بازدیدها: 3
معنویت های سکولار در نیمه دوم قرن بیستم از جذابیتهای فریبنده و ادبیاتی ساده برخوردارند که ظاهراً حق جلوه میکنند و ویژگیهای آنها عبارتند از: عقل گریزی، نفی شریعت، آخرتگریزی، خرافهپنداری، لذتگرایی، تسامحمنشی و…؛ اما مبانی آنها سست و مبتنی بر نسبیگرایی، شکاکیت، تجربهگرایی و فرد محوری است.
به گزارش فاران نیوز، معنویت مسئلهای است که بشر همیشه به آن تمایل داشته؛ ولی رشد تجربهگرایی در سده اخیر و سرخوردگی انسان از فناوری، موجب گرایش بیشتر به امور ماوراء طبیعی و معنویتخواهی شدهاست. با افزایش گرایش به معنویت، عرفاننماهای فراوانی ظهور کردهاند که در صدد پاسخ به این نیاز و حل بحران معنویت بر آمدهاند؛ اما نه تنها نتوانستند به عطش معنوی انسان پاسخ درست بدهند، بلکه بر آلام روحی بشر افزودهاند.
معنویتهای سکولار در نیمه دوم قرن بیستم از جذابیتهای فریبنده و ادبیاتی ساده برخوردارند که ظاهراً حق جلوه میکنند و ویژگیهای آنها عبارتند از: عقل گریزی، نفی شریعت، آخرتگریزی، خرافهپنداری، لذتگرایی، تسامحمنشی و…؛ اما مبانی آنها سست و مبتنی بر نسبیگرایی، شکاکیت، تجربهگرایی و فرد محوری است.
در مقابل، معنویت اصیل اسلامی از دیدگاه علامهطباطبایی ناشی از وحی و مبتنی بر آموزههای قرآن و ویژگیهایی همچون کرامت انسانی، توحید، شریعت، اخلاق، اعتدال و ولایتمداری و مبانیای نظیر عقلانیت، فطری بودن، حقگرایی و… است.
معنویت سکولار و معنویت اصیل اسلامی در اخلاقمحور بودن اشتراکاتی دارند؛ اما در محتوا و کیفیت آنها افتراق یافت میشود. بدین بیان که هر دو سعی دارند آدابی را برجسته و متعالی نشان دهند؛ لکن معنویت سکولار اخلاقش دنیا محور و غالباً خودخواهانه و خودسرانه است، در حالیکه در معنویت علامهطباطبایی، اخلاقش آخرتگرایانه و نوعاً حقطلبانه و حقیقتخواهانه است.
در عرفانهای غیراسلامی، اخلاق و کار اخلاقی نه فقط سست، که گاهی ضدّ اخلاق آنچنان ترویج میشود که دیگر خصلتهای نیکویی اخلاقی سرکوب میشود. گاهی به نام اخلاق، خواری، ذلت و ظلمپروری بهعنوان نتیجه و محصول، خود را به سالک تحمیل میکند.
چنانکه لیهنگجی در مراسم مشهور به فالون دافا به پیروان خود توصیه میکند: «اگر کسی به تو ناسزا گفت و یا تو را لگدکوب کرد. جواب او لبخند است. به او بگو: ادامه بده! تو داری در این مدت به من تقوا میدهی و من تکهای از آن را به تو بر نخواهم گرداند». (هنگجیلی، شو ان فالون، ص ۳۹۷)
حال بهراستی در این مکتب، کرامت انسانی و روح خدایی چه جایگاهی دارد؟ و چه میشود که حیاء و عفت جای خود را به سکس و بیبندوباری میدهد؟ چنانکه او به پیروان خود توصیه میکند: «از همان لحظهای که احساس کردید از چیزی خوشتان نمیآید و آن چیز جاذبهاش را از دست داده است از آن دست بردارید (ولو همان زنی باشد که قبلاً او را دوست داشتهای) فقط بگو: متأسفم». (او، تفسیر آواهای شاهانه سارا، ج ۴، ص ۱۰۷)
درباره پیروان بسیاری از جریانهای معنوی فاسد اخلاقی گزارش شدهاست. برخی از رهبران این جریانها در مفاسد دست داشتهاند و از عاملان اساسی ترویج اعمال منافی عفت بودهاند. در این جنبشهای دینی سوء استفاده جنسی از زنان، در قالب رابطه تاریک مراد و مریدی وجود دارد. بهعنوان مثال در گزارشی که بیبیسی و برخی از رسانههای اروپایی منتشر ساختهاند. ساتیاسایبابا متهم به سوء استفاده جنسی از برخی مریدان خود است.
بیبیسی حجم تخلفات ساتیاسایبابا را به حدی میداند که نیاز به مداخله دولتهای گوناگون در برابر آن، ضروری به نظر میرسد. او کتابهای فراوانی درباره فواید عشق جنسی – سکس بدون قید – چاپ و از آن بهحد افراطی تمجید کرده است؛ چنانکه در اکثر کتابهای او میتوان کلمه «عشق» را به رابطه جنسی آزاد معنا کرد. او در عبارتی شعارگونه اعلام میدارد که وجد و شور در سکس، بارقهای از وجد عرفانی است.(او، آفتاب در سایه، ص ۱۸۸)
در اسلام، معنویت و عرفان در یک نظام اعتقادی جامع جای گرفته است؛ یعنی نظامی با محوریت توحید و یکتاپرستی. در این نظام جامع همچنانکه رشد معنوی پیشبینی شده است، مبارزه با ظلم هم دیده شده و حتی براندازی ظلم از طریق سلوک محسوب میشود.
محمد کرمینیا
انتهای پیام
منبع: فکرت