احمد بصری و چالش علم رجال

0

بازدیدها: 142

 

آیا احمد بصری دیدگاه اخباری گری دارد؟

اخباری ‌ها(1)، ادعا می کنند که تمام روایات کتب اربعه قطعی الصدور است و با اجتهاد و تقلید نیز مخالف اند.

سؤالی که از اخباری ها می شود؛ این است که آیا با وجود حاکمان جور که یکی از کارهایشان از بین بردن روایات شیعه و جعل کردن روایاتی دیگر بوده است، باز هم می توان گفت تمام روایات قطعی الصدور هستند؟ پس باید راهی برای تشخیص روایت معتبر از غیر آن وجود داشته باشد.

از طرفی قرآن، اصیل ترین سند مکتوب مسلمانان و تنها منبع قطعی الصدور آنها است که مورد قبول تمامی فرقه های اسلامی قرار گرفته است، ولی اخباری ها قرآن را فقط برای معصوم قابل درک می دانند، در حالی که می دانیم انکار فهم قرآن برای عموم، یعنی از بین بردن بزرگ ترین منبع قطعی الصدور.

در مورد اجتهاد و تقلید هم باید گفت: تقلید روشی عاقلانه و بر گرفته از سیره عقلا و به معنای مراجعه غیر متخصص به متخصص است و استنباط فروع احکام، نیاز به مقدماتی دارد که فراهم شدن آن برای همه مردم، کاری دشوار بلکه محال است.

اخباری ها معتقد هستند که احادیث منسوب به اهل بیت(علیهم السلام) یا صحیح است و یا ضعیف؛ و در هر صورت باید همه روایات را به عنوان حرف معصوم بپذیریم و اگر روایتی را رد کنیم به اهل بیت (علیهم السلام) اهانت کرده ایم!(2)

این دیدگاه در جریان احمد بصری نیز به وضوح مشهود است، چنان چه تمامی روایات را صحیح دانسته و برخی از روایاتی که برخلاف باورشان است را ضعیف معرفی می‌ کنند. جالب اینجاست که احمد بصری با وجود آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ‌ لَحافِظُونَ‌»(3) قائل به تحریف قرآن کریم است اما درباره روایاتی که در ادوار مختلف تاریخی مورد هجوم قرار گرفته چنین اعتماد بی اساسی داشته و همه آن ها را بدون بررسی می پذیرد.

 

چرا همه احادیث مورد اعتماد نیستند؟

در سلسله سند احادیث، رجال و اشخاصی هستند که باید بررسی کنیم آیا خبردادن آن ها مورد اعتماد هست یا نه؟ تقسیم بندی که بر اساس رجال سلسله سند حدیث به وجود آمده (اصول اربعه) (4) نشان می دهد که تمامی روایات منسوب به معصومین(علیهم السلام) مورد اعتماد نمی‌باشند. لذا برای تشخیص اقسام و انواع روایات، نیاز به علمی داریم تا با استفاده از آن از خطر سود جویان و معاندین در امان باشیم. بر اساس این نیاز، علمای شیعه، با توجه به روایات و دستورات معصومین(علیهم السلام) علم رجال را تدوین کرده و در اختیار پژوهش گران قرار دادند.

 

 

آغاز علم رجال

احمد بصری، علم رجال را ساخته و پرداخته علمای معاصر دانسته و آن را یکی از بدعت‌های دینی برشمرده است(5)، اما با بررسی موضوع متوجه می شویم که  این علم از زمان معصومین(علیهم السلام) تاکنون جریان داشته و از آن استفاده می ‌شده است. پس از آن، بر اثر شیوع کتب حدیث و رواج اصول و مصنفات این علم، فن رجال نیز رونق گرفت و کتاب‌ های نسبتاً زیادی در این فن تدوین و تالیف شد که برخی از آنها تاکنون موجود است.

بعضی از کتاب‌ های رجالی تدوین شده در زمان اهل بیت(علیهم السلام) عبارتند از:

1. کتاب ابو محمد عبد الله بن جبلة بن حیان بن ابجر الکنانی، (م219هـ) که شیخ طوسی در کتاب رجال، او را از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) شمرده و نجاشی کتب متعددی از جمله کتابی در رجال را به او نسبت داده است.

2. کتاب طبقات الرجال؛ تالیف احمد بن ابی عبد الله برقی(م274هـ) که از اصحاب امام جواد و امام هادی(علیه السلام) بوده و صاحب کتاب المحاسن است.

