فرمان یزید در به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام
بازدیدها: 14
نقش یزید در شهادت امام حسین علیه السلام بر هیچ کس پوشیده نیست. همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی، یزید را مسئول شهادت امام حسین علیه السلام می دانند. هر چند او در کربلا حضور نداشت ولی بنابر شهادت تاریخ؛ این واقعه به فرمان یزید صورت پذیرفت. مورخین می نویسند یزید، راضی به کشته شدن امام حسین علیه السلام بود و از این اتفاق خشنود بوده است. این ادعای عدم رضایت یزید به قتل امام حسین علیه السلام و دفاع و تبرئه او امری پذیرفتنی نیست.
ادعاي عدم رضایت یزید به قتل امام حسین علیه السلام
- ابن تیمیه می گوید: «یزید اظهار رضایت به قتل حسین نکرد، بلکه اعلان ناراحتی و دردمندي بر قتل او نمود».[1]
پاسخ اول: شواهد تاریخی
- در روایات آمده است: «هر کس بر عمل قومی راضـی باشد از جمله آنان خواهد بود». شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد که یزید از این امر خرسند بوده است و عبیدالله ابن زیاد به فرمان یزید امام را به شهادت رساند.
- یزید به نعمان بن بشیر گفت: «ستایش خداي را که حسین را کشت».[2]
- یعقوبی می نویسد: «زمانی که خبر کشـته شدن امام حسـین به یزید رسـید او در باغ خضـراي خود بود، در آن هنگام تکبیر بلندي گفت … ».[3]
- و چون اسـیران به شام رسیدند، یزید بزرگان اهل شام را دعوت کرد تا بر او به جهت این پیروزي تبریک بگویند.[4]
- مقریزي و دیگران نقل کرده اند که «چون سـر امام حسـین علیه السـلام را نزد یزید گذاردند، شـروع به کوبیدن با قضیب به دنـدان هـاي حضـرت نمود و شـعر خوانـد … آن گـاه دسـتور داد تـا سـر شـریف آن حضـرت را بر در قصـر تا سه روز به دار آویختند».[5]
- در روایات آمده است که «یزید تا سه روز در دمشق سر را بر دار زد».[6]
- سیوطی می نویسد: «خدا لعنت کند قاتل حسین علیه السلام را و ابن زیاد و با او یزید را».[7]
- از ابن جوزي دربـاره لعن یزیـد سؤال شـد؟ او گفت: احمـد لعن او را جـایز دانسـته است و ما می گوییم: یزیـد را دوسـت نداریم؛ به جهت آن کاري که با فرزند دختر رسول خدا انجام داد، و آل رسول خدا صلی االله علیه وآله را به اسیري به شام، بر روي هودج هاي شتران فرستاد».[8]
- ذهبی می گوید: «یزید مردي ناصبی و غلیظ القلب بود. مسکر می آشامید و منکرات انجام می داد. دولتش را با کشتن حسین علیه السلام شروع کرد و با واقعه حرّه ختم نمود».[9]
- ابن خلدون می نویسد: «همانا کشتن او از کارهاي یزید به حساب می آید که تأکید کننده فسق او به حساب می آید، و حسین در این واقعه شهید در راه خدا بود».[10]
پاسخ دوم: تقدیر یزید از ابن زیاد
- مسـعودي و دیگران نقل کرده اند که: «یزید همیشه اهل طرب بود … روزي در مجلس شـراب نشسته و در طرف راستش ابن زیاد قرار داشت. و این بعد از کشتن حسین علیه السلام بود. آن گاه رو به ساقی کرده و گفت: «مرا شرابی ده که سراسر وجودم را سیراب کند. آن گاه روي کن و به مثل آن، ابن زیاد را سیراب کن. او که صاحب سرّ و امانت نزد من است».[11]
- سبط بن جوزي می نویسـد: «یزید، ابن زیاد را به سوي خود طلبید و اموال بسـیار و تحفه هاي بزرگی به او عطا نمود، و او را به خود نزدیک کرده، منزلتش را رفیع گردانید. و نیز او را بر زنان خود داخل کرده و هم پیاله شـرابش گردانید. آن گاه به آوازه خوان گفت: غنا بخوان».[12]
- ابن اعثم نقل کرده که یزید به ابن زیاد یک میلیون درهم جایزه داد.[13]
- بر طبق شواهد تاریخی، یزید، جوایز بسیاري براي ابن زیاد فرستاد و نزد او قرب خاصی پیدا کرد.
- ابن اثیر می نویسد: «چون سر حسین علیه السلام به یزید رسید، مقام و درجه ابن زیاد نزد یزید بالا رفته، هدایایی به او عطا نمود».[14]
- طبري می گوید: «چون عبیـدالله بن زیاد، حسـین بن علی و فرزنـدان پـدرش را به فرمان یزید به قتل رسانید سـرهاي آنان را به سوي یزید بن معاویه فرستاد. در ابتدا یزید از این عمل خشنود شد و عبیدالله منزلت و مقامی نزد یزید پیدا کرد».[15]
پاسخ سوم:حمایت همه جانبه یزید از ابن زیاد
- بر طبق نصوص تاریخی یزید نه تنها ابن زیاد را توبیخ نکرد بلکه از توبیخ او نیز جلوگیري نمود.
- طبري و دیگران نقل کرده انـد: «هنگامی که اسـرا را بر یزیـد وارد کردند، یحیی بن حکم با خواندن دو بیت ابن زیاد را بر این عمل توبیخ و سرزنش کرد … ولی یزید مشت محکمی به سینه او زد و به او گفت: ساکت باش!».[16]
- دفاع سر سخت از ابن زیاد، دلیل رضایت یزید می باشد، در حقیقت شهادت امام حسین علیه السلام به امر و فرمان یزید بوده است.
پی نوشت:
[1]. رأس الحسین، ص 207
[2]. مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمی، ج ،2ص 59
[3]. تاریخ یعقوبی، ج ،2ص 222
[4]. البدایه و النهایه، ج ،8ص 197؛ سیر اعلام النبلاء، ج ،3ص 309
[5]. الخطط، مقریزي، ج ،2ص 289؛ سیر اعلام النبلاء، ج ،3ص 319
[6]. البدایه و النهایه، ج ،8ص 222
[7]. تاریخ الخلفاء، ص 207
[8]. مرآه الزمان، ج ،8ص 496؛ صواعق المحرقه، ج ،2ص 634
[9]. شذرات الذهب، ج ،1ص 69
[10]. مقدمه ابن خلدون، ص 181
[11]. مروج الذهب، ج ،3ص 77
[12]. تذکره الخواص، ص 260
[13]. کتاب الفتوح ج 5ص 252
[14]. کامل ابن اثیر، ج ،3ص 300؛ تاریخ طبري، ج ،4ص 388؛ تاریخ الخلفاء، ص 254
[15]. تاریخ طبري، ج ،4ص 288
[16]. کامل ابن اثیر، ج ،3ص 301؛ تاریخ طبري، ج ،4ص 252؛ البدایه و النهایه، ج ،8ص 209
منبع: سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی