نقش اردشیر ریپورتر زرتشتی در حکومت پهلوی (بخش پنجم)

0

بازدیدها: 30

 

نقش اردشیر ریپورتر زرتشتی در حکومت پهلوی

 

اهمیت ژئوپولیتیکی ایران در منطقه حادثه خیز آسیای غربی که حائل مرزهای غربی هندوستان، پرمنفعت ترین کشور تحت استعمار انگلستان بود، سبب می شد تا همواره وقایع این سرزمین کهن از اهمیت بسزایی برای بریتانیای استعماری برخوردار باشد. از این رو، دولت انگلیس تلاش داشت تا ضمن آگاهی از آخرین اخبار و مسائل سیاسی این کشور، تا بیشترین حد امکان، بر اساس مصالح و منافع خویش در آن ها اعمال نفوذ نماید. اما از سوی دیگر، حضور آشکار مأموران انگلیسی در ایران، با واکنش مردم این مرز و بوم مواجه می شد و اعتراض هایی جدی به دنبال داشت. بنابراین، لازم بود تا افرادی برای جاسوسی در این سرزمین انتخاب شوند که ضمن اشراف بر منابع و اوضاع ایران، برای مردم این کشور، از چهره ای مأنوس برخوردار باشند. اردشیر ریپورتر زرتشتی، از جمله این افراد بود.

 

 

اردشیر ریپورتر زرتشتی و فراماسونری

 

ریپورتر زرتشتی پس از این که انگلیسی ها بعد از انقلاب مشروطه، «لژ بیداری» را در ایران پایه گذاردند، به سمت استاد اعظم این لژ رسید. البته برخی بر این باورند که فروغی استاد اعظم بود و ریپورتر تنها یکی از بزرگان لژ به حساب می آمد. به هر ترتیب، فراماسونری در ایران تا پایان دوره پهلوی اول، دارای دو لژ انگلیسی بود:

  • لژ بیداری
  • لژ روشنایی

حتی تا زمان انقلاب اسلامی نیز لژ بیداری فعالیت داشت. این لژ، مسئولیت مدیریت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی انگلیس در ایران را عهده دار بود. مقام استادی اعظم این لژ در ایران تا سال 1321 هجری شمسی به محمد علی فروغی تعلق داشت. پس از آن نیز پسرش میراث دار وی شد.

 

ماسون ها در انحراف انقلاب مشروطه از مواضع اصلی خود نقش برجسته ای داشتند. تحصن مشروطه خواهان در اعتراض به عدم توجه دربار قاجار به انتظارات آن ها، خود نمونه ای آشکار از این انحرافات است. (1)

تحصن مشروطه خواهان در سفارت انگلیس. لازم به ذکر است که هزینه های این تحصن بر عهده بازاریان بود.
به طور کلی، ماسون ها در ایران، همچون دیگر کشورهای جهان فعالیت های بسیاری داشتند. به عنوان مثال، شش سال بعد از ورود اردشیر ریپورتر زرتشتی به ایران، یعنی در سال 1899 میلادی، دو نفر از فراماسونرهای ایران به نام میرزا نصرالله خان مشیرالدوله و فرزندش میرزا حسن خان مشیرالملک، «مدرسه علوم سیاسی» را برای تربیت نخبگانی وابسته و مسحور نسبت به غرب تأسیس نمودند. اردشیر ریپورتر در این مدرسه، به عنوان معلم تاریخ باستان در کنار رجالی همچون محمدعلی فروغی، رجبعلی منصورالملک و ادیب السلطنه سمیعی حضور یافت. شاگردان همین مدرسه که محصول تفکر فراماسونری بودند، نقش کارگزاران اصلی حکومت پهلوی را عهده دار شدند.

 

لژ بیداری ایران از نفوذی فراگیر در بسیاری از دستگاه های دولتی کشور بهره می برد. بسیاری از رجال سیاسی و دولتی از اعضای آن به شمار می آیند. در این میان، وزارت عدلیه و امور خارجه، تفریباً به طور کلی زیر نظر این لژ به فعالیت می پرداختند. شاهد این امر، استخدام آدولف پرنی، دادیار دادستان پاریس به عنوان مستشار وزارت عدلیه است که با اشاره و نظر حسن پیرنیا (وزیر وقت عدلیه) و حمایت گرانداوریان فرانسه (2) صورت گرفت.

