آیا احمد بصری نائب و سفیر امام زمان است؟
بازدیدها: 12
خبر غیبت امام مهدی(علیه السلام) مسأله ای است که معصومین(علیهم السلام) آن را به مسلمانان یادآوری کرده و همواره آنان را از کیفیت و چگونگی امر غیبت مطلع ساخته اند.(1) با این وجود، باید در زمان غیبت امام(علیه السلام)، سیستم و نظامی برای هدایت مردم در نظر گرفته شده باشد تا با تمسک به آن، گمراه نشده و سخن دین را دریافت کنند.
نظام فقاهتی نیابتی، در صورت عدم دسترسی مردم به معصوم(علیه السلام)، کارآیی خاص خود را داشته و ضمن عهده دار شدن امور نیابتی از جانب امام(علیه السلام)، احکام الهی را نیز جاری می سازد. برای بررسی ادعای نیابت در عصر غیبت، باید با نظام فقاهتی نیابتی که نسخه اصلی دین برای دوران غیبت هست، آشنا باشیم.
آماده سازی جامعه دینی برای پذیرش نظام فقاهتی
امامان معصوم(علیهم السلام) برای این که مردم مسائل دینی خود را از نظام فقاهتی دریافت کنند تدابیری داشته اند:
- توصیه به تفقه در دین(2)
- سفارش به اطاعت و پیروی از فقهای دین(3)
- بیان عظمت و جایگاه فقهاء دین(4)
- ترغیب مردم برای مراجعه به فقهاء جهت دریافت فتوا(5)
- تعیین برخی از فقهاء برای مناظره با مخالفین(6)
- تأکید به تربیت طلاب علوم دینی(7)
- و…
پس از پذیرش این باور، نوبت به آماده سازی عملی مردم میرسد تا در حضور امام(علیه السلام) امکان وقوعی این نظام جدید را به نظاره بنشینند. بنابراین، با آغاز غیبت صغری، شیعیان را به طور عملی وارد مسیر ولایت پذیری از نظام فقاهت(نواب اربعة)(8) نموده و روش هدایت پذیری از فقهاء را به آنان آموزش دادند. در این دوره کوتاه، مردم به واسطه چهار فقیه منتخب، به عنوان نواب خاصه، با امام(علیه السلام) ارتباط داشته و پس از وفات نائب چهارم و آغاز غیبت کبری، ارتباط شیعیان به طور کامل با امام(علیه السلام) قطع گردید. اما با توجه به نهادینه شدن نظام فقاهتی و پذیرش امکان «اطاعت نیابتی» از فقهاء، شیعیان بدون درنگ به فقهاء جامع الشرایط مراجعه کرده و در امور دینی و اجتماعی خود کسب تکلیف کردند.
نیابت خاصه فقیه
نیابت خاصة فقیه مختص به نواب اربعة (عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری) بوده و هیچ فردی پس از آن بزرگواران اجازه تصدی این منصب را ندارد.
تفاوت منصب نیابت خاصه با نیابت عامه:
الف. نایب خاص نیاز به نص تعیین کننده دارد:
بر اساس سیره معصومین(علیهم السلام) واگذاری نیابت خاصة فقیه، نیاز به نص صریح دارد. لذا زمانی که معصوم(علیه السلام) بخواهد فردی را به عنوان نائب خاص خود در یک امر خاص یا در تمامی امور منصوب کند، باید به اسم نائب و همچنین نوع نیابت او تصریح فرماید. به عنوان نمونه در نصب و اعلان وثاقت و نیابت تام جناب عثمان بن سعید و محمد بن عثمان توسط امام حسن عسکری(علیه السلام) آمده است:
عَمرى و پسرش هر دو ثقهاند، هر چه از من به تو رسانند از من رساندهاند و هر چه به تو گویند از قول من گفتهاند از آنها بشنو و از آنها اطاعت کن که هر دو ثقه و امین هستند. (9)
ب. امکان مشاهده برای نواب خاص:
نواب اربعة قادر به ارتباط و مشاهده حضرت حجت(علیه السلام) بوده و امورات مهم مردم را به طور مستقیم با حضرت در میان گذاشته و در سایر موارد، شخصاً اقدام به صدور فتوا میکردند. با وفات آخرین نائب امام(علیه السلام) امکان ارتباط مستقیم با آن حضرت غیر ممکن شده و مدعیان مشاهده تکذیب شدند.
