بازدیدها: 41
نویسنده کتاب «تغییر دین در میسیولوژی» گفت: در روانشناسی دین، نحله فکری جدیدی موسوم به «روانشناسی فرقه» به دنبال تحلیل مدل نفوذ فرقهها و سپس مدل درمانی برای نجات از آنهاست که تاکنون پنج مدل نفوذ مطرح و دو مدل درمانی تدوین شده است.
به گزارش فاران نیوز، سیدجعفر هاتفالحسینی، پژوهشگر میسیولوژی و طلبه درس خارج حوزه علمیه اصفهان است. وی هفت جلد کتاب در زمینه میسیولوژی تألیف کرده که در جشنواره علامه حلی کشوری، کتاب سطح چهار حوزه برگزیده شده و علاوه بر این، وی پژوهشگر حوزه تاریخ تبشیر، روانشناسی میسیولوژی و مدلهای میسیولوژی تبلیغی است.
وی درباره روانشناسی فرقه (کالت) اظهار کرد: روانشناسی فرقه از تحلیلهای روانپزشکان در جنگ روانی آغاز شد. جی لیفتون، روانپزشک مدل هشتگانه برای اصلاح فکر در چین تدوین کرد. ایدههای وی از مصاحبه با مردم چین در خصوص تجربیاتشان از اصلاحات فکری در دهه ۱۹۵۰ بهدست آمد. لیفتون کارشناس تیم دفاعی پتی هرست بود و این مدل برای دههها در تحقیقات کارشناسان مورد استفاده قرار گرفت. وی بعداً این هشت معیار را هشت گناه مرگبار نامید و به جای واژه شستوشوی مغزی از واژه اصلاح فکر استفاده میکرد.
وی افزود: در گام بعدی رشد روانشناسی فرقه، در سال ۱۹۶۱ میلادی، ادگار شاین، روانشناس تحقیقاتی ارتش که درگیر مطالعه شستوشوی مغزی بود، کتاب خود را با عنوان «اقناع اجباری» منتشر کرد. وی از مدل تغییر کرت لوین، روانشناس اجتماعی استفاده و از آن برای توصیف کاری استفاده کرد که چینیها برای تغییر مردم انجام میدادند. وی مدلی سهمرحلهای از تغییر را توصیف کرد.
این پژوهشگر میسیولوژی اضافه کرد: اقتباس و بسط مدل سهمرحلهای کرت لوین در تحقیقات شاین راجع به اقناع اجباری (۱۹۶۱) برای درک رفتارهای خاص مورد استفاده فرقههای اقتدارگرا بهمنظور برنامهریزی هویتهای جدید ضروری بود. این مدل به توضیح چگونگی ایجاد هویت دوگانه میپردازد، همانطور که در اختلال تجزیهای DSM ـ V توضیح داده شده است. شخص ابتدا گیج و سردرگم یا منجمد میشود؛ تلقین کدهای ایدئولوژی و رفتار و سپس انجماد مجدد، هویت فرقهای جدید به دنبال دارد. این مراحل میتوانند نشان دهند که نفوذ مخرب یک گروه چگونه اتفاق میافتد.
وی ادامه داد: مارگارت سینگر یکی دیگر از متخصصان سلامت روان بود که مدل خود را با استفاده از آنچه «شش شرط» مینامید، برای توضیح نظری و توصیفی مدل لیفتون مطرح کرد. وی با این موضوع که ارتش در بعضی موارد از کنترل ذهنی سربازان خود استفاده کند، مخالف و معتقد بود ارزیابی اصلاح فکر، تأثیر ناروا به دنبال دارد. درک این مدل رفتاری بسیار سادهتر از مدلهای دیگر شستوشوی مغزی کمونیسم چینی در دهه ۱۹۵۰ بود. سینگر در ادامه به متخصصی برجسته در پروندههای حقوقی مربوط به فرقه تبدیل شد و مکرراً نظرات کارشناسی مطرح میکرد. او واژه اصلاح فکر را به کنترل ذهن یا شستوشوی مغزی ترجیح داد و پیشگفتار مبارزه با کنترل ذهن فرقه را نوشت. سینگر و لالیچ در سال ۲۰۰۳، کتاب «فرقهها در میان ما؛ مبارزه مداوم علیه تهدید پنهان آنها» را نوشتند.
