فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه (بخش اول)
بازدیدها: 7
فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه
فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه از ابداعات شیخ احمد احسایی است. اگر تمامی منابع دینی مورد بررسی قرار گیرد، چنین اصطلاحی در آن ها یافت نمی شود. این فرضیه که خود، بستری مناسب برای پیدایش فرقه های انحرافی، به ویژه بابیت و بهائیت را فراهم نمود، نه تنها از آن جهت که امری بدعت آمیز به شمار می آید، مورد سؤال است، بلکه پیامدهایی برای اعتقاد به مهدویت در تفکر دینی را نیز به همراه دارد. از این رو در بخش های مختلف این نوشتار تلاش می شود تا این عقیده به صورت روان بیان شود و مورد بررسی قرار گیرد.
معنای هورقلیا
در نگاه شیخ احمد احسایی، «هورقلیا» واژه ای سریانی است. وی در این رابطه می نویسد:
“لفظ هورقلیا از زبان سریانی است و اکنون زبان صائبین است…“. (1)
با این وجود، توجه به این نکته خالی از لطف نیست که این اصطلاح، پیش از شیخ احمد نیز بکار رفته و در حقیقت، شیخ اشراق، سهروردی به عنوان مبدع آن شناخته می شود. توجه به این مسئله از آن رو اهمیت دارد که سهروردی از جمله عرفایی است که نگاه ویژه ای به ایران باستان داشت و از این رو، بسیار تحت تأثیر فرهنگ آن بود. با در نظر گرفتن این مسئله و به این دلیل که این اصطلاح از آثار شیخ اشراق به تفکر شیخ احمد ورود کرده، بهتر است ریشه آن در زبان ایران باستان جستجو شود. به هر ترتیب، شیخ احمد اگر چه هورقلیا را سریانی می داند اما به منشأ لغوی آن اشاره نکرده و در پاسخ به پرسش هایی پیرامون معنای آن، این واژه را به معنای «ملک دیگر» در نظر می گیرد.
شیخ اشراق (سهروردی)، تمام عالم جسمانی را به هفت اقلیم تقسیم می کند. مقصود از هورقلیا، عالم هشتم است. این عالم که مقدار دارد و خارج از اقلیم های هفت گانه مادی است، عالم مثال نام می گیرد. بنابراین، منظور از بدن هورقلیایی، بدن مثالی است.
در نگاه شیخ احمد مبتنی بر فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه، دو نوع عالم ملک وجود دارد:
- ملک سفلی (همان عالم ماده است)
- ملک علوی (ملک دیگر و ملک آخر هم نام می گیرد که غیرمادی است)
احسایی در شرح زیارت جامعه کبیره می نویسد:
” ان الانسان له جسمان و جسدان، فاما الجسد الاول: فهو ما تألف من العناصر الزمانیـه و هذا الجسد کالثوب یلبسه الانسان و یخلعه و لا لذه له و لا ألم و لا طاعه و لا معصـیه … و أما الجسد الثانی: فهو الجسد الباقی و هو الطینه التی خلق منها ویبقی فی قبره.
همانا انسان دارای دو جسم و دو جسد است و اما جسد اول، آن چیزی اسـت کـه از عناصـر زمانی تشکیل شده است و این جسد مانند لباسی است که انسان مـی پوشـد و بیـرون می آورد و برای این جسد هیچ گونه لذت و درد یا طاعت و معصیتی نیست… . و اما جسد دوم آن جسدی است که باقی می ماند و آن طینتی است که انسان از آن خلق شد و در قبرش باقی می ماند“. (2)
بنابراین، شیخ احمد مبتنی بر فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه برای کالبد انسان دو جسم تصور می کند:
- جسد عنصری: کالبد و جسم ظاهری که از عناصر مادی و دنیوی است. این جسم در قبر، تجزیه می شود و به طبیعت باز می گردد.
