«اسلام معتدل» در مغرب عربی

چگونه سیاست خارجی آمریکا به رقابت اسلام گرایان شکل داد؟

0

بازدیدها: 7

از آغاز جنگ علیه تروریسم به رهبری ایالات متحده، چندین کشور با اکثریت مسلمان شروع به معرفی خود به عنوان منبع «اسلام معتدل» در صحنه بين المللی کرده اند.

برخی گزارشها نشان میدهد که استفاده کشورها از اسلام معتدل در سیاست خارجی امتدادی از فرهنگهای مذهبی سیاسی داخلی آنهاست با این حال، مواردی مانند الجزایر نشان میدهند که این رابطه ممکن است دیالکتیکی نیز باشد. جایی که کشورها از جهت گیری های مذهبی داخلی برای شکل دهی به سیاست خارجی خود استفاده میکنند دینامیک های سیاسی – مذهبی حاصل بر ملاحظات بازیگران مذهبی داخلی نیز تأثیر میگذارد. نقش منطقه ای الجزایر به عنوان صادر کننده اسلام معتدل»، نحوه جایابی (positioning) اسلام گرایان داخلی در محیط سیاسی فرهنگی را شکل داده است.

نتیجه این پدیده این است که «اعتدال» حتی بیشتر از قبل در برابر تعريف دقيق مقاومت کرده و در عوض تحت تأثیر رقابتهای سیاسی پیچیده قرار گرفته است. این مفهوم ممکن است شبیه به نقش گفتمانی باشد که مفهوم آزادی در ایالات متحده ایفا میکند این مفهوم یک عنصر کلیدی برای مشروعیت سیاسی است حتی اگر اردوگاه های سیاسی رقیب آن را به شیوه‌های متضاد تعریف کرده و ادعاهای انحصاری نسبت به آن داشته باشند. «معتدل به یک برچسب اجتماعی مورد مناقشه تبدیل شده است که بازیگران مذهبی تمایلی به حذف شدن از آن ندارند. چنین دیدگاهی توضیحات مربوط به اعتدال اسلام گرایان را که عمدتاً نتیجه ایدئولوژی است، زیر سوال برده و تحلیلهایی که آن را به عنوان یک موضع قابل تشخیص یا فرآیند قابل ردیابی میدانند به چالش می کشد.

بیشتر بخوانید:

اسلام معتدل الجزایری در سیاست خارجی و داخلی

جنگ جهانی علیه تروریسم در سال ۲۰۰۱ آغاز شد درست زمانی که جنگ داخلی الجزایر به پایان خود نزدیک میشد. در طول این جنگ ده ساله بین ارتش الجزائر و گروههای شورشی اسلام گرا دولت الجزایر به دنبال جلب حمایت اخلاقی و دیپلماتیک متحدان غربی برای روایت خود از این درگیری بود یعنی اینکه چه کسی قهرمان و چه کسی شرور بود این امر با مشارکت الجزایر در تلاشهای ضدتروریستی به رهبری ایالات متحده تسهیل شد. دوره خشونت بار داخلی الجزایر به عنوان بخشی از جنگ علیه تروریسم معرفی شد و به عنوان یک علاقه مشترک مطرح گردید.

قدرت های غربی و متحدان آنها برای تکمیل تلاشهای نظامی خود اسلام گرایان معتدل را برای مبارزه با ایدئولوژی افراطی به خدمت گرفتند. الجزایر نیز به عنوان بخشی از پاسخ خود آموزشهای مذهبی برای روحانیون و مبلغان معتدل را تبلیغ کرد و از استفاده وزارت امور مذهبی از راهنمایان زن مرشدات برای ترویج تفسیرهای معتدل به جوانان در معرض خطر و خانواده های آنها خبر داد الجزایر همچنین بر اشتراک گذاری اطلاعات امنیتی خود افزود و شروع به مشارکت در تمرینات نظامی مشترک «فلینتلاک» به رهبری ایالات متحده کرد. این تلاشها به الجزایر اجازه داد تا خود را به عنوان یک متحد قابل اعتماد در امنیت جهانی معرفی کند.

روایت های دولتی درباره تروریسم و نسخه «اسلام معتدل الجزایری نه تنها برای مخاطبان بین المللی بلکه برای مردم داخل کشور نیز مطرح میشد. این تلاش بخشی از برنامه دولت برای بازسازی اعتماد عمومی پس از جنگ داخلی بود. نارضایتی های سیاسی و اقتصادی که در دهه ۱۹۸۰ شدت گرفته بود منجر به ظهور جبهه» نجات اسلامی» (FIS) شد لغو پیروزی این حزب در انتخابات به درگیری های خشونت آمیز منجر شد. جبهه نجات اسلامی در تبلیغات خود بخشی از مشکلات گسترده کشور را به خیانت دولت به آرمانهای اسلامی جنگ استقلال نسبت میداد و خود را وارث واقعی انقلاب ضد استعماری معرفی میکرد.

بنابراین، علاوه بر اقدامات نظامی، دولت تلاش کرد ایده ها و هویت FIS را نیز شکست دهد. دولت اسلام گرایان – اصطلاحی که برای یکی کردن جبهه نجات اسلامی با شورشیان به کار میرفت – را تنها عامل بحرانها معرفی کرد. مشابه سیاست خارجی اش دولت این درگیری را برای مردم به شکلی بازتعریف کرد که علت آن را افراط گرایی و نبود اعتدال در میان اسلام گرایان جلوه دهد. ابهام در مفهوم «اعتدال» و استفاده نامشخص از آن این فرصت را به دولت داد که هرگونه مخالفت با خود را با افراط گرایی دینی یا ایدئولوژیک برابر بداند این رویکرد که اکنون به پدیده ای در سراسر منطقه تبدیل شده «اعتدال» را به ابزاری برای سرکوب مخالفان و تثبیت قدرت دولتی تبدیل کرد.

دولت الجزایر با بهره گیری از تاریخ مذهبی و انقلابی کشور، مفهومی به نام «اسلام» الجزایری را ساخت و خود را تنها مرجع قانونی این نوع اسلام معرفی کرد. این نسخه از اسلام به مردم الجزایر به عنوان اسلامی که از اجداد ما به ارث رسیده» معرفی شد و گفته شد که کشور باید به این نوع اسلام بازگردد.

در گفتمان رسمی دولت، دلیل افراط گرایی شورشیان اسلام گرا به این موضوع نسبت داده شد که آنها نسخه ای از اسلام خارجی را وارد کرده بودند؛ اسلامی که هیچ پایه و اساسی در تاریخ یا فرهنگ الجزایر نداشت.

در پاسخ به این تهدید دولت سیاست حمایت از محلی گرایی مذهبی را در پیش گرفت و تصوف و ارتباط با شیوخ محلی مرافعه و مشورت با مردان مقدس را احیا کرد این نهادهای مذهبی بومی به عنوان ابزارهایی برای گسترش اعتدال و جلوگیری از گسترش ایدئولوژیهای افراطی تبلیغ شدند چون دولت آنها را «بومی» و «اصیل الجزایری» می دانست.

با این حال مشخص نبود دقیقاً کدام جریانهای اسلامی «بیگانه» باعث شعله ور شدن جنگ داخلی شده اند. اما توجه بیشتر غرب به موضوع صدور وهابیت از سوی عربستان به ویژه پس از ظهور القاعده و داعش نگرانی دولتهای منطقه درباره نفوذ مذهبی از خاورمیانه عربی را تقویت کرد. در همین حال، مفاهیم «اعتدال» و «محلی گرایی مذهبی برای غرب نیز اولویت پیدا کردند.

کشورهای غربی به دنبال یافتن بازیگرانی در منطقه بودند که بتوانند به آنها حمایت مادی و نمادین ارائه دهند. به مرور زمان واژه «اعتدال» دیگر به معنای واقعی خود محدود نبود بلکه به معیاری برای سنجش میزان همکاری کشورهای مسلمان در کمک به پیشبرد اهداف سیاست خارجی غربی تبدیل شد.

در این چارچوب دولتهای محلی که از غرب تأییدیه می‌گرفتند قدرت بیشتری برای کنترل حوزه های مذهبی داخلی و انحصار دین به دست می آوردند. این شرایط به دولت ها اجازه داد تا هر گونه مخالفت سیاسی را با برچسب افراط گرایی مذهبی سرکوب کنند.

احزاب اسلام گرا نیز در این میان متوجه شدند که نحوه نمایش آنها در سطح بین المللی، فرصت های سیاسی داخلی شان را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. در گفتمانهای سیاسی جایی که اسلام یا به عنوان «مسئله» یا «راه حل» مطرح میشد اسلام گرایان به خوبی درک کردند که قرار گرفتن در یکی از این دو دسته میتواند به بقای سیاسی یا حذف کامل آنها منجر شود.

اسلام گرایان میانه رو در الجزایر

در آوریل ۲۰۱۶ شاخه الجزایری اخوان المسلمین جنبش برای جامعه صلح یا (MSP) میزبان کنفرانسی منطقه ای با عنوان «مجمع مغرب برای احزاب میانه رو و معتدل بود در سخنرانی افتتاحیه این کنفرانس، رئيس MSP ، عبد الرازق مقری تأکید کرد که تجربه جنگ داخلی الجزایر اهمیت مجدد اعتدال را برای حزب آنها روشن کرده است.

او در سخنانش خطاب به نمایندگان احزاب کشورهای همسایه در منطقه مغرب، گفت که عامل اتحاد آنها تعهد مشترکشان به ارزشهای اعتدال و اصول اسلامی است. از همان ابتدای درگیری ها در الجزائر، MSP تلاش کرده بود خود را به عنوان جایگزینی میانه رو برای جبهه نجات اسلامی (FIS) معرفی کند این حزب با بهره گیری از ارزشهای اعتدالی که در فضای سیاسی الجزایر شکل گرفته بود بر مفاهیمی مانند عدم خشونت تدریج گرایی میانه روی (وسطیه) و به ویژه محلی گرایی مذهبی و ملی گرایی الجزایری تأکید داشت.

ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا تأکید اسلام گرایان بر این مفاهیم، نتیجه باورهای ایدئولوژیک آنهاست یا صرفاً از روی مصلحت سیاسی در واقع شکل گیری این دکترین خود نتیجه تجربیات MSP در بافت اجتماعی و سیاسی الجزایر است.

در ابتدای تأسیس رهبران اولیه MSP به صراحت قصد داشتند این حزب را به عنوان شاخه الجزائري اخوان المسلمین جهانی معرفی کنند. با این حال امروز این حزب در استفاده از زبان و عباراتی که آن را به اخوان المسلمين مصر مرتبط میکند مردد است. در طول ،کنفرانس سخنرانان به جای اشاره مستقیم به روابط خود با اخوان المسلمین، از عباراتی مانند نزدیکی ایدئولوژیک»، «ریشه های مشترک و جهت گیریهای مشابه» استفاده کردند.

این احتیاط به این دلیل است که در فضای سیاسی کنونی مغرب برچسب «اخوان المسلمین» و وابستگی به شرق عربی با محلی گرایی مذهبی لازم برای ترویج اسلام معتدل الجزایری در تضاد است.

یکی از رهبران MSP در سخنان خود تأکید کرد که هماهنگی میان احزاب منطقه ای باید به ویژگیهای ملی» هر کشور احترام بگذارد و از لحنهای تند یا ضد حکومتی پرهیز کند این اظهارات نشان میدهد که درک اعتدال به عنوان سازگاری سیاسی و تمایل به هماهنگی با وضعیت موجود همچنان در این حزب پررنگ است.

تفاوت ها و شباهت‌های منطقه ای

برندسازی مذهبی «اعتدال» فقط ابزاری برای موقعیت سازی در برابر قدرتهای غربی نیست بلکه وسیله ای برای اعمال نفوذ فرهنگی و قدرت نرم در کشورهای کوچک تر محسوب میشود.

الجزایر که همواره به عنوان قدرت نظامی بزرگی در منطقه مغرب و ساحل شناخته میشود در سالهای اخیر تلاشهای خود را در زمینه دیپلماسی فرهنگی و مذهبی افزایش داده است. این اقدام در واکنش به تلاشهای مراکش برای گسترش نفوذ فرهنگی خود در منطقه صورت گرفت.

الجزائر و مراکش هر دو بر فقه مالکی و شبکه های تصوف منطقه ای تکیه میکنند و این موارد را به عنوان کانالهایی برای ترویج اعتدال و ایجاد پیوندهای فرهنگی و معنوی با کشورهای همسایه به کار میگیرند.

با این حال مراکش به دلیل ساختار پادشاهی و ادعای نسب شاه مراکش از پیامبر اسلام در این رقابت دست برتر را دارد پادشاه مراکش با عنوان «امير المؤمنين» مشروعیت دینی ویژه ای دارد که کمتر مورد چالش قرار میگیرد. در مقابل دولت جمهوري الجزایر با مشکلاتی در تمرکز قدرت و مشروعیت دینی روبه رو بوده است.

این اختلاف ساختاری باعث شده که مراکش از هماهنگی بیشتر میان نهادهای مذهبی، سیاست خارجی و حتی نظامی برای حمایت از پادشاهی برخوردار باشد در حالی که دولت الجزایر در مقاطع مختلف برای تمرکز قدرت و ایجاد مرجعیت مذهبی واحد با چالشهای جدی مواجه شده است.

با این حال اتکا بیش از حد به ایده قدرت نمادین پادشاهی میتواند این واقعیت را نادیده بگیرد که جمهوری ها نیز برای ایجاد مشروعیت مذهبی و تحکیم نظم عمومی و وفاداری مردم به افسانه های ملی خود تکیه میکنند. در الجزایر جایگاه محوری اسلام در مفاهیمی مانند «الجزایری بودن»، شهروندی و ملت گرایی ریشه های تاریخی در روایت های ضد استعماری دارد. افسانه های ماندگار درباره پیوند ناگسستنی اسلام و انقلاب جبهه آزادی بخش ملی (FLN)، مبنای ادعای موروثی مشابه دولت الجزایر در زمینه دین ملی و ارزشهای اخلاقی و معنوی آن شده است.

این واقعیت که معترضان امروزی الجزایر با بهره گیری از همان زبان مبارزان ضد استعماری (مجاهدین) و فداکاری شهدا این مفاهیم را برای رد رژیم کنونی به کار میگیرند، گواهی بر قدرت و ماندگاری این روایت هاست. بنابراین به احتمال زیاد حتی در صورت وقوع تغییرات سیاسی دولتهای بعدی نیز از این روایتها استفاده خواهند کرد. در نمونه مراکش با وجود تفاوتهای ساختاری، اعتبار مذهبی دربار سلطنتی کاملاً از گزند مخالفتهای مذهبی در امان نیست و مشروعیت سیاسی پادشاه نیز همیشه بدون چالش باقی نمی ماند.

علیرغم تفاوتهای ناشی از نوع حکومت شباهت های موجود در نحوه استفاده از روایت های مذهبی و سیاسی در داخل هر دو کشور و بازتاب آنها در سطح بین المللی قابل توجه است. مراکش با تلاشهای گسترده در حوزه لابی گری و تبلیغات توانسته برند خود را در محافل بین المللی تقویت کند. به عنوان نمونه مراکش در نتیجه تلاشهای خود برای تبدیل شدن به یک متحد ضروری در جنگ علیه تروریسم در سال ۲۰۰۴ به عنوان «متحد اصلی غیر ناتویی» معرفی شد.

