بازدیدها: 263
طالبان از تاسیس تا توسعه
منشور تاسیس طالبان
طالبان از تاسیس تا توسعه این مسیر را دنبال کرد
طالبان بعد از اعلام موجودیت از سوی ملا عبدالمنان نیازی سخنگوی رسمی خود در اواخر سال 1994 برگزاری امنیت و ثبات و جمعآوری سلاح از دست قبایل مختلف و توقف راهزنیها و سرقت و غارت را هدف اصلی موجودیت خود اعلام کرد، اما مدتی بعد که بر تعدادی از استانهای افغانستان مسلط شده و محبوبیت نسبی در میان مردم پیدا کرد، اهداف و برنامههای خود را توسعه داده و خواستار برپایی دولت اسلامی شد. این را ملا عمر رهبر این جریان در فوریه سال 1996مطرح کرد. از این جاست که طالبان گام اول را از تاسیس تا توسعه محکم بر می دارد
بر اساس اصلاحیه جدید برنامههای طالبان« از تاسیس تا توسعه»، اهداف این گروه به شرح زیر است:
برقراری دولت اسلامی به روش خلفای راشدین.اسلام دین همه ملت و دولت باشد.
قانون کشور برگرفته از شریعت اسلام باشد.
علما و افراد متعهد در پست های دولتی باشند.
ریشه تعصبات قومی و قبیله ای برکنده شود.
جان ما و آبروی اهل ذمه حفظ شود و مطابق شریعت اسلامی با آنها تعامل شود.
مناسبات با کشورها و سازمانهای اسلامی افزایش یابد.
مناسبات سیاسی با دولتهای اسلامی بر پایه موازین شرع تعریف شود.
بر حجاب زن تاکید شود.
هیئتهای امر به معروف نهی از منکر [بنا بر الگوی وهابیت سعودی] در تمامی مناطق دولت ایجاد شود.
مبارزه با جرائم اخلاقی، مواد مخدر و فیلمها و تصاویر غیر اخلاقی شدت گیرد.
دادگاههای شرعی مستقل شود.
یک روش اسلامی بر مدارس و دانشگاهها مسلط شود.
اقتصاد کشور اسلامی شود.
از کشورهای اسلامی برای بازسازی افغانستان کمک گرفته شود.
زکات و اموال عمومی در پروژه های عام المنفعه هزینه شود.
حلقه رهبری طالبان را کسانی تشکیل میدهند که تعدادی از آنان هیچگاه دیده نشدند و با رسانهای صحبت نکردند و تصویری از آنان مشاهده نشده است.
طالبان از سازماندهی قوی برخوردار نیست و ساختاری اداری واضح و لیستهایی برای تنظیم امور داخلی و برنامههای کاری خود ندارد، این جنبش حتی کارتهای عضویت برای اعضای خود ندارد تا آنها را سازماندهی کند. این جنبش مدعی است که یک حزب نیست و به همین علت نمیخواهد به ساختارهای اداری حزبی پایبند باشد. با وجود شوراهای متعددی که در طالبان وجود دارد، اما تصمیمات این شوراها الزام آور نیست، تصمیمات اصلی را ملا عمر می گیرد و آزادی کامل در رد یا قبول تصمیمات شورای عالی دارد.
ساختار قدرت در طالبان بر اساس هرم زیر است:
رهبر اصلی
-
ملا محمد عمر رهبر اصلی طالبان است گروهی کوچک با تفکری حاکم بر یک کشور « طالبان – افغانستان »که اختیارات گستردهای دارد. وی در سال 1994 یعنی از ابتدای شکلگیری طالبان به عنوان رهبر طالبان انتخاب شد و 1500 نفر از علمای افغانستان با وی بیعت کردند.اولین قدم طالبان در مسیر تاسیس تا توسعه رقم می خورد
شورای داخلی (شورای حاکم موقت)
ملاعمر برای اداره امور خود در کابل برای مدتی موقت بعد از سقوط کابل به دست طالبان شورایی تاسیس کرد که تحت مدیریت مستقیم وی کار می کردند، این شورا شش نفره بود و ریاست آن را ملا محمد ربانی بر عهده داشت، بعد از مرگ وی ملا محمد حسن جانشین وی شد.
شورای مرکزی طالبان
تعداد اعضای این شورا مشخص نیست و اعضای مشخصی هم ندارد، اما در ابتدای تاسیس از 70 نفر آغاز شده است که ریاست آن را ملا محمد حسن رحمانی والی قندهار بر عهده داشت. وگام دوم را تا توسعه از این جا شروع می شود
شورای عالی طالبان
تمام رهبران معروف طالبان عضو این شورا هستند، این شورا نیز اعضای مشخصی ندارد. محمد حسن رحماني، نور الدين الترابي، إحسان الله إحسان، سيد محمد حقاني، يار محمد و وكيل أحمد متوكل از جمله اعضای مشهور این شورا هستند.