3. رجال حسن بن علی بن فضال، (م224هـ) که از اصحاب خاص امام رضا(علیه السلام) بوده است.

4. کتاب معرفة رواة الاخبار؛ تألیف حسن بن محبوب، (م224هـ) که از اصحاب امام کاظم، امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) و یکی از ارکان چهارگانه شیعه در فقه و حدیث است.

5. کتاب رجال ابراهیم بن محمد بن سعید ثقفی(م283هـ) که از فقهای بزرگ امامیه به حساب می ‌آید.

 

نیاز به علم رجال

بر اساس توصیه قرآن کریم، بایستی در خصوص خبری که از جانب فردی فاسق رسیده است، تحقیق شود و به گفته وی بدون تحقیق و تبیین اعتنا نگردد: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا».(6)

این آیه در برگیرنده نکاتی است که در یک تقسیم بندی کلی به آن اشاره می ‌شود:

الف). عبارت فاسقٌ در آیه؛ دلالت بر بررسی سندی دارد. چنان چه برخی تبین در آیه را ناظر به حالات فاسق دانسته‌ و برخی آن را ناظر بر متن خبر دانسته ‌اند که البته در هر دو صورت دلالت بر بررسی حالات راوی دارد. بدین معنا که اولین وظیفه هر شخصی در مواجهه با خبر، بررسی حالات راوی است. که از آن با عنوان «رجال الحدیث» یاد می ‌شود.

ب). پس از بررسی حالات راوی، نوبت به مرحله بعدی «فَتَبَیَّنُوا»‌، یعنی بررسی متن خبر رسیده و بدون تبیین حقیقت مجاز به اعتماد نخواهیم بود. که از آن با عنوان «درایة الحدیث» یاد می ‌شود.

بر اساس این دسته بندی که بر گرفته از قرآن کریم است، وظیفه ما در مواجهه با روایات و اخبار ائمه معصومین(علیهم السلام) مشخص شده و بدون بررسی حالات راوی و بدون تحقیق درباره گفته راویان، محتوای خبر مورد پذیرش نخواهد بود.

 

نیاز به بررسی حالات راوی

درباره راویان احادیث نکات زیر وجود دارد که باید بررسی شوند:

 

 وجود دروغگویان و دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) در میان راویان حدیث

این باور در حالی است که هیچ سندی مبنی بر مصون ماندن روایات معصومین(علیهم السلام) از شرّ تحریفات، دستبردها و فراموشی ‌های برخی از راویان در دست نبوده و اعتماد کورکورانه به تمامی روایات، عقلاً مورد قبول نمی ‌باشد. مضاف بر آن، روایاتی در دست است که حاکی از جعل جاعلان حدیث می ‌باشد که به دو نمونه اشاره می ‌گردد:

  • روایت اول: امام صادق(علیه السلام) فرمود: ما خاندانی راستگو هستیم ولی همواره دورغگویانی هستند که بر ما افتراء می ‌بندند تا سخن راست ما به وسیله دروغ آنان نزد مردم بی اعتبار شود. (7)

 

  • روایت دوم: زیاد بن ابى حلال گفت: مردم درباره روایت‌ ها و کارهاى عجیب جابر بن یزید اختلاف کردند. من خدمت حضرت صادق(علیه السلام) رسیدم می‌خواستم در این مورد از او سؤالى بکنم. قبل از اینکه من چیزى بپرسم فرمود خدا رحمت کند جابر بن یزید جعفى را که احادیث ما را درست نقل می‌کرد ولى خدا لعنت کند مغیرة بن سعید را که بر ما دروغ مى ‌بندد. (8)

 

وجود راویان اهل سنت در سند روایات اهل بیت(علیهم السلام)

وجود دسته‌ای از راویان سنی مذهب در سلسله راویان که اولاً بسیاری از پاسخ ‌های معصومین(علیهم السلام) به سئوال آنها با تکیه بر تقیه صادر شده است در حالیکه حکم واقعی الهی نبوده است. ثانیاً هیچ تضمینی وجود ندارد که راویان اهل سنت، روایات معصومین (علیهم السلام) را به نفع مذهب خود تغییر نداده و بر خلاف واقع ثبت نکرده باشند.

