بازدیدها: 4
انتظار فرج در دیدگاه جمعی از شیعیان معاصر که انجمن حجتیه از بارزترین مصادیق آن است، مفهومی منفعل و منفی دارد.
برای درک بهتر مفهوم انتظار و تببین هدف اصلی آن، جا دارد متون اصیل اسلامی و لحن گوناگون روایات انتظار را مورد اشاره قرار داد؛ شخصی از امام صادق(ع) درباره کسی که انتظار ظهور حکومت حق را میکشد و در این حال از دنیا میرود، سؤال کرد. ایشان فرمودند: او همانند کسی است که با پیامبر اکرم در مبارزاتش همراه بودهاست.(۱)
این مضمون در روایات بسیاری با تعابیر مختلف نقل شدهاست.
در روایات دیگری آمده: مرگ در راه انتظار فرج، همانند شمشیرزنی در راه خداست(۲) و در روایاتی دیگر شخصی که در راه انتظار فرج بمیرد، همانند کسی است که در زیر پرچم قائم بوده است(۲)، عنوان شدهاست. در دستهای دیگر از روایات چنین شخصی همانند کسی است که پیش روی پیامبر جهاد کند.(۳)
چنانچه مشاهده میشود، تشبیههای بسیار دقیق و عمیق روایات، روشن میسازد که نوعی رابطه و تشابه میان مسئله انتظار، جهاد و مبارزه با دشمن در آخرین شکل خود وجود دارد. در روایات متعددی نیز داشتن انتظار چنین حکومتی، به عنوان بالاترین عبادت معرفی شدهاست، این مضمون در بعضی از احادیث پیامبر و امام علی(ع) نقل شدهاست که «أفضلُ العبادةِ إنتظارُ الفرجِ» این احادیث، اهمیت انتظار و منظور از انتظار فرج و منتظر واقعی را تبیین نموده و تنها درخواستکننده فرج و ذاکر و عجّل فرجهم را منتظر نمیشمارد، بلکه تعابیر روایات یاد شده، همگی حاکی از انقلابی توأم با جهاد وسیع و دامنهدار است.
اما انتظار در دیدگاه جمعی از شیعیان معاصر که انجمن حجتیه از بارزترین مصادیق آن است، مفهومی منفعل و منفی دارد.
طبق این دیدگاه، انقلاب امام عصر، به دو چیز بستگی دارد:
۱. زمینههای منفی موجود در جامعه، مثل تبهکاریها و ستمها.
۲. ایمان و اعتقاد مردم به اسلام.
از نظر این افراد، باید این دو عامل تقویت اسلام به تودهها شناسانده شود و یک رشته اصلاحات اعتقادی صورت گیرد. ازاینرو، رسالت انسان منتظر در دوران غیبت، عبارت است از: تلاش برای سازندگی خود و دیگران، اصلاح محیط و به راه آوردن منحرفان از اسلام؛ البته، نه در بعد سیاسی، حکومتی و اقتصادی، بلکه صرفاً در بعد عقیدتی، آن هم محدود و منحصر در مبارزه با مصلحنماها و کسانی که فریب آنان را خوردهاند. انسان منتظر باید فراهمسازی کند؛ یعنی نیرو و امکانات خود را بالقوه نگه دارد و آماده باشد تا فرمان فرمانده کل قوا، یعنی امام عصر صادر شود، نه اینکه با این امکانات در عصر غیبت با ستمگران و مفسدان، ستیز کنند.
۱. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، جلد ۱، صفحه۲۷۳.
۲. همان، صفحه۳۷۱.
۳. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، جلد ۵۲، صفحه۱۴۲.
انتهای پیام
منبع: روشنگر مدیا