پایان نیابت خاصه
پس از اینکه مردم در دوره غیبت صغرا، با کارایی نظام فقاهتی آشنا شدند، نامه ای از طرف امام دوازدهم (توقیع مبارک) خطاب به چهارمین فقیه نائب خاص نوشته شد:
«حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمُکَتِّبُ قَالَ: کُنْتُ بِمَدِینَةِ السَّلَامِ فِی السَّنَةِ الَّتِی تُوُفِّیَ فِیهَا الشَّیْخُ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیُّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَحَضَرْتُهُ قَبْلَ وَفَاتِهِ بِأَیَّامٍ فَأَخْرَجَ إِلَى النَّاسِ تَوْقِیعاً نُسْخَتُهُ: بسم الله الرحمن الرحیم- یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِیَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِکَ فِیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّةِ أَیَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثَّانِیَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ إدَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ- قَالَ فَنَسَخْنَا هَذَا التَّوْقِیعَ وَ خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِهِ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ السَّادِسُ عُدْنَا إِلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَقِیلَ لَهُ مَنْ وَصِیُّکَ مِنْ بَعْدِکَ فَقَالَ لِلَّهِ أَمْرٌ هُوَ بَالِغُهُ وَ مَضَى رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَهَذَا آخِرُ کَلَامٍ سُمِعَ مِنْهُ»(10)؛
اى علىّ بن محمّد سمرىّ! خداوند اجر برادرانت را در عزاى تو عظیم گرداند که تو ظرف شش روز آینده خواهى مرد، پس خود را براى مرگ مهیّا کن و به احدى وصیّت مکن که پس از وفاتت قائم مقام تو شود زیرا غیبت تامّه واقع شده و ظهورى نیست مگر پس از اذن خداى تعالى و آن پس از مّدتى طولانى و قساوت دلها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد و به زودى کسانى نزد شیعیان من آیند و اّدعاى مشاهده کنند، بدانید هر که پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى اّدعاى مشاهده کند دروغگوى افترا بند است و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم. پس؛ حاضرین از آن توقیع استنساخ کردند و از نزد او خارج شدند و چون روز ششم فرا رسید نزد او بازگشته و او را در حال احتضار بود، یکى از مردمان پرسید: وصىّ پس از شما کیست؟ گفت: خداوند را امرى است که خود او رساننده آن است و فوت کرد و این آخرین کلامى بود که از او شنیده شد.
چه نکاتی در توقیع سمری اشاره شده است؟
آنچه در این توقیع بدان اشاره شده، نکاتی است که حائز اهمیت بوده و بایستی بدان اشاره کرد:
الف. تعیین نایب خاص
بر اساس متن توقیع، تعیین نایب خاص و سفارت، بایستی توسط نائب قبلی باشد. چنانچه امام(علیه السلام) فرموده است: «وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ یَقُومُ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ»، لذا علی بن محمد سمری حق انتخاب شخص دیگری به عنوان قائم مقام خود به عنوان نائب خاص حضرت نداشته و بر این اساس، باب نیابت تا موعدی خاص و تا زمانی که امر حضرت بر مردم مشخص شود بسته شده و مردم تکلیفی در مقابل بیعت با مدعیان بابیت ندارند. چنانچه امام صادق(علیه السلام) در باب وظیفه شیعیان در زمان غیبت کبری فرمودند:
«یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ یَغِیبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ فَقُلْتُ لَهُ مَا یَصْنَعُ النَّاسُ فِی ذَلِکَ الزَّمَانِ قَالَ یَتَمَسَّکُونَ بِالْأَمْرِ الَّذِی هُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ»(11)؛ (بر مردم زمانی فراخواهد رسید که امام زمانشان از آنان غائب خواهد شد. عرض کردم در آن زمان تکلیف مردم چیست؟ فرمود: مردم به امری که سابقا بر آن بودند تمسک کنند تا تا اینکه امر امام بر آنان روشن گردد).
در این روایت؛ ضمیر مستتر در «حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ» به امام(علیه السلام) بازگشت دارد. یعنی اینکه تکلیف مردم در زمان غیبت، انتظار ظهور و آمدن حضرت است نه اطاعت از مدعیان نیابت و وکالت.(12)
ب: علت بسته شدن باب نیابت خاص
علت ممنوعیت وصیت سمری به شخص دیگر، آغاز غیبت کبری است. چنانچه امام(علیه السلام) در متن توقیع بدان اشاره فرموده و آمده است:
«فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ الثَّانِیَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِکَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً»، بنابراین با توجه به اینکه «فاء» در «فَقَدْ وَقَعَت» تعلیلیه است، لذا آغاز غیبت کبری علت اصلی انسداد باب نیابت بوده و دلیلی بر نقض این مسأله از جانب حضرت وجود ندارد.
