بازدیدها: ۳
این روزها بخشی از یک ویدیوی سخنرانی مولوی عبدالشکور عرضبیگی از عالمان دینی مشهور ولایت کندز در شبکههای اجتماعی به صورت گسترده دست به دست شده است. مولوی موصوف از طرز حکومتداری طالبان انتقاد میکند و طالبان را به بیرحمی و قومگرایی و ارعاب و شکنجه قرون وسطایی شهروندان به بهانههای مختلف از جمله اتهام عضویت در جبهه مقاومت یا داعش و گرفتن اعترافهای اجباری متهم میکند. این عالم دین در سخنرانیاش از این یاد میکند که طالبان به زور سلاح از مردم اخاذی میکنند و مالیات کمرشکن بر مردم فقیر وضع میکنند، اما در عین حال تظاهر به دینداری مینمایند و ریش بزرگ میگذارند.
به گزارش فاران نیوز، آنچه این سخنرانی را جالب توجه ساخته دو نکته مهم است: یکی آن که فردی که این سخنان را بر زبان آورده عبا و قبای دین را بر تن کرده و از منبر یکی از مساجد شهر کندز به وعظ و نصیحت و رهنمایی دینی مردم میپردازد. البته واضح است که طالبان دست روی دست نمیگذارند و مولوی موصوف را در بهترین حالت خانهنشین میکنند. نکته دوم آن که در سایه حاکمیت طالبان هنوز هم هستند افراد جان بر کفی که خطرهای جانی بزرگ را پذیرا شوند و شیوه حکمرانی گروه طالبان را زیر سوال ببرند و از عواقب کار خود نترسند.
در یک و نیم سالی که از حکمرانی طالبان سپری شده، اکثریت قاطع ملاهای مذهبی به نحوی از انحا همکار و همرکاب این گروه بودهاند؛ به نفع آنها تبلیغ کردهاند و با استناد نادرست به آیات و احادیث و گفتارهای بزرگان دین، سعی در مشروعیتدهی به این گروه داشتهاند و همچنین توجیه دینی برای سرکوب بیرحمانه مخالفان فراهم کردهاند. در عوض، طالبان به ملاها مناصب دولتی را بخشیدهاند و آنان را به کارهای مهم گماشتهاند و برایشان امتیازات مادی و معنوی قایل شدهاند. بسیاری از ملاهای مذهبی به منافع قشر خود میاندیشند و پروایی از این ندارند که طالبان بر زنان ستم روا میدارند، شهروان عادی را آزار و اذیت میکنند و فشارهای گوناگون را بر آنها تحمیل میکنند، به برتریطلبی قومی دامن میزنند و در کشمکشهای زبانی و مذهبی موضعگیری ستمگرانه دارند. این رویکرد ملاها علاوه بر آن که برخاسته از خواهشهای نفسانی و شهوانی است، منشأ در جهانبینی آنها هم دارد که متر و محک سنجششان از ریش دراز و دستار بزرگ فراتر نمیرود.
این که مولوی عبدالشکور کندزی حاضر میشود منافع قشر خاصی را که خود او هم به آن قشر متعلق است در پای مصالح شهروندان قربانی کند و حقایق را بدون لکنت زبان آشکار سازد و ماهیت قومی گروه طالبان را آماج انتقاد قرار دهد، از یک طرف بیانگر شجاعت و حتا تهور وی است و کاری است درخور تحسین و آفرین، و از سوی دیگر این نشانه را بیان میکند که ماهیت قومی این گروه حتا در میان ملاها در حال برملا شدن است. هر قدر زمان بگذرد و مردم عملکرد طالبان را از نزدیک مشاهده کنند و مظالم و ستمهای این گروه را به عیان ببینند، به تدریج شعارهای دینی و ملی طالبان رنگ میبازد و نقاب از چهره راستین آنان در نزد شهروندان برمیافتد. البته هیچ وقت این موضوع را نباید از یاد برد که مردم افغانستان، دارای حافظه کوتاهمدتند و ممکن است به سرعت همه چیز را از یاد ببرند و چند سال بعد به همان نقطه صفر برگردند.
اهمیت و ارزش انتقاد ملاها از طالبان در این است که گروه یادشده در افغانستان همواره در پی سوءاستفاده از شعارها و دستاویزهای دینی به منظور توجیه اقدامات خود و نیز نفوذ در میان شهروندان سادهدل است. این که بعضی از ملاها نسبت به عملکرد این گروه اعتراض میکنند، برای مردمی که اعتقاد زیادی به ملاها دارند و سخنان آنان را حجت میدانند، واضح میسازد که شعارهای طالبان، شعارهای میانتهی و عاری از حقیقت است و ادعای آنها در مورد دینمحور بودن عملکردشان پشیزی ارزش ندارد. طالبان هم میدانند که اعتراض ملاها در برابر آنان در جامعه سنتی افغانستان، برنده و موثر است و از همین جهت است که همیشه سعی میکنند صدای ملاهای مخالف خود را خاموش کنند و به آنها اجازه ندهند تریبونی در اختیار داشته باشند. طالبان به شدت بر مساجد و منابر نظارت میکنند و اندکترین اعتراض از طریق منابر را برنمیتابند.
نارضایتی از طالبان در میان شهروندان روز به روز در حال افزایش است. شاید کمتر رژیمی در جهان وجود داشته باشد که به اندازه طالبان منفور خلایق باشد. با وجود این، یگانه عاملی که این نارضایتیهای گسترده را مجال بروز نمیدهد، سیاست سرکوب بیرحمانه طالبان است. این گروه چنان در سرکوب و شکنجه شهروندان به بهانههای مختلف تبحر و مهارت دارد که شگفتانگیز است. طالبان در زمینه سرکوب مردم به هیچ اصل شرعی یا اخلاقی پابند نیستند. شکنجههایی که طالبان بر شهروندان روا میدارند، یادآور شکنجههایی است که رژیمهای سرکوبگر در قرون وسطا در حق مردم اِعمال میکردند. اخیراً گزارشهایی از تجاوز جنسی وحشتناک زندانبانان طالبان بر زنان معترض به نشر رسیده است. طالبان شکنجهگران بیرحمی هستند و همین بیرحمی و قساوت سبب شده که شهروندان از مخالفت با این گروه بترسند. این که این وضع تا چه زمانی ادامه مییابد و آیا مردم تا ابد از ترس سرکوب، به حاکمیت طالبان تن میدهند، موضوعی است که نمیتوان با قاطعیت در مورد آن سخن زد. این که در این فضای ظلمانی، اشخاصی جرئت میکنند سخن حق را بر زبان آورند نشانگر کمال مسوولیتپذیری و ستیهندهگی و شجاعت و شیردلیشان است.
عالمان دین همواره از این بابت مورد انتقاد قرار داشتهاند که با طالبان از در سازش و مماشات وارد میشوند و با آنها در لجنمال کردن ارزشهای دینی همکاری میکنند و از منبرها حقایق را به گوش رهبران طالبان نمیرسانند. این اتهام در مورد اکثریت قاطع عالمان دین در افغانستان صادق است. با اینحال، تک و توک ملاهایی مثل مولوی عبدالشکور پیدا میشوند که پا بر هوسهای نفسانی بگذارند و حاضر باشند نقد جان را بر سر عقاید و ارزشهای خود ببازند. اگر آن اکثریت وجود دارد، این اقلیت هم هست که از جهانبینی وسیع برخوردار است و تحولات را با آگاهی کامل تاریخی و دینی بررسی میکند و به سرعت به کنه مسایل میرسد. انصاف حکم میکند که در قضاوت خود هیچ وقت این اقلیت را فراموش نکنیم؛ اقلیتی که به شدت از وضع ناراضی است اما از ترس جان و مال و ناموس سکوت اختیار کرده است.
انتهای پیام
منبع: روزنامه ۸صبح