بازدیدها: 8
«ايمان و كفر» همواره از مهم ترین مباحث کلامی در طول تاریخ محسوب می شوند، ولیکن با پیدایش تفکر افراطی تکفیری در قرن دوازدهم توسط محمد بن عبد الوهاب، اهمّیت آن دو چندان گشت، چرا که وهّابیّت برای تخریب شیعه، تلاش دارد شیعیان را گروهی تکفیری معرّفی کند، که بیشتر مسلمانان را کافر میدانند. در حالی که بنابر مبانی شیعه، اصل اولیّه بر آن است که هیچ مسلمانی نمی تواند کسی را تکفیر کند، مگر اینکه دلیل خاصی برای اثبات آن وجود داشته باشد.
مقدمه
از جمله مسائلی که وهّابیّت، بر علیه شیعیان سخن گفته اند، مسئله «ايمان و كفر» می باشد. وهابیان همواره کوشیده اند، تا با اتهامزنی علیه شیعه، و تخریب چهره آنان، شیعه را گروهی تکفیری، که بیشتر مسلمانان را کافر می دانند، معرّفی کنند، و این مسئله مانع وحدت بین مسلمانان است. از این رو ضرورت ایجاب می کند، تا مبانی بحث ايمان و تکفیر از نگاه شیعه، مورد تبیین قرار بگیرد، لذا در این جهت لازم است روایات و فتاوای علمای امامیه تبیین گردد، تا اینکه حق آشکار شود. در ذیل ابتدا به توضیح عنوان «ايمان و كفر» اشاره می شود، و سپس مبانی تکفیر از منظر شیعه مورد بررسی قرار می گیرد.
مفهوم ایمان در لغت و از منظر شیعه
«ایمان» مصدر باب اِفعال و از ریشۀ «أمن» است. از معناهایی که در کتابهای لغت برای «ایمان» ذکر شده است، ایجاد اطمینان و آرامش در قلب خویش یا دیگرى یا تصدیق کردنِ خبرِ کسى است.[1]
از منظر شیعه «اسلام» همان اقرار به شهادتین و «ایمان» تصدیق قلبی می باشد، چنان که بزرگان شیعه در تعریف ایمان به اين موضوع اشاره كرده اند. سید مرتضی و ابنمیثم بحرانی «ایمان» را تصدیق قلبی میدانند و اعمالی مانند نماز و حج را که انسان انجام میدهد، از ثمرات و نتایج تصدیق قلبی ذکر میکنند.[2] خواجه نصیرالدین طوسی معتقد است ایمان همان تصدیق قلبی است با این تفاوت که برای تحقق ایمان، اقرار زبانی را نیز در کنار تصدیق قلبی ضروری میداند، ولی در مفهوم ایمان، برای «عمل» جایگاهی قائل نیست.[3]
بنابراین، جایگاه ایمان «قلب» است و «عمل» در تعیین مختصات آن دخالتی ندارد، بلکه از نتایج و ثمرات آن است و هرچه ایمانِ فرد دارای مراتب والاتری باشد، اعمال وی از کیفیت بهتری برخوردار خواهد بود.
نکتۀ قابل تأملی که در اینجا وجود دارد، صدور روایاتی از سوی ائمۀ اطهار (عليهم السلام) است که عمل جوارحی را یکی از ارکان و مقومات ایمان بر شمردهاند؛[4] لذا علامه مجلسی مینویسد:
«ایمان دارای مراتبی است و بر هر مرحله، فایدهای مترتب است. «ایمان» گاهی صِرف اعتقاد به عقاید حقّه است که سبب در امان ماندن از قتل و … میشود و گاهی نیز اعتقادِ همراه با عمل به فرایض الهی است. لذاست که اگر شخصی عمل نامشروعی مانند سرقت یا زنا انجام داد، ایمان بهمعنای دوم از او سلب میشود؛ ولی کماکان جانش محفوظ خواهد ماند.»[5]
مفهوم کفر در لغت و از منظر شیعه
«کفر» در لغت به معنای ستر و پوشاندن است، و کشاورز را نیز کافر می گویند؛ زیرا دانه را در خاک پنهان می سازد. خداوند متعال در آیه 20 سوره مبارکه حدید می فرماید:
«کَمَثَلِ غَیث أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ»؛ «همانند بارانی که محصولش، کشاورزان را در شگفتی فرو می برد»
«کفر» در اصطلاح، به معنای ایمان نیاوردن به چیزی است که از شأنش ایمان آوردن به آن است؛ مثل عدم ایمان به خدا و توحید و نبوت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) و روز قیامت. چنان که در سخنان علماء شیعه نیز به مسئله فوق اشاره شده است. به عنوان نمونه، ابن میثم بحرانی می گوید: «کفر عبارت است از انکار صدق پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و انکار چیزی که علم داریم از جانب پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) رسیده است»[6]
ممنوعیت تکفیر در مذهب شیعه
با توجه به آن چه كه در معنای اصطلاحی کفر بیان گردید، مشخص می گردد که طبق مبانی شیعه، کافر بودن دارای ضوابط مشخص و معیّنی می باشد، و اصل اولیّه بر آن است که هیچ مسلمانی نمی تواند کسی را تکفیر کند، مگر اینکه دلیل خاصی برای اثبات آن وجود داشته باشد.
