بازدیدها: 2
در آیین یهودیان که پایبند به تعالیم و آموزههای اصیل حضرت موسی کلیم الله هستند، اصول اخلاقی و رفتاری یهودیان و اعتقاد به خداوند یکتا و رسالت پیامبران در ده فرمان مشهور بیان شده است. اما در مقابل یهودیان، تفکر سیاسی صهیونیستی از قرن نوزدهم در میان یهودیان بروز پیدا کرد. تمام اعمال و رفتار آنان کاملا بر عکس آنچه که در آیین یهود وجود داشته، در میان یهودیان صهیونیستی در حال پیادهسازی است.
در این مجال برخی از نظرات یهودیان معروف و مشهور در باب مخالفت با تفکر صهیونیستی را بهصورت مختصر بیان خواهیم کرد.
آلبرت اينشتين در كتاب “سالهاي اخير زندگیام” به این موضوع اینگونه اشارهکرده است: آنچه من از ماهيت اصلي يهوديت ميدانم با ايده يك كشور یهودی ، با مرزهاي مشخص، ارتش و قدرت دنيوي و فاني نمیخواند. زياني كه يهوديت متحمل خواهد شد بهویژه بهواسطه گسترش و تكامل ناسيوناليستي تنگنظرانه در درون يك كشور یهودی مرا سخت هراسان میسازد.
پروفسور مارتين بورمن يهودي سرشناس مخالف صهيونيسم میگوید: تنها يك انقلاب داخلي میتواند بيماري كشنده نفرت بیدلیل ما را نسبت به اعراب شفا دهد. اين بيماري، ما را بهکلی از ميان خواهد برد، فقط آن زمان است كه پيران و جوانان ما خواهند فهميد كه مسئوليت ما در قبال اعرابي كه شهرهايشان را اشغال کردهایم و یهودیان سرزمینهای ديگر را در آن اسكان دادهایم تا چه حد عظيم است! اعرابي كه خانههایشان را ارث بردهایم و بر زمینهایشان كشت و زرع میکنیم، میوههای باغها و تاکستانهایشان را جمعآوری میکنیم و در شهرهايي كه از آنها غصب کردهایم، مدرسه، كنيسه و مراكز خيريه میسازیم. درحالیکه مدام لاف از آن میزنیم كه ما «مردم كتاب مقدس (تورات) هستيم … و خود را روشنايي ملتها میدانیم.
وی در مورد انتقال یهودیان به سرزمین فلسطین در مقاله منتشرشده در روزنامه جويش كرونيكل، 2 ژوئن 1958) اعتراف میکند: هنگامیکه ما به فلسطين رفتيم، سؤال تعیینکننده، اين بود كه آيا در آنجا میخواهیم دوست و همپیمان باشيم، برادر باشيم، عضوي از جامعه خلقهای خاورميانه باشيم و يا نماينده استعمار و امپرياليسم…؟ اكثر صهیونیستها ترجيح دادند از هيتلر بياموزند تا از يهوديت … هيتلر میخواست نشان دهد كه تاريخ درراه تعالي روح گام برنمیدارد، بلكه طريق قدرت را میپیماید و اگر ملتي بهقدر كافي قدرتمند است، میتواند بیرحمانه بكشد … از ابتدا لازم بود كه ما با چنين برداشتي از تاريخ میجنگیدیم ….
مشه منوهيم، روحاني سرشناس و یهودی ضد صهيونيسم در كتاب «دو مقاله» كه در سال 1973 در نيويورك به چاپ رسيد، مینویسد: «من یهودی تمامعیار بودنم را ابتدا مرهون آموزش پدربزرگ ارتدكس راستين، مهربان و صادق خودم در اورشليم قديمي درباره اونيورساليسم (عامگرایی جهاني) در مورد يهوديت نبوي میدانم. پيش از آنکه تحت تأثیر خفهکننده ناسيوناليسم يهود و نژادگرايي قوم برگزيده در دبیرستانهای هرصليه، يافا، تل آويو (فلسطين) سال هاي 1913 – 1909 قرار گيرم … و با رسيدن به پايان راه، پس از هشتاد سال عمر، مسائل يهود، شب و روز من را عذاب میدهد. چگونه ممكن است يهوديان اهل علم، عاقل، کهنسال، متمدن، مبادیآداب و اخلاق و مهربان، عقل خود و منطق متحول و ذاتي سههزارسالهشان را از دست بدهند و آرمانهای مادي و شرکآلود ناسيوناليسم سياسي غارتگر صهيونيسم را در سر بپرورانند …؟
روحاني بزرگ ديگر یهودی، احد هاعام متوفي به سال 1942 كه خود از شرکتکنندگان در اولين كنگره جهاني صهيونيسم بود، بعد از شركت در اين كنگره به فلسطين رفت و ازآنچه به چشم خود ديد به خشم آمد و در روزانه روزنامه هارتص چاپ اسرائيل بهصراحت اعلام کرد: طي هزاران سال خون ما در همه جاي دنيا بر زمين ريخت، ولي ما خون كسي را نريختيم. بدینسان، مردم ما از نسلي به نسلي ديگر در ميان ملتهایی زيستند كه با اتكا بر شمشيرهاي خود میزیستند و بهطورمعمول، خون اطرافيان خود را میریختند. خلق ما از اين زندگي وحشيانه چيزي نخواست. اگر موضوع كشتن اعراب به دست یهودیان، حقيقت داشته باشد، چه میتوان گفت …؟ خداي من فرجامي اینچنین بايد …؟ اين است هدفي كه پدران ما درراه آن كوشيدند و تمام نسلها به خاطر آن رنج بردند …؟ اين است روياي بازگشت به صهيون … براي ريختن خون بیگناهان بر خاك آن …؟
انتهای پیام
منبع: رهپویان هدایت