بازدیدها: 2
ادعای هاوکینگ دربارهی انکار وجود خدا و نقش او در آفرینش که در کتاب «طرح بزرگ» مطرح شده را هم قطعاً نمیتوان یک گزارهی علمی تلقی کرد؛ حتّی نظر خود هاوکینگ هم این نبود!
به گزارش فاران نیوز، دکتر رضا منصوری (استاد فیزیک دانشگاه شریف و از بنیانگذاران انجمن فیزیک ایران) درباره استیون هاوکینگ مینویسد:
اولین باری که استیفن هاوکینگ را دیدم سال ۱۹۷۲ یعنی اوایل سال ۱۳۵۱ خودمان بود، در کنفرانسی که در کشور ایتالیا در مرکز ictp که بعدها به مرکز عبدالسلام معروف شد. آن زمان هنوز میتوانست صحبت کند. بار دوّم تقریباً ۱۵ سال بعد یک کنفرانسی در ژاپن در خصوص کیهانشناسی ایشان را ملاقات کردم.
هاوکینگ سال قبلش اعلام کرده بود کیهانشناسی رو به اتمام است و چیز زیادی برای کشف باقی نمانده است جز اینکه چند پارامتر را دقیقتر اندازهگیری کنیم! این حرف شبیه حرفهایی بود که بعضی فیزیکدانها و دانشمندان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن ۲۰ زده بودند. در آن همایش در کشور ژاپن که در حدود سال ۱۳۶۶ برگزار شد ایشان رسماً از این سخن عذرخواهی کرد و اعتراف کرد حرف اشتباهی زده است. وقتی به فرآیند صحبت ایشان و عدول از آن در طول یکسال توجه میکردیم روشن میشد که این ادعا کمابیش جنبهی یک نمایش رسانهای دارد تا اینکه یک حرف علمی باشد که ایشان بخواهد بعد از یکسال حرفش را پس بگیرد.
ادعای ایشان دربارهی انکار وجود خدا و نقش او در آفرینش که در کتاب «طرح بزرگ» مطرح شده را هم قطعاً نمیتوان یک گزارهی علمی تلقی کرد؛ حتّی نظر خود هاوکینگ هم این نبود! بلکه بیشتر یک نمایش رسانهای بود، از آن جهت که او شخصیت رسانهای بسیار پرنفوذی شده بود و کلمات و جملاتش خریدار زیادی داشت و به راحتی میتوانست این جملات را به یک درآمدی تبدیل کند که به آن احتیاج داشت. بالأخره چنین کسی با این زندگی که داشت نیاز مالی داشت…
در سالهای آخر قریب ۱۵ نفر باید حقوق میگرفتند تا از ایشان نگهداری کنند تا بتواند کارش را انجام دهد. این هزینهی سنگینی بود که دانشگاه به تنهایی نمیتوانست تقبّل بکند و احتیاج به یک چنین منابع مالی داشت. لذا تلقّی من از گزارهی ایشان در مورد خدا بیشتر جنبهی رسانهایاش بوده است، نه اینکه این گزارهای علمی باشد.
ولی به هر حال به عنوان گزارهای که از دید یک دانشمند مطرح شده است باید بگوییم این حرف به لحاظ علمی حرف کاملاً غلطی است و به این معنی حرف کاملاً بیارزشی است. چون علم مدرن و کیهانشناسی مدرن حیطهی اعتقاد را کاملا ًخارج از علم میداند و گزارههای علمی به هیچ وجه دربارهی گزارههای اعتقادی حرفی نمیزنند. این به خود شخص وابسته است که به عنوان یک فیزیکدان یا کیهانشناسی اعتقادش چه باشد؛ لذا علم وارد این موضوعات نمیشود و این برایش سوالی نیست که بخواهد و بتواند پاسخ بدهد یا خیر.
هیچ کس «در جهان علم» ایندست حرفهای او را به هیچ وجه جدّی نگرفت. رسانهها چرا، مردم عادی چرا، اما مجموعه کسانی که به آنها میگوییم «مجموعهی علمی جهانی» به هیچ وجه این حرف را جدّی نگرفتند و اصلاً قابل بحث ندانستند و جایی مطرح نشد.
او البته کیهانشناس بسیار پرکاری بود و درصد قابل توجهی از جمعیت کره زمین به دلایل مختلف به سخنان ایشان توجه کردند، به خصوص به خاطر شرایط جسمانیاش؛ اما این به این معنی نیست که هاوکینگ تاثیر علمی مثبتی به معنای «ترویج نوع تفکر علمی» در جهان گذاشته است. به نظر من این حرف را نمیتوانیم بزنیم، گرچه کتابهای او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شده و بیش از چند ده میلیون نفر آن را خواندهاند.
من شکی ندارم که این کتابهای ترویجی که او نوشته است به خصوص کتاب «مفهوم زمان» تاثیری در نوع تفکر علمی مطلوب مردم جهان نگذاشته است و از این جهت بسیار سوء تفاهم ایجاد کرده است. من همواره دانشجویان را برحذر داشتهام که کتابهای او را بخوانند؛ این کتابها بیش از هر چیز جوانان ما را از علم موجود و آنچه برای یادگیری علم لازم است منحرف میکرد.
کتابهای ایشان مثل یک داروی مخدّری است که یک حالت نشئه و حالت شوقی برای فرد ایجاد میکند بدون آنکه حرکت مثبتی در زندگی فرد ایجاد کند. شخص را به خلسه میبرد، به خصوص وقتی که این کلمات و نوشتهها با وضعیت جسمانی هاوکینگ در ذهن خواننده مصوّر میشود. این حرفها با این دید خوانده میشد بی آنکه تأثیری مثبتی در رشد فکری خواننده ایجاد کند.
انتهای پیام
منبع: ایکنا