روایات بسیاری در متون شیعه وجود دارد، که مسلمانان را از تکفیر کردن منع کرده است، چنان که بزرگان شیعه، در کتب روایی خود، بابی از روایات را به این امر اختصاص داده اند.[7] و در متون روایی کسی که دیگر مسلمانان را تکفیر کند، ملعون دانسته شده است، که گویی برادر مسلمانش را به قتل رسانده است.[8] و دربرخى از روایات تکفیر کننده خود کافر قلمداد شده است.[9] علماء و بزرگان شیعه نیز در کتب خود در ممنوعیّت تکفیر دیگران تصریح کرده اند، چنان که شیخ صدوق در این باره می نویسد:
«الإسلام هو الإقرار بالشهادتين، و هو الذي يحقن به الدماء و الأموال، و من قال: «لا إله إلا الله محمد رسول الله» فقد حقن ماله و دمه إلا بحقيهما، و على الله حسابه»؛[10] «اسلام عبارت است از گواهى دادن به شهادتین و بوسیله آن جان و مال از تعرض مصون مى ماند و هرکس بگوید لااله الاالله محمد رسول الله [صلی الله علیه وآله] جان و مالش محفوظ خواهد ماند».
مفهوم تكفير در روایات شیعه از منظر بزرگان شیعه
چنان که بیان شد طبق مبانی شیعه، اصل اولیّه بر آن است که هیچ مسلمانی نمی تواند کسی را تکفیر کند، ولیکن در برخی روایات و کلمات فقهای شیعه مطالبی آمده که مشعر به کفر اهل سنت و مخالفان امامت ائمه (علیهم السلام) است، ولیكن با دقت در مضامین روایات و کلمات فقها درمی یابیم که منظور از کفر در این عبارات، خروج از اسلام نیست بلکه کفر در مقابل ایمان است و غیر از ناصبین و محاربین و معاندین، بقیه اهل سنت جزء مسلمانان هستند، چنان که در برخی از روایات، اهل قبله ای که ناصبی نباشد، را مستضعف دانسته اند.[11]
بزرگان شیعه نیز در کتب خود تصریح کرده اند که منظور از کفر در روایات، مقابل ایمان می باشد. به عنوان نمونه صاحب جواهر، در کتاب «جواهر الكلام» می نویسد:
«فلعلّ ما ورد فى الأخبار الكثيرة، … من تكفير منكر على عليه السّلام محمول على إرادة الكافر فى مقابل الإيمان»؛[12] «آن چه در روايات فراوان در مورد تكفير منكر حضرت علی عليه السلام آمده است، بر کفر در مقابل ايمان حمل می گردد».
هم چنین شيخ انصارى با اينكه امامت را از اصول دين مىداند، ولیکن با نسبت دادن كفر به مخالفان، به شدت مخالفت كرده، و در پاسخ كسانى كه براى اثبات كفر مخالفان، به روايات استناد كردهاند، مىنويسد: «أنّ المراد بهذا الكفر، المقابل للإيمان الّذى هو أخصّ من الإسلام»[13] هم چنین مرحوم حكيم در مستمسك عروة الوثقى،[14] و یا امام خمينى رحمه اللّه علیه در کتاب الطهاره،[15] کفر فوق را در مقابل ایمان دانسته اند.
از این رو اجماع در شیعه بر این است كه اهل سنت جزء مسلمانان هستند، و خود امامان (علیهم السلام) و اصحاب ایشان، با اهل سنت، مثل یک مسلمان رفتار میکردند،[16] و سيره شیعیان در همه زمانها بر اين بوده است، که با عامه مثل برادر معاشرت کرده اند.[17]
از این رو با توجه به منع تکفیر مسلمانان، در متون دینی، باید نهایت دقّت و احتیاط در مسئله تکفیر کردن، با توجه به ضوابط و شرائطی که شارع مقدس لحاظ کرده است، انجام گیرد.