هاتفالحسینی بیان کرد: مدل SIM چارچوبی جامع برای ارزیابی نفوذ اجتماعی شفلین ارائه میکند. آلن شفلین، استاد بازنشسته حقوق در دانشگاه سانتاکلارا چنین مدلی را ایجاد کرد و میتوان آن را به روشی منصفانه و ساختارمند مورد استفاده قرار داد. یکی از ایرادهای عمدهای که بهطور گستردهتر به اعمال نفوذ مخرب وارد شده، استدلالی است که «شیب لغزنده» نام دارد، مبنی بر اینکه تأثیر نابجای یک فرد، اراده آزاد یا عقاید و اعمال ناسازگارانه است. چارچوب یک مدل باید انعطافپذیر باشد و مجموعه وسیعی از اطلاعات را در نظر بگیرد تا ارزیابی شود. شفلین مدل SIM را چارچوبی برای نوعی رویکرد سیستماتیک قرار داد که به شاهدان متخصص اجازه میدهد عناصر هر مورد خاص را از نظر میزان تأثیر ناروا تجزیه و تحلیل و ارزیابی کنند. این مدل به وضوح رابطه شکارچی و شکار را نشان میدهد که قضات و هیئت منصفه باید درک کنند تا تصمیم بگیرند آیا تأثیر ناروا وجود دارد یا خیر.
وی توضیح داد: استیون آلن حسن متولد ۱۹۵۳، نویسنده، استاد و مشاور سلامت روان آمریکایی و متخصص فرقههای ضداجتماعی است و یکی از برجستهترین متخصصان جهان در کنترل ذهن، فرقهها و سازمانهای مخرب شناخته میشود؛ اگرچه برخی از دانشمندان علوم اجتماعی درباره تحقیقات وی اختلاف نظر دارند، اما بهدلیل تجربه جذب به فرقه در ۱۸ سالگی، اطلاعات میدانی بسیار خوبی دارد. حسن کتابی درباره موضوع کنترل ذهن و چگونگی کمک به افرادی که از این تجربه آسیب دیدهاند، نوشته است و ارزیابی مدل BITE را برای کنترل گروههای اجتماعی بهمنظور درک رفتار فرقه ایجاد کرد. وی با مطالعه نظریههای اصلاح اندیشه رابرت جی لیفتون، این نتیجه را گرفت که «به وضوح میتواند ببیند که فرقهها از تمام هشت ویژگی شستوشوی ذهنی (Brainwashing) که لیفتون آنها را توصیف کرده است، استفاده میکنند.» حسن مطالعات ریچارد بندلر و جان گریندر را که برنامهنویسی عصبی ـ زبانی را توسعه دادند، آثار میلتون اریکسون، ویرجینیا ساتیر و گریگوری بیتسون را مطالعه کرد و این آثار را مبنایی برای توسعه نظریههای خود در کنترل، مشاوره و مداخله ذهن قرار داد.
این نویسنده و پژوهشگر میسیولوژی با بیان اینکه استیون حسن چند سال را صرف توسعه و ترویج مدلی برای ارزیابی گروههای فرقهای کرد، گفت: او در سومین کتاب خود با عنوان «آزادی ذهن: کمک به عزیزان در ترک کنترل افراد، فرقهها و باورها» (۲۰۱۲)، مدلهای ارزیابی لیفتون و مارگارت سینگر را در کنار مدل BITE مطرح کرد؛ یعنی کنترل رفتار، اطلاعات، فکر و عاطفه. حسن فارغالتحصیل دانشگاه فیلدینگ در مقطع دکتراست و پایاننامهاش را در ژانویه ۲۰۲۱ منتشر کرد. پایاننامه وی بر مدل BITE متمرکز است و با عنوان «مدل BITE؛ کنترل اقتدارگرا: نفوذ ناروا، اصلاح فکر، شستوشوی مغزی، کنترل ذهن، قاچاق و قانون» نامگذاری شد. حسن توضیح میدهد که این مدل را در تلاش برای اندازهگیری درجات کنترل سلطه یا نفوذ ناروا ایجاد کرده و مدل یادشده تلاشی برای ارزیابی رفتار، اطلاعات، افکار و کنترلهای هیجانی است.