- جسد هورقلیایی: مانند جسم ظاهری، فناناپذیر نیست و در قیامت برانگیخته می شود. این جسم در نگاه احسایی، همان سرشت اولیه آدمی است و بر خلاف جسم ظاهری در قبر تجزیه نمی شود، بلکه باقی می ماند. به بیان روشن تر، در نظر شیخ احمد، جسمی که پس از تجزیه در قبر باقی می ماند، همان سرشت اولیه انسان است که کم و زیاد نمی شود. بنابراین، این تصور اشتباه است که انسان در قبر از بین می رود، بلکه باید گفت، جسم لطیف انسان که غیرمادی و مربوط به سرزمین هورقلیا است در آن جا باقی می ماند.
احسایی در شرح زیارت جامعه کبیره می نویسد:
“جسم مرئی دنیوی، لطیف و کثیف است که کثافت آن، جسد عنصری تصفیه شده است و لطیف آن که جسد دوم است، در قبر باقی می ماند. اما لطیف آن که در برزخ، مرکب روح است و جسم اول نامیده می شود، با نفخه اول، کثافاتش از بین می رود و لطیف آن که جسم دوم است، باقی می ماند“. (3)
وی در جایی دیگر می گوید:
” و هذا الجسد الباقی هو من ارض هورقلیا و هو الجسد الذي فیه یحشرون ویدخلون بـه الجنه او النار… .
و این جسدی که باقی می مانـد از زمـین هورقلیـا اسـت و آن جسدی است که در آن محشور می شوند و با آن داخل در بهشت یا آتش می گردند“. (4)
در حقیقت، شیخ احمد بر این باور است که:
- اولاً معاد انسان با جسم مثالی یا برزخی و یا هورقلیایی رقم می خورد.
- ثانیاً امام مهدی (عج) در قالب هورقلیایی (جسد هورقلیایی) و عالم هورقلیا زندگی می کند. این عالم نیز، اگر چه با چشم قابل دیدن نیست اما چنین نیست که جایی خارج از این دنیا باشد.
از این رو، احسایی معتقد است، اگر حضرت بخواهند که وارد دنیای محسوس و قابل رؤیت شوند، باید لباس عنصری به تن کنند. (5)
ادامه دارد…
موضوعات مرتبط:
فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه (بخش دوم)
فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه (بخش سوم)
نقش مکتب شیخیه در پیدایش بابیت و بهائیت (بخش چهارم)
فرضیه جسد هورقلیایی در شیخیه (بخش چهارم)
پی نوشت ها:
1) احسائی، احمد بن زین الدین (1430)، جوامع الکلم، بصره، مکتبه الغدیر، ج 5، ص 512.
2) احسایی، احمد بن زین الدین (1424)، شرح الزیاره الجامعه الکبیره، ج 4، ص 19-20.
3) همان، ص 20-22.
4) همان، ص 19-20.
5) احسایی، احمد بن زین الدین (1425)، اسرار الامام المهدی، بیروت، دارالمحجه البیضاء، ص 109.
منابع:
- خادمی، ع.، عربی، ع. (1397)، بررسی اصطلاح هورقلیا در منظومه فکری شیخ احمد احسایی، سال بیستم، شماره چهارم، شماره پیاپی 78، ص 23-46
- فلاحتی، ح. (1389)، تحلیل عقاید شیخیه در بسترسازی بابیت و بهائیت، سال اول، شماره دوم، ص 159-178
- رضانژاد، ع. (1381)، شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت، مجله انتظار، بهار، شماره سوم
- پاشایی، و.، فرمانیان، م. (1392)، رویارویی خاندان کریمخانیه شیخیه با بابیه، معرفت ادیان، سال چهارم، شماره چهارم، پیاپی 16، ص 97-118
- لواسانی، م. (1394)، مبتکر نظریه رکن رابع ایمان در شیخیه، مطالعات تاریخ اسلام، سال هفتم، شماره بیست و چهارم، ص 141-169
- اکبری، م. (1381)، شیخیه از اعتراض تا تأسیس، پژوهش نامه علوم انسانی دانشگاه شهید بهشتی، شماره سی و چهارم
- علی زاده، س. (1398)، بررسی و نقد اندیشه شیخ احمد احسایی در ارتباط با عالم وجودی حیات امام عصر (عج)، سال دهم، شماره پنجاه و ششم، ص 39-50