نگاهی به تحولات اجتماعی انتظار 

انتظار
0

بازدیدها: 114

 

شاهد آن هستیم که زمینه‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی در هر دوره‌ای، وجهی از انتظار را پررنگ و وجهی را کم‌رنگ جلوه می‌دهد و همین شواهد تاریخی هستند که بیش از پیش به ما ثابت می‌کنند انتظار یک امر اجتماعی است

 

یافتن یک تعریف دقیق برای مفهوم «انتظار» در تشیع کار آسانی نیست. چرا که رویکردها نسبت به این امر در میان شیعیان (از علما و روشنفکران گرفته تا مردم عادی) بسیار متفاوت و گاه متناقض هستند. طبق منابع تاریخی پس از مرگ آخرین نایب خاص و آغاز غیبت کبری، دوره‌ای در تاریخ تشیع آغاز شد که بیش از هر چیز با سردرگمی و آشفتگی همراه بود.

 

فقهای شیعه در ابتدا می‌بایست اتحادی میان فرق گوناگونی که در زمان تولد آخرین امام ایجاد شده بود برقرار می‌کردند و پس از آن وظیفه حل و فصل امور دینی و راهبری جامعه را به عهده داشتند.

 

با این حال با گذشت زمان، گرایش‌های فکری گوناگونی در مورد نحوه انتظار در عصر غیبت پدید آمد. شرایط و زمینه‌های اجتماعی و سیاسی در پدید آمدن این گرایش‌ها بسیار موثر بود. هر یک از این گرایش‌های فکری نیز به دنبال خود جریانی اجتماعی را می‌آوردند.

 

به عنوان مثال، این اعتقاد که شیعه منتظر مهدی نباید در مقابل ظلم و ستم سکوت کند و نباید اجازه دهد که بیگانگان بر او حاکم شوند و تمام منابع اقتصادی و انسانی سرزمینش را در دست بگیرند، جریان سربداران را در قرن ۸ هجری و در زمان سیطره مغولان بر ایران به رهبری شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری ایجاد کرد. این جریان مبتنی بر اندیشه قریب‌الوقوع بودن ظهور امام زمان بود و پیروان خود را برای این ظهور آماده نگاه می‌داشت.

 

با روی کار آمدن دولت صفویه و رسمی شدن تشیع به عنوان مذهب، تصوف و باطنی‌گری نیز افزایش بیشتری پیدا کرد که این امر ناشی از ریشه تصوف حکومت صفوی بود. شاه اسماعیل که خود با نوعی ادعای بابیت امام زمان _ و البته بعدتر ادعای امام زمان بودن_ قدرت را به دست گرفته بود، به وضوح از اعتقاد مهدویت در میان شیعیان برای مشروعیت بخشی به نظام خود استفاده می‌کرد.

 

هر چند دعوی‌های غلوآمیز موعودگرایانه در میان صفویان بعد از شاه اسماعیل کم کم تعدیل شدند، اما با تغییر جایگاه تشیع از مذهب همیشه در اقلیت و تحت فشار و سرکوب به مذهب در قدرت مطلق، وجه اعتراضی اندیشه مهدویت نیز به وجه مشروعیت‌بخش و حافظ وضع موجود تبدیل شد. پادشاه این سلسله با تسلطی که بر دستگاه روحانیت داشتند، خود را نایب امام زمان معرفی می‌کردند و سلطنت خود را وام گرفته از وی می‌دانستند.(فرهانی منفرد و خلیلی، ۱۳۸۹: ۹۱)

 

در این دوره و در بخش مهمی از دوران قاجاریه، شرایط سیاسی و اجتماعی نظیر سرکوب و استبداد حاکمان، شکست‌های مکرر در مقابل دشمنان خارجی، وضعیت نابسامان اقتصادی و معیشتی و پیوند خوردن روحانیت با قدرت، منجر به تحول در اندیشه مهدویت گشت.

 

گرایش به انتظار در حوزه خصوصی

 

روایتی که در این زمان از انتظار ارائه می‌شد، گرایش به نوعی انتظار فردی بود که در آن زمینه سازی برای ظهور حضرت مهدی (ع) تنها با ترکیه نفس و اصلاح اخلاق فردی امکان پذیر است. این تلقی که هر گونه قیامی پیش از ظهور مهدی موعود، باطل و محکوم به شکست است و در مقابل ظلم و استبداد باید برای فرج امام زمان دعا کرد، بسیار رواج یافت و انتظار بیش از پیش به حوزه خصوصی رانده شد.

 

اما در مقابل، در این دوره و در عصر محمدشاه، شاهد ظهور و بروز جریان بابیه هستیم که با وجهی موعودگرایانه و محور قرار دادن عقیده انتظار، در نوع خود جنبشی اجتماعی را رقم می‌زنند که البته با تکفیر مراجع و اعدام رهبرشان در دوره ناصرالدین شاه و سرکوب همه جانبه پیروانشان، این جریان نیز به محاق رفته و در دوره‌های بعدی با ویژگی‌های دیگری سر بر می‌آورد.

 

در دوره معاصر، با توجه به تحولاتی که در سطح جهانی و خصوصا در جهان اسلام رخ داده بود، مانند جنبش‌های آزادی‌خواهانه و استقلال طلبانه کشورهای جهان سوم، از جمله کشورهای مسلمان و مطرح شدن اسلام به عنوان یک نیروی تغییر دهنده وضع موجود، گرایش‌های دیگری نیز در خصوص انتظار وارد عرصه تفکر اجتماعی مسلمانان شد. قیام مهدی سودانی علیه استعمار انگلیس را می‌شود یکی از همین تحولات دانست.

 

تشیع نیز از این تحولات دور نبود، جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان در عین اینکه یک تحول‌خواهی اجتماعی_سیاسی بود، از آن رو که روحانیت رهبری آن را به عهده داشت، یک جنبش مذهبی نیز محسوب می‌شد. در بخش‌هایی از متونی که در این دوره با گفتمان مذهبی منتشر شدند، مانند تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله _که از متون اصلی مشروطه است می‌شود این عقیده را که فقها و علما وظیفه حفظ و صیانت از جان و مال و ناموس مردم را در دوره غیبت بر عهده دارند و این شامل حقوق انسانی آنها نظیر آزادی و برابری نیز می‌شود مشاهده کرد.

 

به این ترتیب شاهد آن هستیم که زمینه‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی در هر دوره‌ای، وجهی از انتظار را پررنگ و وجهی را کم‌رنگ جلوه می‌دهد و همین شواهد تاریخی هستند که بیش از پیش به ما ثابت می‌کنند انتظار یک امر اجتماعی است. با این وجود، در متونی که در مورد این اصل هویتی شیعه تا کنون نوشته شده است _و در این چهل سالی که از انقلاب اسلامی می

 

‌گذرد، کمیت این متون تولیدی افزایش چشمگیری داشته است_ به ندرت به متن یا مطالعه‌ای برمی‌خوریم که انتظار را از وجه اجتماعی آن بررسی کرده باشد، چه برسد به آن که با استفاده از تئوری‌های جامعه‌شناسانه به تبیین آن پرداخته شده باشد. اکثر متون، کتاب‌ها و مقالات تولید شده در این زمینه، انتظار را تنها از وجه مذهبی و کلامی آن بررسی کرده‌اند و به عنوان یک اصل اعتقادی به آن پرداخته‌اند و کمتر به نقش، کارکردها و اثرات اجتماعی آن پرداخته‌اند.

 

منبع: www.socio-shia.com

 

انتهای پیام