 

توصیه به مراجعه در خصوص صفات راوی در اخبار متعارض

در باب تعادل و تراجیح(تعارض دو خبر)، احادیثی با عنوان اخبار علاجیه صادر شده که ما را به رجوع به صفات راوی در انتخاب روایات توصیه می‌ کند.(9) همانند مقبوله حنظله که فرمود: «الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لَا یَلْتَفِتْ إِلَى مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَر».(10)

 

پاسخ به ادله مخالفین علم رجال

انصار احمد بصری جهت رد علم رجال به ادله‌ای متمسک شده‌اند که به برخی از موارد مهم آن اشاره شده و پاسخ داده می ‌شود:

1. عدم امکان اثبات عدالت راوی

با توجه به اینکه تنها مدارک موجود در خصوص راویان حدیث، کاغذ نوشته‌ های رجالی است که امکان تحریف آنها بیش از پیش قوت دارد، لذا هیچ راهی برای اثبات عدالت راوی وجود ندارد. به عبارت دیگر؛ شهادت صامت لازم القبول نبوده و بایستی شهادت به عدالت یا فسق راوی بر اساس حس(عن حسٍ) باشد و بر اساس حدس(عن حدسٍ) پذیرفته نیست.

پاسخ:

اولاً پس از ثبوت وثاقت مؤلف یک کتاب رجالی، به تبع به حجیت آن کتاب نیز یقین پیدا می ‌شود و در این خصوص، بین گفتار و نوشتار مؤلفِ ثقه تفاوتی نیست. کما اینکه تمامی وصیت‌های مکتوب اموات و موقوفات، پس از یقین به انتساب آن به وصیت کننده و واقف، مورد پذیرش بوده و نیازی به شهادت حضوری ندارند. لذا اعتماد ما بر کتب رجالی به خاطر اطمینان عقلایی نسبت به ثبوت و صحت آنها یا تواتر و شهرت انتساب به مؤلف است.

ثانیاً؛ بنا به گفته علامه مامقانی(ره)(11): تزکیه و بیان عدالت و وثاقت یا تضعیف و بیان فسق آن، از باب شهادت نیست تا شرایط شهادت (شفاهی بودن، حسی بودن) را داشته باشد، بلکه با مراجعه به علم رجال، شواهد و قرائنی تحصیل می‌ شود که ما را به اطمینان می ‌رساند.

 

2. اختلاف در معنای عدالت و فسق

در بین بزرگان و علمای شیعه، در معنای عدالت و فسق اختلاف نظر است. برخی همچون شیخ طوسی(رحمه الله علیه) در معنای عدالت به اسلام ظاهری کفایت کرده است در حالی که برخی دیگر؛ عدالت را ملکه نفسانی و برخی هم عدالت را به حسن ظاهر تعبیر کرده‌اند. لذا این تشتت تعابیر در خصوص معنای عدالت برای ما درد سر ساز شده و هنگامی که گفته می‌شود فلان راوی عادل است، ما نمی‌ دانیم منظور از آن کدام معنای عدالت است. لذا مراجعه به علم رجال نیز برایمان مفید نخواهد بود.

پاسخ:

اولاً مبنای علماء مبتنی بر اصالة العدالة نبوده و در بسیاری از موارد، در پی روایتی که نقل شده است، عبارت عادلٌ یا ثقةٌ نیاورده اند.

ثانیاً؛ بر اساس نظر علامه مامقانی که گذشت، رجوع به کتب رجال، با هدف گردآوری قرائن و شواهدی بر عدالت و وثاقت راویان است تا از این طریق به اطمینان عدالت برسیم، ولو اینکه در معنای عدالت و فسق اختلاف نظر داشته باشیم.

 

3. حرام بودن محتوای علم رجال

در باور آنان، علم رجال علمی است که دسته ‌ای از راویان را تفسیق یا تکفیر کرده و این عمل مصداق تفضیح الناس بوده و حرام است. بنابر این علم رجال که به این عمل پرداخته است حرام می ‌باشد.

پاسخ:

اولاً تکفیر و تفسیق برخی از روات بر اساس حدس و گمان نبوده و مصداق عمل به ظن نمی ‌باشد. بلکه این عمل بر اساس یافته‌های روایی یا اخبار متواتر از ثقات شیعی می ‌باشد.

ثانیاً؛ چنانچه بگویند این عمل مصداق غیبت برشمرده می ‌شود، خاطر نشان خواهد شد که غیبت دارای استثناهایی است که فاسقان علنی و باب مشورت و باب شهادت را از این مساله خارج می ‌کند.

