرفته شده، اما معنای الهیاتی آن مورد قبول نیست. اگرچه او به تفاوت بین ترتیب آیات در قرآن و ترتیب نزول اشاره میکند، که میتواند بر تفسیر تأثیرگذار باشد و همچنین به اتهامات الهیاتی علیه یهودیان در متن آیات مربوط به صلیب اشاره میکند.
در سنت مسیحی، نظریههای مخالف با مرگ جسمانی عیسی مانند دوکتئیسم (Docetism) که معتقد بود که تجسد عیسی صرفاً یک توهم بوده و بنابراین مصلوب شدن جسمانی او غیرممکن بوده است، عموماً تا قرن چهارم رد شدهاند. کلیسا نهایتاً بر اهمیت مصلوب شدن جسمانی عیسی به عنوان یک اصل اساسی تأکید کرد.
کریگ اشاره میکند در میان متون و منابع اسلامی احادیث مستقیمی درباره صلیب یا مرگ عیسی نیافته است و بیشتر اطلاعات در این زمینه از تفاسیر و قصص الانبیاء به دست میآید زیرا در احادیث، بیشتر به نقش عیسی در آخرالزمان و بازگشت او اشاره شده است و مفسران باید این روایات را با آیات مربوط به صلیب تطبیق دهند، زیرا عیسی نمیتواند دو بار بمیرد.
ترجمه از محسن حدادی
انتهای پیام
منبع: ایکنا