وی تصریح کرد: از زمانی که فرقههای مخرب در اواخر دهه ۱۹۶۰ مورد توجه عموم قرار گرفتند، خانوادهها به دنبال راههایی برای نجات عزیزان خود بودند. روشهای اولیه مانند برنامهزدایی، پیچیده و گاهی غیرقانونی بودند. در بیش از ۳۰ سال گذشته، تکنیکهای مشاوره، تحقیقات در روانشناسی اجتماعی و توسعه اینترنت تکامل یافتند تا ابزارهای مؤثرتری برای کمک به شکستن زنجیرهها در اختیار ما قرار دهند. از زمانی که برای اولین بار در سال ۱۹۸۸، مبارزه با کنترل ذهنی فرقهها از استیون حسن منتشر شد، این ارزیابی صورت گرفت که کدام رویکرد مؤثر و کدام یک ناکارآمد است. با ظهور الگوهای جدید، روش مشاوره نیز اصلاح شد.
هاتفالحسینی با اشاره به رویکرد تعامل استراتژیک SIA ادامه داد: وقتی فردی وارد یک فرقه میشود، کل نظام خانواده تحت تأثیر قرار میگیرد؛ والدین اغلب دچار احساس گناه، ترس، خشم و ناامیدی میشوند و ازدواجهای موفق بلندمدت میتوانند به طلاق منجر شوند. خواهر و برادرهایی که روابط بسیار خوبی با یکدیگر دارند، وقتی از طرف عضو خانواده خود برای پیوستن به فرقه تحت فشار قرار میگیرند، ممکن است آزرده خاطر شوند و وقتی بهدلیل امتناع به آنها برچسب شیطانی میزنند، احساس عصبانیت یا ناراحتی آنها را فرامیگیرد. حداقل، خواهران و برادران با دیدن دردهایی که اعضای فرقه برای خانواده خود بهوجود میآورند، احساس ناامیدی و خشم میکنند. اگر مشکلاتی مانند حسادت، بیاعتمادی، مسائل کنترلی و نبود ارتباط یا صمیمیت از قبل وجود داشته باشد، میتواند به باتلاقی واقعی منجر شود؛ بنابراین اولین قدم در رویکرد تعامل استراتژیک SIA، ترویج تغییر و تشویق رشد در خانواده و همچنین اعضای فرقه به شمار میرود. فقط در این صورت است که میتوان شرایطی را ایجاد کرد که اعضای فرقه را به کنارهگیری و زیر سؤال بردن مشارکت در فرقه تشویق کند.
وی تأکید کرد: بعضاً موضعگیریهایی در خصوص روانشناسی فرقه وجود دارد، مبنی بر اینکه شاید این مقوله در مخالفت با اسلام باشد، در حالی که روانشناسی فرقه در خصوص جذب به فرقه به ما کمک میکند تا علل را درک کنیم و اینطور نیست که این نوع روانشناسی مبتنی بر نگاه مثلاً مسیحیت و غرب باشد، بلکه بهصورت کلی و بدون هیچ واسطه ذهنی، علل جذب به فرقه را بررسی میکند و این علل، عواملی هستند که برای همه اتفاق میافتد. در مدل درمانی در روانشناسی فرقه اصولاً تقویت و توانمندسازی خانواده اصل و اساس قرار میگیرد تا در نزاع میان خانواده و فرقه، خانواده بتواند پیروز این رقابت باشد.
انتهای پیام
منبع: ایکنا