ثالثاً؛ حفظ احکام و شریعت اسلامی از حفظ اسرار شخصی برخی راویان(غیر عادل) مهم‌تر است.(12)

 

4. وجود بیشمار راویان مجهول

برخی از اتباع احمد بصری بر این باورند که تعداد راویان مجهول و ناشناخته در سلسله سند روایات، بیش از راویان شناخته شده است، لذا این امر بیانگر ناقص بودن علم رجال بوده و این امر همانند خط کش پنج سانتی است که بنا دارد زمینی هزار متری را متر کند. بنابراین علم رجال نمی‌تواند معیار خوبی برای تفکیک روایات به صحیح و غیره باشد.

پاسخ:

اولاً این مسأله نشانگر دقت و ظرافت و حساسیت علم رجال در خصوص روایات بوده و این امر نه تنها از درجه علم رجال نکاسته، بلکه بر درجه اعتماد و اعتبار آن علم خواهد افزود.

ثانیاً؛ راویان ناشناخته، أغلب کسانی هستند که دارای دو یا سه روایت انگشت شمار بوده و از کثرت روایت برخوردار نمی‌ باشند تا از رهگذر کنار گذاشتن آنان، بر مُعظم روایات خللی وارد شود.

ثالثاً؛ در صورت مطابقت متن و محتوای روایت با اصول و مسلمات تشیع، وجود یک راوی ناشناخته مُخل سند نبوده و اعتبار روایت را مخدوش نمی ‌کند.

رابعاً؛ در صورتی که روایت مشهور بوده و در طول تاریخ اسلام به مضمون آن اعتماد شده و یا مورد عمل قرار گرفته است، وجود یک یا چند راوی ناشناخته و مجهول بر اعتبار حدیث خدشه وارد نکرده و این شهرت، جبران کننده ضعف روایت خواهد بود.

 

پی نوشت:

(1) اخباری ها همان اصحاب حدیث هستند، که در شیعه آنها را اخبارى می نامند. این گروه اجتهاد را باطل می دانند و فقط از اخبار (روایات، احادیث) تبعیت می کنند. اصولیون؛ در مقابل اخباریون، گروه بسیارى از فقهای اسلام قرار دارند که آنان را اصولى می نامند. اینان معتقدند که در استنباط احکام شرعى اسلام به استناد ادله تفصیلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع می توان عمل کرد. آنها از علم اصول فقه نیز استفاده می کنند و از قواعد آن؛ نظیر اصل برائت و استصحاب و تخییر است، بهره می برند.

(2). ملا امین استرآبادی گفته است: «اگر بگوییم روایتی ضعیف است، این توهینی است به امام صادق(علیه السلام). مگر می ‌شود روایتی از امام صادق(علیه السلام) باشد و ضعیف باشد!». (اسلام و نیازهای زمان، ج1، ص88-93)

(3). سوره حجر، آیه 9.

(4). بر اساس نقل شیخ بهائی(رحمه الله علیه) در کتاب مشرق الشمسین، از زمان سید بن طاووس(رحمه الله علیه) تقسیم حدیث به «اصول اربعه» معمول گردید. لذا محدثین شیعه حدیث را به چهار قسم «صحیح، حسن، موثق، ضعیف» تقسیم کرده‌اند که هم اکنون این اصطلاح متداول و معمول بوده و سایر اصطلاحات در این چهار قسم مندرج می باشد. صحیح: خبریست که سلسله سند، توسط رجالی موثق و امامی مذهب از معصوم منتقل گردد. حسن: خبریست که رجال سند تماماً و در هر طبقه امامی مذهب و ممدوح باشند ولی تنصیص بر عدالت هر یک نشده باشد. وجه تسمیه حسن بدین نام از آن جهت است که نسبت به راویان آن حسن ظن داریم. موثق: خبریست که نسبت به کلیه افراد ناقلین، تنصیص بتوثیق شده باشد. گرچه بعضی از رجال سلسله سند غیر امامی باشند. ضعیف: خبریست که شروط یکی از اقسام نامبرده در آن جمع نباشد.

(5). الوصیة المقدسة، ص7.

(6). سوره حجرات، آیه 6.

(7). عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج‌20، ص1149.

(8). بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‌1، ص 238.

(9). المدخل الی علم الرجال و الدرایة، ص30.

(10). کافی، ج‌1، ص68.

(11). تنقیح المقال، ج1، ص175.

(12). کلیات فی علم الرجال، ص43.

 

منبع:
کتاب درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، علی محمّدی هوشیار، انتشارات تولی، قم، 1396ش، ص 355 – 364.