ج: پیشگویی ظهور مدعیان دروغین
حضرت در ادامه توقیع به ظهور زود هنگام مدعیان دروغین نیابت خاصه اشاره فرموده و شیعیان را از آن خطر بزرگ برحذر می دارند. لذا فرمودند: «سَیَأْتِی شِیعَتِی مَنْ یَدَّعِی الْمُشَاهَدَةَ».
د: ادعای مشاهده تا موعد خاص
ادعای مشاهده و نیابت تا قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی مورد قبول نیست. چنانچه حضرت فرمودند: «أَلَا فَمَنِ إدَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ».
لذا چنانچه فردی همچون احمد بصری در صدد ادعای نیابت خاصه است، باید تا خروج سفیانی و ندای آسمانی صبر کرده و پس از آن بر ادعای خود پافشاری نماید.
ادعای مشاهده امام یا نیابت امام؟
اگر اشکال شود که در این توقیع، مدعیان «مشاهده» تکذیب شده اند و ربطی به مدعیان «نیابت و سفارت» ندارد، اینگونه پاسخ داده می شود:
اولاً؛ شأن صدور توقیع، پیرامون مسأله نیابت خاص بوده و حضرت، علی بن محمد سمری را از انتخاب وصی و قائم مقام بعدی برحذر داشته اند و این به این معناست که حضرت با صدور این توقیع مبارک، در صدد انکار مدعیان نیابت و سفارت، بعد از نایب چهارم می باشد.
ثانیاً؛ حضرت در ادامه این توقیع می فرماید: «فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ … فَهُوَ کَاذِبٌ مُفْتَرٍ»؛ (مدعی مشاهده کذاب و افتراگو است). باید توجه داشت که بین کذّاب و مُفتَر فرق واضحی است. لذا اگر کسی صرف ادعای مشاهده داشته باشد، کذاب میباشد اما اگر همان شخص ادعای نیابت یا توکیل کند و آن را به حضرت منتسب نماید، این شخص افتراگو بوده و چیزی را به دروغ به ایشان نسبت میدهد. لذا در متن توقیع هر دو عبارت در کنار هم آمده است تا کسانی را که ادعای مشاهده و توکیل میکنند را رد نماید. بنابراین اگر حضرت فقط میفرمود: «فَمَنِ إدَّعَى الْمُشَاهَدَةَ فَهُوَ کَاذِبٌ» در آن صورت این حکم شامل تمامی افرادی که ادعای دیدار با حضرت را داشتند می شد، در حالیکه بیش از هزار داستان معتبر از احوالات تشرف یافتگان در کتب شیعه ذکر شده است که هیچ کدام کذاب نبوده و در ادعای خود صادق هستند.
نکته قابل توجه اینکه احمد بصری برخلاف مبنای خود در خصوص عدم پذیرش علم رجال و نادرست بودن بررسی سندی روایات، این بار مجبور به تمسک به علم رجال شده و این توقیع مبارک را ضعیف السند دانسته و می گوید: این روایت مورد طعنه علماء قرار گرفته و سند آن به معصوم نمی رسد. (13)
* * *
دیدگاه علمای شیعه
براساس دیدگاه و نظرات تمامی علمای شیعه، ادعای «نیابت خاصه» و همچنین «سفارت» در زمان غیبت کبری مساوی با کفر بوده و هر کس مدعی آن باشد گمراه و گمراهگر می باشد. به عنوان نمونه شیخ طوسی از قول ابن قولویه(رحمه الله علیه)(14) در باب ذکر مذمت مدعیان بابیت و نیابت می فرماید:
همانا در نزد ما طائفه امامیه نظر بر این است که؛ هر کسی که بعد از سمری(رحمه الله علیه) ادعای امر[سفارت و نیابت خاصه] کند، کافر گمراه و گمراه کننده است. (15)
نیابت عامه فقیه
همان طور که اشاره شد، نیابت عامه فقیه در ادامه نیابت خاصه فقیه(نواب اربعة) شکل گرفته است. در این نوع از نیابت، مشاهده امام(علیه السلام) برای نائب ممکن نیست و علاوه بر آن، هیچ فقیهی از نص شخصی و تعیین کننده برخوردار نبوده و تمامی آنان بر اساس تنصیص نوعی عهده دار وظیفه نیابت شدهاند. به عنوان نمونه در روایات آمده است:
روایت مقبوله عمر بن حنظله:
هر کدام از شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر دارد و احکام ما را مى داند، به حکمیت او راضى شوند که او را حاکم شماها مقرر ساختم و اگر طبق حکم ما قضاوت کند و از او نپذیرد [یعنى کسى که حکم بر ضرر او است] همانا حکم ما را سبک شمرده و ما را رد کرده و راد بر ما بر خدا رد کرده و این خود در مرز شرک به خدا است. (16)
روایت حوادث واقعه:
اسحاق بن یعقوب می گوید: از نایب امام(علیه السلام) خواستم نامهام را به پیشگاه امام عصر(علیه السلام) برساند. در آن نامه مسائل مشکلی را که داشتم پرسیده بودم و امام با خط خود جواب نوشته و فرموده بود: … اما در خصوص حوادث پیش روی، به راویان حدیث ما مراجعه کنید که آنان حجت های من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنانم. (17)
ادعای نیابت و سفارت احمد بصری
از جمله ادعاهای احمد بصری، نیابت و سفارت خاصه از جانب امام دوازدهم(علیه السلام) در دوران غیبت کبری است. وی در کتاب بیان الحق و السداد من الأعداد می گوید:
هرگز نگفته و نمیگویم که من امام مهدی(علیه السلام) هستم، بلکه من مهدی اول از اولاد امام و فرستاده و جانشین و یمانی هستم. (18)
این ادعای احمد بصری نه با نیابت خاصه سازگاری دارد و نه با نیابت عامه، زیرا هر کدام از این دو دارای شرایطی هستند که در سخنان پیشین مورد بررسی قرار گرفت.
البته برای روشن شدن بهتر اشکال، بار دیگر مورد اشاره قرار می گیرند.
احمد بصری چنانچه ادعای نیابت خاصه فقیه را داشته باشد باید شرایط ذیل را برای اثبات ادعایش فراهم نماید:
1. اثبات کند که فقیه جامع الشرایط است.
2. اثبات کند که نص صریح و تعیین کننده از جانب امام مهدی(علیه السلام) دارد.
3. اثبات کند که با امام مهدی(علیه السلام) ارتباط نیابتی و مشاهد های دارد.
با توجه به تعریف و ماهیت عصر غیبت کبرا، مورد دوم و سوم غیرممکن است. بنابر این اگر احمد بصری ثابت کند که فقیه جامع الشرایط است مردم باید تکالیف دینی خود را از او بپرسند، نه اینکه ادعای سفارت و نیابت خاصه او را بپذیرند. این در حالی است که احمد بصری تنها یک سال در حوزه آیت الله صدر درس خوانده است.
پی نوشت:
(1) إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج5، ص118
(2) الکافی، ج1، ص31
(3) الکافی، ج1، ص67
(4) الغارات، ج1،ص210
(5) رجال کشی، ج 2، ص 778 و 786
(6) مناظره مؤمن الطّاق با مرد شامی، مناظره هِشام بن حکم با عَمْرو بن عُبَیْد.
(7) بحار الانوار، ج 1، ص 222
(8) عثمان بن سعید عمری، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری
(9) کافی، ج1، ص329.
(10) کمال الدین و تمام النعمة، ص516؛ غیبة طوسی، ص 395
(11) کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص350.
(12) مکیال المکارم فی فوائد دعاء للقائم(علیه السلام)، ج2، ص413.
(13) مع عبدالصالح، ص28.
(14) شیخ ابوالقاسم بن محمد بن قولویه، استاد شیخ مفید در فقه بوده است.
(15) غیبت طوسی، ص412.
(16) کافی، ج1، ص67.
(17) غیبت طوسی، ص 177؛ اعلام الوری، ص 452؛ وسائل الشیعه، ج 18، ص 101، کتاب القضأ، ابواب صفات القاضى، باب 11، ج 9؛ احتجاج، ج 2، ص 163.
(18) بیان الحق و السداد من الأعداد، ج1، ص40.
منبع:
کتاب درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، علی محمّدی هوشیار، انتشارات تولی، قم، 1397