محمدعلی فروغی

در زمان پهلوی اول یعنی رضاخان، رابطه ماسون ها با حکومت، دو مرحله را طی کرد:

  • در ابتدای کار که هنوز حکومت پهلوی از ثبات لازم برخوردار نبود، رضاخان توجه ویژه ای به ماسون ها داشت و آن ها نیز همچون محمدعلی فروغی بالاترین مقام های دولتی را عهده دار بودند.
  • پس از این که رضاخان پایه های حکومت را مستحکم نمود، به دلیل خوی استبدادی خویش، خود را بی نیاز از همه دانست. ماسون ها نیز از این مسئله مستثنی نبودند.

البته توجه به این نکته ضروری است که رضاخان با وجود این خوی استبدادی، در رابطه با اشتباهات ماسون ها و عوامل آن ها در ایران، شدت عملی از خود نشان نمی داد. این در حالی است که در رابطه با دیگر رجال سیاسی، ماجرا کاملاً رنگی دیگری داشت.

به عنوان مثال، زمانی که رضاشاه نسبت به تیمورتاش که از فرقه ماسون ها نبود، ظنین شد، به سرعت تصمیم به حذف وی گرفت. تقی زاده در این رابطه می نویسد:

رضاشاه به مرحوم تیمورتاش ظنین شده بود. سوءظن شاه نسبت به تیمورتاش مثل مرض بود. در همان وقت که حبس بود قصدش این بود که به‌تدریج او را در غیاب داور محاکمه کنند و از بین ببرند… رضاشاه تکیه کلام معدوم داشت. به داور هم گفته بود این گوش هایت را باز کن والا معدومت می‌کنم…”. (3)

این در حالی است که وقتی پدر داماد فروغی یعنی محمودولی خان اسدی، محرک اعتراض نسبت به فرمان متحدالشکل کردن لباس و جنایت مسجد گوهرشاد شناخته شد، فروغی برای او نزد رضاشاه، شفاعت کرد. این مسئله خشم شاه را برانگیخت. اما با وجود استعفای فروغی به دلیل اعتراض به اعدام اسدی، باز هم متعرض وی نشد. (4)

 

موضوعات مرتبط:

نقش اردشیر ریپورتر زرتشتی در عصر پهلوی (بخش اول)

نقش اردشیر ریپورتر زرتشتی در عصر پهلوی (بخش دوم)

بهائیت، عامل ایجاد درگیری میان زرتشتیان دوره قاجار (بخش اول)

نقش اردشیر ریپورتر زرتشتی در عصر پهلوی (بخش سوم)

نقش اردشیر ریپورتر زرتشتی در عصر پهلوی (بخش چهارم)

 

پی نوشت ها:

1) فردوست، حسین (1370)، از ظهور تا سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ج۱، ص۲۹۲.

2) گرانداوریان فرانسه یا شرق اعظم در سال 1773 میلادی در پاریس تأسیس شد و از مهم ترین لژهای فراماسونری اروپا به شمار می رود. این لژ، در حال حاضر با نام «گراند لژ» فعالیت می کند.

3) افشار، ایرج (1368)،  زندگی طوفانی، خاطرات سید حسن تقی ‌زاده، تهران، انتشارات علمی، ص 220ـ242.

4) واردی، احمد، زندگی و زمانه محمدعلی فروغی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، نشر نامک، ص 82.

 

منابع:
  • فرهمند، ج. (1383)، مردی که زیاد می دانست؛ اسنادی از شاپور ریپورتر مأمور اطلاعاتی و دلال اقتصادی بریتانیا در ایران، تاریخ معاصر ایران، سال هشتم، شماره بیست و نهم، ص 243-302
  • آبادیان، ح. (1383)، ریپورترها و تحولات تاریخ معاصر ایران، فصل نامه مطالعات تاریخی، شماره دوم، ص 139-194
  • زندی، م. (1393)، لژ بیداری ایران، پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، آبان ماه.
  • دادبخش، م.، مفتخری، ح. (1398)، واکاوی دلایل و پیامدهای ارتباط میان زرتشتیان ایران و جامعه بهائیت در دوره قاجار، معرفت ادیان، سال دوازدهم، شماره دوم، پیاپی 46، ص 71-87
  • حاجی اکبری، م. (1394)، پارسیان هند و حیات سیاسی اجتماعی زرتشتیان در عصر قاجار، تاریخ نامه خوارزمی، فصل نامه علمی تخصصی، سال دوم، ص 27-51
  • شهبازی، ع. (1381)، سر شاپور ریپورتر و کودتای 28 مرداد 1332، تاریخ معاصر ایران، سال ششم، شماره بیست و سوم، ص 103-204
  • بابایی بزاز، پ. (1387)، اردشیر ریپورتر؛ لورنس ایران، یاد ایام، شماره چهل و یکم

 

نویسنده: زهرا کامکار