شروط و معیار تکفیر از منظر شیعه
با توجه به آن چه بیان شد، به خوبی روشن می شود، که تکفیر در فقه شیعه، مشخص و معیّنی می باشد، و چنان که در فتاوای فقهاء آمده است، کسانی که سه اصل توحید، نبوت و معاد، و یا ضروریات و احکام قطعی دین (البته با شرایط خاص) را مُنکر شوند، کافر می باشند. مُراد از ضروری دین، آن معارف و یا احکامی است که نزد فرق و مذاهب اسلامی، جزء دین بودنش بدیهی و آشکار بوده و محل وفاق همه مسلمانان در همه زمان ها باشد. چنان که مرحوم مظفّر در کتاب «اصول فقه»، ضروریات دین را اجماع جمیع امّت با تمام مذاهب و اشخاصش در تمام عصرها و زمان ها می داند و به زکات و نماز مثال می زند.[18] و یا علامه مجلسی در این زمینه می نویسد:
«بدان كه ضرورى دين امرى را گويند كه وضوحش در آن دين به مرتبه اى رسيده باشد كه هر كه در آن دين داخل باشد بداند، مگر نادرى كه تازه به آن دين در آمده باشد، يا در بلاد بعيده از بلاد اسلام نشو و نما كرده باشد و آن ها به او نرسيده باشد»[19]
فتاوای فقهاء در کتب فقهی به مسأله فوق اشاره کرده اند، که در ذیل به فتاوای برخی از فقهاء اشاره می شود:
الف) مرحوم سید یزدی در کتاب فقهی خود می نویسد:
«و المراد بالكافر من كان منكرا للألوهية أو التوحيد أو الرسالة أو ضروريا من ضروريات الدين مع الالتفات إلى كونه ضروريا بحيث يرجع إنكاره إلى إنكار الرسالة»؛[20] «کافر کسي است که منکر الوهيت يا توحيد يا رسالت يا يکي از ضروريات دين شود، با توجّه به اينکه ضروري است، به طوري که انکارش به انکار رسالت منجر شود»
ب) فاضل مقداد در معنای کفر می گويد:
«هو انكار ما علم ضرورة مجيء الرسول صلى اللّه عليه و آله به. و قال القاضي هو الجحد باللّه»؛[21] «کفر در اصطلاح عبارت است از انکار چیزی که علم ضروری حاصل شده که از جانب پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است»
ج) علامه امام سيّد احمد مشهور به «الحداد» ضمن منع تکفیر مسلمانان، می گويد:
«وقد انعقد الإجماع علي منع تکفير أحد من أهل القبلة إلاّ بما فيه نفي الصانع القادر جلّ و علا أو شرک جلي لايحتمل التأويل أو إنکار النبوة أو إنکار ما علم من الدين بالضرورة أو إنکار متواتر أو مجمع عليه ضرورة من الدين»؛[22] «به طور حتم اجماع منعقد شده بر اينکه هيچ يک از اهل قبله را نمي توان تکفير کرد مگر در عقيده اي که منجر به نفي خداوند قادر جلّ وعلا شده يا در آن شرک آشکاري باشد که احتمال تأويل در آن نباشد. يا انکار نبوّت بوده يا چيزي از ضروريات دين انکار گردد، يا خبر متواتر يا امري که اجماع بر ضروري بودن آن است انکار شود»
فقهاء شیعه نیز در تبیین بحث تکفیر، ضوابط و شرائطی را بیان کرده اند که با توجه به آن شرائط خاص، کافر بودن ثابت می شود. بعضی از شرائط تکفیر، شروط عامّه تکلیف محسوب می شوند، که در همه ی احکام تکلیفی وجود دارد، مانند بلوغ، عقل، اختیار، و از روی قصد انجام دادن.[23] بنابراین شخصی که بالغ نیست، و یا کسی که از نعمت عقل محروم است، و هم چنین کسی که بالاجبار و یا از ترس (در مقام تقیه) و یا بدون هیچ گونه قصدی مسئله ای را انکار کند، نمی توان وی را کافر دانست. علاوه بر شروط مذکور عامّه تکلیف، انکار اصول و یا ضروریّات دین، زمانی به کفر منتهی می شود، که از روی علم و آگاهی صورت بپذیرد، یعنی از روی آگاهی کافی نسبت به مسئله ای که جزء دین بودن آن قطعی است، آن را انکار کند.[24]
نتیجه
شیعه، با توجه به متون دینی، مسلمانان را از تکفیر کردن منع می کند، و فقهاء شیعه، به ضوابط و شرائطی که شارع مقدس در بحث تکفیر لحاظ کرده است، تصریح کرده اند. تکفیر در فقه شیعه، به معنای فقدان اسلام ظاهری می باشد، که نیازمند دلیل است، و اصل اولیّه بر آن است که هیچ مسلمانی نمی تواند کسی را تکفیر کند، مگر اینکه دلیل خاصی برای اثبات آن وجود داشته باشد.
[1] – ابن فارس، احمد، معجم المقاییس في اللغة، ج ۱، ص ۱۳۳؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱، ص ۲۲۳.
[2] – علم الهدی، علی بن حسین، الذخیرة في علم الکلام، ص ۵۳۶ و ۵۳۷؛ ابنمیثم بحرانی، میثم بن علی، قواعد المرام في علم الکلام، ص ۱۷۰.
[3] – علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد في شرح تجرید الإعتقاد، ص ۶۳۲.
[4] – حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج ۱۵، ص ۳۱۷.
[5] – مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۶۶، ص ۱۲۷.
[6] – الكفر هو انكار صدق الرسول عليه السلام و انكار شيء مما علم مجيئه به بالضرورة.
بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام في علم الكلام، ص 171؛ مكتبة آية الله المرعشي النجفي، چاپ دوم، قم، 1406 ق.
[7] — مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 69، ص 208. باب لعن من لا يستحق اللعن و تكفير من لا يستحقه.
[8] قمى، عباس، سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار، ج 7، ص 496؛ نشر اسوه، ايران- قم، چاپ اول، 1414 ق.
[9] – مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي- الأصول و الروضة، ج 10، ص 12؛ نشر: المكتبة الإسلامية، ايران- تهران، چاپ: اول، 1382 ق.
أبو عليّ الأشعريّ، عن محمّد بن سالم، عن أحمد بن النضر، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: ما شهد رجل على رجل بكفر قطّ إلّا باء به أحدهما إن كان شهد [به] على كافر صدق و إن كان مؤمنا رجع الكفر عليه، فإيّاكم و الطعن على المؤمنين.
[10] شيخ صدوق، محمد بن على، الهداية في الأصول و الفروع، ص 54؛ نشر مؤسسه امام هادى (علیه السلام)، قم، چاپ: اول، 1418 ق.
[11] – مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۶۹، ص ۱۵۹؛ «حَدَّثَنَا نَضْرُ بْنُ شُعَيْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّهُ ذَكَرَ أَنَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ ضُرُوبٌ يُخَالِفُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ نَاصِباً فَهُوَ مُسْتَضْعَفٌ»؛ «امام صادق (علیه السلام) – مستضعفین چند گروهاند که با هم فرق میکنند و هرکه از اهل قبله، ناصب (مخالف ائمّه) نباشد، مستضعف است»
[12] – نجفی، محمد حسن، جواهر الكلام، ج 6، ص 60؛ بيروت: نشر دار إحياء التراث العربي، الطبعة السابعه، 1404 ه ق.
[13] – شيخ انصارى، مرتضي، كتاب الطهارة، ج 5، ص 123؛ نشر كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى، چاپ: اول، قم، 1415 ه ق.
[14] – حكيم، سيد محسن، مستمسك عروة الوثقى، ج 1، ص 394.
[15] – خمينى، امام سید روح الله، كتاب الطهارة، ج 3، ص 320؛ قم: مهر.
[16] – اصفهانى، فاضل هندى، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، ج 1، ص 410؛ نشر دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم – ايران، چاپ اول، 1416 ه ق.
و الإجماع على عدم احتراز الأئمّة عليهم السّلام و الأصحاب عنهم في شيء من الأزمنة.
[17] –برای مطالعه بیشتر می توانید به مقاله تکفیر و اقسام آن در نگاه شیعه مراجعه کنید.
https://www.alwahabiyah.com/fa/Articleview/822
[18] – مظفر، محمد رضا، أصول الفقه، ج 2، ص 101؛ نشر اسماعيليان، قم، چاپ پنجم، 1375 ش.
فأنى لنا أن نحصل على إجماع جميع الأمة بجميع طوائفها و أشخاصها في جميع العصور إلا في ضروريات الدين مثل وجوب الصلاة و الزكاة و نحوهما.
[19]- علامه مجلسى، حق اليقين، ج 2، ص 553؛ انتشارات اسلاميه، بی تا.
[20] – سيد اليزدي، العروة الوثقى، ج 1، صص 143 و 144؛ تحقيق: مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة: الأولى، ١٤١٧ ه.
[21] – فاضل مقداد، إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين، ص 443؛ انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى ره، قم، 1405 ق.
[22] مالكي الحسني، سيد محمد بن علوي، مفاهيم يجب ان تصحح، ص 79؛ نشر دار الكتب العلمية، چاپ دوم، 1430 ه ق، 2009 م.
[23] – اصفهانى، فاضل هندى، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، ج10، ص: 658.
يشترط في المرتدّ: البلوغ و العقل و الاختيار و القصد كسائر التكاليف.
[24] – اصفهانى، فاضل هندى، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، ج10، ص: 658.
انتهای پیام
منبع: الوهابیه