بررسی مکاشفه های شیخ احمد احسائی
بازدیدها: 59
شیخیه نام نحله ای کلامی و درون شیعی است که توسط شیخ احمد احسایی (1166-1241) تاسیس گردیده است. شیخ احمد گرچه در حوزه های علمی شیعی در عراق حضور داشت اما هیچگاه خود را شاگرد فردی نخواند و بر این عقیده بود، علوم را از راه مکاشفه به دست می آورد، لذا برخی از این مکتب به کشفیه تعبیر نموده اند.
سید کاظم رشتی برترین شاگرد وی و جانشینش درمورد کسب معارف در مکتب شیخیه میگوید:
«چون خداوند سبحان، پرده های جهل و عدم بصیرت در دین را از دل ها و دیده های آنها کشف و کنار زده و ظلمت ریب و شک را از ضمائر و دل های آنها بر طرف نموده و آنانند که از ابصار و دیده های آنها، غشاوه و مانع، و از قلوب آنها، انحراف و کُند فهمی، کشف و زدوده شده و نور حق با دلایل و براهین روشن، ظاهر گشته است» (دلیل المتحرین 22)
از میان پژوهشگران معاصر مرحوم دکتر محمد جواد مشکور نیز دلیل کشفیه نامیده شدن شیخی ها را کشف و الهام ادعایی سران این جریان می داند: «خداوند از راه کشف و الهام حقایق دینی را به رهبران شیخی الهام کرده و در قلب آن ها نور حقایق دینی را قرار داده است» (فرهنگ فرق 269)
دانشمند بزرگ مرحوم سید محسن امین نیز در وجه تسمیه پیروان شیخ احمد احسائی اینگونه می نویسد: «شیخیه، کشفیه نیز نامیده می شوند؛ به جهت انتساب به کشف و الهامی که شیخ احمد احسایی برای خود، و پیروانش برای او ادعا می کنند» (اعیان الشیعه 2/589)
جایگاه مکاشفه در اسلام
دین مقدس اسلام برای دسترسی پیروانش به معارف الهیه راه های متعددی را قرار داده است که در کتب کلامی توسط علما و دانشمندان تبیین گردیده است.
عقل، نقل و مکاشفه سه راه برای کسب معارف دینی و الهی به شمار می آیند که هرکدام شرایط خاصی برای وصول به معارف دارند در تعالیم دینی مکاشفات بر فرض اثبات الهی بودنشان جز برای کسی که آن را مشاهده کرده نمی توانند حجت باشند لذا اگر سران شیخیه وقوع چنین مکاشفه هایی را برای خود قائل هستند، حرفشان حجت شرعی برای پیروانشان به شمار نمی آید.
اگر از حجیت مکاشفه چشم پوشی کنیم با بررسی مکاشفه ها و رویاهایی که شیخ احسایی برای خودش نقل نموده است مشخص می گردد هدف وی چیزی جز خودستایی در برابر پیروانش چیز دیگری نبوده است.
نمونه ای از مکاشفه های شیخ احمد احسائی
از شیخ احمد نقل می شود که : «وقتی میان من و شیخ محمد بن شیخ عصفور بحث واقع شد و اصرار در انکار من مینمود؛ چون شب شد، خدمت امام هادی علیهالسلام رسیدم و شکایت از حال مردم نمودم. فرمود: «ترک کن ایشان را و به حال خویش مشغول باش». اوراقی چند مرا عطا کرد و فرمود: «این اجازههای دوازده گانهی ماست… که هر یک از دوازده امام به تو عطا کردهاند». گرفتم و گشودم و نظر کردم.»
مکاشفه ای دیگر
شبی در خواب دیدم به مسجدی در آمدم. سه مرد و شخص دیگری یافتم. آن شخص از بزرگ آنها پرسید: «یا سیدی چقدر زندگی خواهم نمود؟» گفتمش: «مگر این کیست؟» گفت: «حسن بن علی است». نزدیک رفتم و سلام کردم و دست مبارکش را بوسیدم… فرمود: «پنج سال یا چهار سال». چون از من اظهار رضا به قضا دید، نزد سرم نشست و دهان مبارکش بر دهانم نهاد… عرض کردم: «یا سیدی، مرا چیزی بیاموز که چون قرائت کنم، شما را زیارت نمایم». فرمود: «این ابیات را مداومت نما، هرگاه بخواهی ببینی»:
کن عن امورک معرضاً … وکل الامور الی القضا
فلربما اتسع المضیق … و ربما ضاق الفضا…
وی در ادامه می گوید:
در ابتدا هر چه بر این اشعار مداومت کردم، اثری ندیدم تا اینکه به خاطرم آمد که مراد، تخلّق به مضامین اشعار است، نه قرائت و تکرار. بعد از آن به عبادت خویش افزودم و فکرت و نظر مینمودم و قرائت قرآن و تدبر در معانی آن و استغفار در سَحر بسیار میکردم. پس من خوابهای عجیبه و چیزهای غریبه در آسمان و زمین و جنّات و برزخ و عوالم غیب و شهادت از نقوش و الوان مشاهده میکردم که عقول در آن حیران است و ابواب دیدن خواب برایم مفتوح شد. حتی اینکه در غالب شبها، هر یک از آن بزرگواران را که میخواستم زیارت و عرض حاجت میکردم و جواب میفرمودند.
مکاشفه ای دیگر
شبی در خواب دیدم که تمام خلق بر بامها بر آمده اند که مشاهده امری نمایند، من نیز ببام خانه خویش برآمدم، در این حال چیزی از مابین مغرب و جنوب آمد یک طرفش متصل به آسمان طرف دیگرش بزمین آویخته، هر چه نزدیک تر میشد پایین تر می آمد تا آنکه بما رسید، پس جانب فروتر آن پیش من آمد با دست خویش او را گرفتم، چندان لطیف بود که با دست ملموس نمیگشت، لکن بچشم محسوس بود که جسمی است بلوری و سفید که از شدت صفا قریب به خفاست و چون حلقه های زره بافته و جز من کسی بر او دست نیافته.
مکاشفه ای دیگر
شیخ احمد نقل می کند: «در اوایل امر وقتی که خدمت حضرت حسن بن علی علیهما السلام رسیدم و مسائلی چند پرسیدم و جواب شنیدم، پس دهان مقدس بر دهانم نهاد و آب دهان مبارک در دهانم همی میریخت و می آشامیدم، لذیذتر از شهد ولی گرم بود و مقدار نیم ساعت بدین منوال گذشت.»
نتیجه
این قبیل رویاها و مکاشفه هایی که در کلام شیخ بسیار به چشم می خورد و منابع شیخی نیز با افتخار آن ها را نقل نموده اند نشان از این دارد که هدف شیخ از نقل چنین رویاها و مکاشفه هایی کسب اعتبار برای خویشتن و توجیه بدون دلیل مریدانش در تبعیت از خود می باشد.