استمرار فیض الهی و ختم رسالت!

0

بازدیدها: 4

به گفته بهائیان، اقتضای هر زمانی ایجاب می کند که خداوند، مردم را از فیض خود و متناسب با مقتضیات زمان بهره مند سازد. پس چون مقتضیات زمانه در حال تغییر و تبدیل است، ختم رسالت و نبوت، با استمرار فیض الهی منافات دارد.

دلایل مسلمانان در خاتمیت پیامبر اسلام با توجه به ادعای بهائیان چیست؟

مسلمانان معتقدند که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) خاتم رسولان، و اسلام آخرین دین و جامع ترین آیینی است که خداوند به بشر ارزانی داشته است. اسلام به تمام نیازهای بشر در جنبه های مختلف پاسخ داده است. بنابراین به تجدید دین نیازی نیست.

  • آیات درباره خاتمیت

آیات متعددی در اینباره وجود دارد که شاخص ترین و روشن ترین آن آیه 40 سوره احزاب است. « مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ وَ كَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، همانا او فرستاده و پایان دهنده پیامبران (خاتم النبیین) است.

واژه خاتم به معنای پایان دادن به چیزی است. در گذشته افراد پس از بسته شدن نامه، مهری به روی آن می زدند که به معنای پایان نامه به شمار می آمد.

در قرآن نیز ختم به معنای پایان یا بستن است. مانند: «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»(1)

امروز (روز حساب) بر دهان آنها مهر می زنیم و دستهایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان بر آنچه به دست آورده اند، گواهی می دهند.

در واژه خاتم النبیین نیز، خاتم اسم فاعل و به معنای ختم کننده است. و خاتم النبیین به معنای پایان دهنده پیامبران.

  • روایات درباره خاتمیت

در روایات مورد قبول فرق مختلف اسلامی، این خاتمیت اثبات شده است. به عنوان مثال در حدیثی که در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمده است:

«یا علی انت بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؛ ای علی تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی، مگر اینکه پس از من پیامبری نیست.» (2)

در حدیث دیگری آمده است:

«ایّها الناس، انه لا نبی بعدی و لا امة بعدکم؛ ای مردم! همانا نه پیامبری بعد از من است و نه امّتی بعد از شما.» (3)

اعتراف باب و بهاءالله به خاتمیت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) 

باب (رئیس فرقه بابیه) و بهاءالله (مؤسس فرقه بهائیت) با اینکه ادعای دین جدید دارند، به مقام خاتمیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز اعتراف کرده اند!!

باب در کتاب «صحیفه عدلیه» (این کتاب را در زمانی که ادعای بابیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را داشت، نوشته است) می گوید:

« … و بعد از آنکه تکلیف به مقام خلق لحمیه تعلق گرفت، به علت اینکه تبدیلی از برای او مقدر نشده، این شریعت مقدسه (اسلام) هم نسخ نخواهد شد؛ بل حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرام محمد حرام الی یوم القیامه…» (4)

بهاءالله نیز درباره خاتمیت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می نویسد:

« حضرت خاتم انبیا! روح ما سوا فداه از مشرق امر الهی ظاهر و عنایت کبری و فضل بی منتها ناس را به کلمه مبارکه توحید دعوت نمودند. مقصود آنکه نفوس غافله را آگاه فرمایند و از ظلمات شرک نجات بخشند، ولی قوم بر اعراض و اعتراض قیام کردند و وارد آوردند آنچه را معشر انبیا در جنت علیا نوحه نمودند. (5)

در جای دیگری می گوید:

« الصلوة و السلام علی سید العالم و مربی الامم الذی به انتهت الرساله و النبوه و علی آله و اصحابه؛ سلام و درود بر آقای [اهل] عالم و پرورش دهنده امتها، کسی که به او نبوت و رسالت پایان یافته و بر خاندان و دوستانش» (6)

عبدالحمید اشراق خاوری (مبلغ بهائی) در اینباره می نویسد:

«خداوند همانا در قرآن مجید حضرت رسول را خاتم النبیین نامیده و سلسله نبوت را به وجود مبارکش ختم کرده و در سوره الاحزاب نازل شده ما کان محمد ابا احد…» (7)

یک نکته قابل توجه!

جالب اینجاست که بهاءالله به ختم رسالت و مقام خاتمیت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) اذعان دارد، اما عبدالبهاء، فرزند و جانشینش بدون توجه به صحبت های پدر، او را یکی از انبیای اولوالعزم معرفی می کند:

«مظاهر نبوت کلیه که بالاستقلال اشراق نموده اند؛ مانند حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت مسیح و حضرت محمد و حضرت اعلی و حضرت جمال مبارک…» (8)

سخن آخر

طبق روایات، برای استمرار فیض الهی در زمین نیاز به حجت الهی است، زیرا اگر حجتی نباشد، زمین نابود می شود. (9) اما به این معنا نیست که پیامبری جدید ظهور کند تا استمرار فیض صورت بگیرد. این امر منافاتی با ختم رسالت ندارد. پس از ختم رسالت واسطه فیض بودن، به عهده امام گذاشته شده است و استمرار فیض الهی پس از ختم رسالت نیز ممکن خواهد بود.

طبق آنچه گفته شد، رهبران بهائی به ختم رسالت اذعان داشته و همزمان ادعای پیامبری نیز داشته اند! قضاوت درباره این تناقض را به عهده خواننده گرامی می گذاریم!

پی نوشت:

  1. سوره یس، آیه 65
  2. بحارالانوار، ج37، ص254 و 289
  3. وسائل الشیعه، ج1، ص15
  4. صحیفه عدلیه، ص5
  5. مجموعه الواح مبارکه بهاءالله، ص270
  6.  بدیع، ص 293
  7. قاموس توقیع منیع، ج1، ص114
  8. مفاضات، ص
  9. لولا الحجة لساخت الأرض بأهلها

(بر گرفته از کتاب در جستجوی حقیقت، علیرضا روزبهانی بروجردی)