درست مانند الجزایر مراکش نیز تلاش کرده تا جریانهای مذهبی داخلی را مدیریت کرده و جایگاه دولت را در مرکز این جریانها تثبیت کند. اسلام گرایان مراکش مشابه همتایان الجزایری خود آگاهند که تصویر آنها در محافل سیاست گذاری ایالات متحده و اروپا چگونه فرصت های سیاسیشان را شکل میدهد. اعتدال به عنوان یک موضع دیپلماتیک در مراکش به یک الزام اجتماعی تبدیل شده که گفتمان برنامه ها و رفتار اسلام گرایان را سازماندهی و تنظیم میکند درست مانند آنچه در الجزایر رخ داده است.

دو گروه اصلی اسلام گرای مراکش، یعنی حزب عدالت و توسعه (PJD) و رقیب آن عدالت و احسان (AWI)، هر دو اعتدال را به عنوان یک اصل محوری معرفی میکنند اما اغلب این مفهوم را به شکلی كاملاً متفاوت تفسیر میکنند. عدالت و احسان که جنبشی اغلب سرکوب شده است، تعداد اعضای خود را فاش نمیکند اما به عنوان بزرگترین جنبش اسلام گرای کشور شناخته میشود. این جنبش از مشارکت در فرآیندهای رسمی سیاسی مراکش خودداری میکند چرا که هم قواعد تعامل دولت و هم مشروعیت پادشاه به عنوان «امیر المؤمنین» را رد می کند.

عدالت و احسان اسلام و شیوه عمل به آن را به گونه ای مطرح میکند که مشروعیت مذهبی پادشاه را به چالش میکشد این گروه اعتدال را از دریچه رفتارهای فردی محبت برادرانه (صحبه اخوه) عدم خشونت، تفسیر میانه روانه (وسطیه) و به ویژه از طریق تأکید بر ریشه های بومی خود در تصوف معرفی میکند جالب اینجاست که عدالت و احسان مفاهیم اسلام میانه رو مراکشی را رد نمی کند بلکه در این مورد بحث دارد که آیا دربار پادشاهی بهترین مرجع برای تعیین این مفاهیم است یا خیر.

در مقابل حزب عدالت و توسعه (PJD) که نهادی بسیار سازمان یافته است وفاداری خود را به دربار اعلام کرده و مشروعیت مذهبی آن را به رسمیت می شناسد این حزب اعتدال خود را نه عمدتاً از طريق ریشه های دینی بلکه با تأکید بر سازش مشارکت گرایی و روایتهای تکامل سیاسی تعریف میکند. در واقع حزب عدالت و توسعه اغلب مخالفت عدالت و احسان با نظام پادشاهی را نشانه ای از افراط گرایی پنهان آن میداند در حالی که رهبران عدالت و احسان حزب عدالت و توسعه را به «غیر مراکشی بودن و وابستگیهای فراملی متهم میکنند.

در میان بازیگران اسلام گرای مراکش حزب عدالت و توسعه بیشترین شباهت را به حزب جنبش برای جامعه صلح (MSP) در الجزایر دارد. موضع این حزب در قبال پادشاهی شبیه به رویکرد مصالحه جویانه MSP در برابر نظام الجزایر است. هر دو حزب بر ارتباط خود با تاریخ ملی و دین محلی تأکید دارند، حتی در حالی که پیوندهایی با اخوان المسلمین فراملی دارند.

در نهایت نحوه و دلایلی که اسلام گرایان ادعای «میانه روی» و «اعتدال» میکنند جدایی ناپذیر از جایگاه دولت در عرصه بین المللی است. این موضوع نشان میدهد که هر چند به کارگیری اسلام در سیاست ورزی بازتابی از پویاییهای مذهبی داخلی است این پویاییهای مذهبی نیز به نوبه خود تحت تأثیر سیاست ورزی دولت شکل میگیرند.

انتهای پیام

منبع: سیاق