شورای وزیران
این شورا از کارداران وزارتخانه ها تشکیل شده که جلسات هفتگی منظمی دارند، بیشتر اعضای این شورا جوانان هستند و تعداد اندکی از آنها بدون تغییر باقی میمانند. ملا عمر برای کاستن از هزینهها تعداد زیادی از وزارتخانهها را با هم ادغام کرده است.
دار الافتاء مرکزی
این مرکز شامل تعدادی از علمای وهابی برای فتوا دادن در امور شرعی است. مرکز اصلی آن در قندهار است و رئیس آن مولوی نور محمد ثاقب است. عبدالعلی الدیوبندی، شیر علی شاه و نظام الدین شامزی از اعضای اصلی این مرکز هستند.
شوراهای استانی
ملا عمر اختیارات گستردهای به والیان داده است، هر والی شورایی برای استان دارد که مسایل مرتبط به استان را در آن بررسی می کند.
فرماندهی نظامی
طالبان در مبارزات خارجی خود از تعدادی از فرماندهان نظامی بهره میگیرد که مهمترین آن ها ملا عبیدالله وزیر دفاع و مولوی جلال الدین حقانی فرمانده معروف پکتیا و محمد نعیم کوچی از لوگر است.
در مجموع افراد زیر حلقه رهبری طالبان را تشکیل میدادند.
در کل طالبان مسیر تاسیس تا توسعه را مدیون این افراد است.
ملا محمد عمر (رهبر کل)
اعضای شورای داخلی
ملا محمد ربانی
ملا احسان الله
ملا محمد
ملا عباس
ملا پاسانی
اعضای شورای مرکزی
ملا محمد حسن
ملا نورالدین
ملا وکیل احمد
ملا شیرمحمدملنگ
ملا عبدالرحمن
ملا عبدالحکیم
سرداراحمد
حاجی محمد غوث
معصوم افغانی
طالبان به تدریج افراد زیر را در پستهای زیر تعیین نمودند.
رئیس شورای کابل: (ملا حمد ربانی)
رهبر سیاسی لوگر: (ملا محمد غوث)
مسئول سواره مناطق اشغالی: (ملا احسان الله)
والی قندهار: (ملا محمد حسن)
والی هرات: (ملا یارمحمد(
والی پکتیا: (ملا کرامت الله)
وزیر خارجه: (ملا شیر محمد استانکزی)
رئیس بانک: (ملا احسان الله احسان)
وزیر اطلاعات و فرهنگ: (ملا امیر خان متقی)
رئیس امنیت ملی: (ملا فاضل احمد)
وزیر مهاجرین: (ملا عبد الرقیب)
عوامل داخلی و خارجی توسعه طالبان
بعد از این که ما منشور تاسیس طالبان را بیان کردیم باید این مطلب را متذکر شویم که آن چه باعث توسعه طالبان شد دو عامل می باشد که در ادامه به آن اشاره می شود.
الف: عوامل داخلی
1- جنگ داخلی
جنگ داخلی بین گروههای مختلف افغان برای دستیابی به قدرت یکی از عوامل اصلی ایجاد طالبان بود، این جنگ در طول سالها بیش از 40 هزار کشته بر جای گذاشت و خسارتهای مالی زیادی را نیز به این کشور وارد کرد. به همین علت بخشهای زیادی از مردم افغان، طالبان را به عنوان جنبش نجات بخش خود میدانستند و فکر میکردند این جریان افغانستان را از مصیبتهای جنگ نجات میدهد و امنیت و ثبات داخلی را در آن ایجاد خواهد کرد.
۲- هرج و مرج و ناامنی
بروز هرج و مرج در افغانستان بعد از عقب نشینی نیروهای اتحادیه جماهیر شوروی سابق از این کشور باعث شد افغانستان بین فرقههای مختلف درگیر تجزیه شود، به این ترتیب وحدت کشور دچار تهدید شد و اهالی نیز برای این که وحدت کشور را حفظ کرده و افغانستان را از این حالت خارج کنند، فکر کردند که طالبان میتواند نمونه خوبی برای اتحاد و قرار گرفتن زیر یک پرچم قوی باشد.
۳- فساد اخلاقی
فساد اخلاقی رایج شده در بدنه دولت در زمان حضور لیبرالها در کشور باعث ناامیدی مردم مسلمان افغانستان شده بود. آنها در ابتدا تصور میکردند که ادعاهای طالبان در بازگشت به اصول دینی و محور قرار دادن شریعت اسلامی در اداره امور سیاسی واقعیت دارد و میتواند آثار این زشتیها را از کشور پاک کند.
۴- شکاف طبقاتی
بعد از جنگ شوروی عدهای از اهالی افغانستان با دستیابی به معادن مختلف و سنگهای قیمتی در این کشور و تسلیحات و انبار مهمات و … به ثروتای انبوهی دست پیدا کردند. آنها به تدریج به ثروتمندان عمدهای تبدیل شدند که در میان فقیرترین ملتهای دنیا زندگی میکردند، فقر و عقده ناشی از اختلافات طبقاتی در میان مردم تنگدست افغانستان و سوء استفاده از برخی مفاهیم اسلامی نظیر عدالت و مساوات از سوی طالبان از جمله انگیزههای مردم برای گرایش به سمت طالبان بود.
ب: عوامل خارجی:
پاکستان:
پاکستان همواره به دنبال نفوذ در همسایه شمالی خود و تسهیل تبادل تجاری با جمهوریهای آسیانه میانه بود، اما با دولتهای ربانی و مسعود نمیتوانست کنار بیاید، چرا که آنها وی را به همکاری با هند متهم میکردند و روابط خصمانهای با آنها داشتند. این کشور برای براندازی دولتهای کوچک افغانستان از همکاری حکمتیار و عبدالرشید دوستم نیز بهره برد، اما در این روند شکست خورد. به همین علت به اذعان بسیاری از ناظران سیاسی سرویسهای اطلاعاتی پاکستان حمایت از طالبان را کلید نفوذ در افغانستان دانستند.
آمریکا:
منافع آمریکا در برههای از زمان کاملا با منافع طالبان تطابق داشت، به همین علت بود که در ابتدا از بروز آن جلوگیری نکرد و بعدها نیز به حمایت گسترده از این جنبش و سرپوش گذاشتن بر جنایات آن پرداخت. آمریکا با همان انگیزهای که سازمان القاعده را تاسیس و حمایت کرد، به همان علت طالبان را نیز زیر بال و پر خود قرار داد تا بتواند از آن به عنوان اهرم فشاری برای اجرای سیاستهای خود در ژئوپلتیک خاص آن در منطقه استفاده کند. جلوگیری از حضور منطقهای ایران، اهرم فشار بر روسیه و ایجاد هرج و مرج خلاق در آسیانه میانه بر اساس طرحهای مداخله جویانه از جمله انگیزههای آمریکا در حمایت از طالبان بود.
دیدگاه سیاسی طالبان
طالبان استفاده از لفظ دموکراسی را رد میکنند، چرا که معتقدند دموکراسی حق قانون گذاری را به انسان میدهد و جایی برای خدا قائل نیست. این گروه هیچ اهمیتی برای وضع قانون اساسی یا تنظیم امور دولت برای انسان قائل نیست و معتقد است قرآن و سنت دستورات دولت اسلامی هستند.
ملا عمر خلیفه و امیرالمومنین طالبان از سوی اهل حل و عقد انتخاب میشود و مدت زمان مشخصی برای تصدی این منصب ندارد. طالبان اهمیت زیادی به ظواهر دین میدهد و هیئت امر به معروف و نهی از منکر بازوی اجرایی طالبان مطابق الگوی وهابیت سعودی برای اعمال برداشت های سفت و سخت این جریان از دین تاسیس شده است.
طالبان اجازه تشکیل احزاب سیاسی جدید را ندارند و احزاب موجود را نیز نمیپذیرند. طالبان این اقدامات را فرقه گرایی و قبیلهای میداند و معتقد است که این اقدامات از تعصبات جاهلی است و مشکلات گوناگون و دشمنی و تفرقه در جامعه ایجاد میکند.
طالبان از سنت های دئوبندی که با سنت های پشتون در آمیخته اند متاثر است. دئوبندیسم نگرشی اساسا فرهنگی بود که در پاسخ به رشد سکولاریزم، گسترش نگرش صوفیانه، تاثیر رو به افزایش هندویسم بر مسلمانان، و نیز شکست جنبش های اسلامی در مقابله با اشغالگری انگلیس در سالهای 1850 در هند رشد کرد. دئوبندیها شبکه گستردهای از مدارس دینی در تمام شبه قاره هند دارند، بالغ بر 20 هزار مدرسه دینی دئوبندی تنها در پاکستان وجود دارد.
ایدئولوژی سیاسی داعش سلفیت است. سلفیت بطور کلی یک نگرش سنی است ولی جزء هیچ کدام از مذاهب چهار گانه سنی یعنی حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی نیست. سلفیها خود را غیرمقلد میدانند و معتقدند که برای درک درست از اسلام باید مستقیما به قرآن و حدیث مراجعه کرد. این نحوه دید به شدت نخبه گرایانه است و نسبت به فرق مذهبی دیگر اسلام دید تحقیرآمیزی دارد. این خودبینی آنها را از داشتن پایگاه اجتماعی نیرومند در جامعه باز میدارد.
از نظر استراتژی سیاسی گرچه طالبان به دنبال تشکیل دولت اسلامی است، اما دید روشن و مدونی درباره نوع دولتی که میخواهد در جهان مدرن ایجاد کند، ندارد. طالبان از این جهت که سیاسیاند با نیروهای اسلامی سنتی و یا بنیادگرا متفاوتند و از این جهت که درک روشنی از دولت ندارند از اسلامگرایان متفاوتند. از همین جهت توانائی آنها در اداره کشور بویژه در زمینه های اقتصادی بسیار محدود است.
تا چه حد طالبانِ دهه 1990 ، با طالبانِ کنونی متفاوت است؟