رابطه عقل و تثلیث (بخش دوم)
بازدیدها: 7
رابطه عقل و تثلیث
در بخش اول از مقاله «رابطه عقل و تثلیث» بیان شد که برخلاف ادعای الهیدانان مسیحی، زمان مواجهه با اجزای آموزه تثلیث، خبری از راز نیست بلکه آن چه هست، تناقض است. این ادعا که سه اقنوم یا سه شخص جدای از هم وجود دارند که هر سه یک هستند، گزاره ای رازآلود نیست، حال آن که در این فرض، صرفاً تناقض و به بیان روشن تر، اجتماع نقیضین یافت می شود. در حقیقت، نمی توان از راز سخن گفت و محالات و تناقضات را قصد نمود.
وجود دو موجود نامحدود ممکن نیست
-
برهان عدم ضعف
تعدد همواره نشانه ضعف است، حال آن که خدا نمی تواند ضعیف باشد. بنابراین دوئیت (دو تا بودن) با خدا بودن قابل جمع نیست. در براهین اثبات خدا گفته شده که حتماً ذات بی نیازی وجود دارد که خالق و آفریننده جهان است. با نظر به ضعف و عجز خود در می یابیم که ذاتی ما را آفریده و نعمت های فراوان به ما ارزانی داشته که مانند ما ضعیف و ناتوان نیست.
هیچ ضعیفی نمی تواند هستی بخش جهان باشد. خدا باید غنی بالذات باشد، یعنی ذره ای ضعف در او راه نداشته باشد. چرا که ضعف به این معناست که ذات او عین قدرتش نیست و قدرت از او جدا شده است.
تعدد همیشه با ضعف ذاتی همراه است. در فرض دوگانگی سؤال می شود که آیا الف توان رویارویی با شخص ب و غلبه بر او را دارد؟ اگر پاسخ، مثبت باشد، فرد ب ضعیف است و اگر منفی باشد، فرد ب قوی است. از این رو نمی توان وجود دو غنی بالذات را فرض کرد.
-
نسبت بین اقانیم تثلیث
بین دو قضیه فقط یکی از چهار نسبت برقرار می شود:
- تساوی؛ وقتی هر دو به طور مطلق عین هم باشند.
- تباین؛ وقتی دو قضیه، مجزا و متباین از یکدیگر باشند.
- عموم و خصوص مطلق؛ وقتی یکی از قضایا جزئی از قضیه دیگر باشد. مانند زرده که جزئی از تخم مرغ است.
- عموم و خصوص من وجه؛ وقتی در بخشی با هم متحد و در بخشی از هم جدا باشند.
حال باید دید که بین اشخاص تثلیث چه نسبتی برقرار است. برای بدست آوردن پاسخ، این چهار حالت بررسی می شود.

تساوی:
اگر آن ها را مساوی بدانیم، یعنی پدر و پسر در عین جدا بودن از هم، به طور مطلق مثل هم هستند. این تناقض است. زیرا در صورتی که وجه تمایزی نداشته باشند، عینیت پیدا می کنند (عین هم می شوند). حال آن که عینیت با تعدد تناقض دارد.
تباین:
اگر نسبت بین آن ها را تباین بدانیم، منجر به پذیرش سه خدای مستقل و مجزا می شود. این در حالی است که مسیحیان، چنین فرضی را برابر با شرک می دانند.
عموم و خصوص مطلق:
اگر نسبت بین این سه را عموم و خصوص مطلق بدانیم، بدین معناست که دو خدای پسر و روح القدس، بخشی از خدای پدرند. در این صورت، دو مشکل اساسی بوجود می آید.
یکی این که خداهای کوچک تر (پسر و روح القدس) محدود و ناقصند چرا که بخشی از خدای بزرگ تر هستند. با این فرض، دیگر نمی توانند خدا باشند. دیگر این که خدای بزرگ تر نیز دارای اجزاء می شود و خدا نمی تواند مرکب باشد. چرا که هر چیزی که اجزائی دارد، به آن ها محتاج است. و این احتیاج، نشانه ضعف است.
عموم و خصوص من وجه:
اگر نسبت بین سه شخص تثلیث را عموم و خصوص من وجه بدانیم، باید برای هر کدام صفتی در نظر بگیریم که دیگری نداشته باشد. در این فرض نیز سبب می شود یکی کامل تر و یکی ناقص تر از دیگری باشد. حال آن که خدا نمی تواند ناقص باشد.
یوحنای دمشقی از بزرگ ترین عالمان مسیحی در قرون نخستین می گوید:
“خدا در همه صفاتش کامل است”.
رابطه بین عقل و تثلیث را می توان با سه مقدمه و یک نتیجه به این شکل رد کرد:
- سه شخص تثلیث، الوهیت دارند.
- هر شخص برای تمایز با دیگری باید مشخصه ای داشته باشد که دیگری ندارد. در غیر اینصورت این ها سه شخص نیستند، بلکه یکی هستند. چرا که اجتماع مثلین محال است؛ بدین معنا که چند چیز مثل هم نمی تواند وجود داشته باشد.
شاید گفته شود که این همه اشیاء شبیه به هم که در دنیا وجود دارد، ناقض چنین فرضی است. در پاسخ باید گفت، حداقل تفاوتی که در اشیاء به ظاهر شبیه به هم، تفاوت در مکان قرار گیری آن هاست. و یا حتی تفاوت در زمان پیدایش آن ها. پس نمی توان ادعا کرد که دو چیز، کاملاً شبیه به هم هستند.
- وجود صفتی اختصاصی در هر یک از این سه، مستلزم نفی آن از دو شخصیت دیگر تثلیث است.
حال آن که این امر مستلزم وجود نقص در ذات الهی است. چرا که در حقیقت خدایی را می پرستیم که یکی از صفات کمال را ندارد و ناقص است. این در حالی است که نقص در ذات الهی راه ندارد.
کلام آخر
برخلاف تصور خالقان و حامیان آموزه تثلیث، در گزاره های تثلیث، آن چه وجود ندارد، راز است. در مقابل، آن چه که به وفور یافت می شود، محالات عقلانی است. زمانی می توان گفت این گزاره راز است که عقل را به آن راهی نباشد. به عنوان مثال می توان از کیفیت و چگونگی آخرت نام برد. انسان محصور در این دنیای مادی، تصوری از جهانی خارج از این چارچوب دنیایی ندارد. حال آن که عقل به راحتی تساوی یک و سه را رد می کند. برای عقل در این حوزه سوالی باقی نمی ماند که بتوان بر آن صفت راز را اطلاق نمود.
موضوعات مرتبط:
پیدایش آموزه فدا در مسیحیت (بخش اول)
تثلیث در کتاب مقدس و مسیحیت (بخش اول)
طاهری به اسم عرفان در خدمت مسیحیان
منابع:
- کاشانی، محمد، درسنامه مسیحیت، مؤسسه آموزش عالی حوزوی خاتم النبیین