بازدیدها: 6
در جهان امروز بدینگونه نیست که افراد از دایره روستای خود خارج نشده و هیچ بخشی از اعتقادات و هویت آنها تغییر نکند، بلکه جامعه امروزی در معرض تندبادی سهمگین از جهات مختلف قرار دارد که ممکن است در ترکیب با سویههای فرهنگی، شکل جدیدی از انسان دیندار ایرانی شیعه را ایجاد کند؛ در چنین وضعیتی نمیتوان با قطعیت از بحران دینی سخن گفت و بیشتر باید از واژه تغییر استفاده کرد.
شدن با دگرگون کردن شرایط و تخریب منابع سنتی هویت، فرآیند هویتسازی را در جهان کنونی با مشکل روبهرو کرده و صاحبان هویتهای مختلف را به چالش کشانده است. در این عصر، دیگر جامعه و یا سرزمینی خاص، تعیینکننده نهاییِ هویت افراد نیست و فرد در یک فضای آکنده از اطلاعات قرار دارد و بهطور مداوم با هویتهای کاذب و بیاصالت روبهرو است. این امر سبب سردرگمی و باعث بهوجود آمدن بحران هویت شده است.
رجوع به دین و هویتسازی براساس آموزههای دینی و اسلامی، میتواند از بهترین پاسخها به بحران هویت ناشی از جهانیشدن باشد. بنابراین، هر فرد و جامعهای که هویت خویش را بر محور و مدار دین تعریف و تفاوت و تمایز خود با دیگران را در هویت دینی جستوجو کند، خواهد توانست در عصر جهانیشدن از تبعات تشویشآور و آشفتهساز جهانیشدن در امان بماند. افراد برای در امان ماندن از تبعات بحران هویت باید بهطور مداوم هویت خود را بازتولید کنند.
محمدرضا پویافر، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی یادداشتی را با محور مقوله جهانی شدن و تأثیر آن بر هویت دینی افراد در جوامع مختلف ارائه داده که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
پیش از شروع بحث در مورد نسبت هویت دینی و جهانی شدن، باید به یک بحث مفهومی اشاره کنم. بین دو تعبیر جهانیسازی و جهانی شدن مناقشات نظری فراوانی وجود دارد که هر کدام مفروضاتی دارند. حداقل این موضوع، چنین است که وقتی از جهانیسازی صحبت میکنیم، گویی مفروض ما پیشاپیش این است که اراده خاصی در یک منطقه ویژه از یک رویکرد گفتمانی یا ایدئولوژی خاصی در تلاش است که بقیه جهان را با محوریت یا تحت تأثیر یک فرهنگ مشخص هماهنگ و بلکه یک شکل کند. به همین دلیل این رویکرد علاقهمند است که از جهانیسازی استفاده کند؛ چراکه جهانیسازی مانند مفهوم دیگری که در آن ساختن وجود دارد، خواه ناخواه اشاره به اراده ویژهای از سمت یک جایگاه یا منطقه یا تفکری دارد که قصد دارد تا بقیه را به یه شکل مورد نظر خود بسازد.
اما جهانی شدن اشاره به فرایندی دارد که در عین حال که میتواند بیشتر تحت تأثیر بعضی فرهنگها بنابر میزان اثرگذاری آنها باشد، مفروض آن به طور کلی این است که ما با فرایندی مواجه هستیم که در حال شدن است، یعنی اینکه اولاً با یک وضعیت ثابت و تثبیت یافته مواجه نیستیم که تمام شده باشد و امکان تغییر پیدا کردن و بلکه کلاً عوض شدن فضای فعلی خود را به طور مداوم دارد و دوم اینکه لزوماً فقط از یک جهت هدایت نمیشود. در این زمینه بیشتر میتوان از رویکرد دوم دفاع کرد. برای آن شواهدی نیز وجود دارد. امروزه که بخش مهمی از سویههای فرهنگی نه از غرب، بلکه از شرق دنیا صادر میشود و حتی تأثیر آن را در ایران نیز مشاهده میکنیم، برای ما بیشتر قابل درک است که با یک میدان رقابت فرهنگی متنوع و متکثر مواجهایم که نشان میدهد مفهوم درست و قابل قبولتر، جهانی شدن است. برای مثال در حوزه موسیقی مشاهده میکنیم که گروههای موسیقی پاپ کرهای یا به اصطلاح کیپاپ بخش عمدهای از گردش مالی را به خود اختصاص داده و تأثیرگذاری مهمی را از کره جنوبی ایجاد کردهاند و در کنار فیلم و سینمای کرهای، اثرگذاری ویژهای را از شرق دور در دنیا به وجود آوردهاند که کاملاً تلاش میکند تا اثرگذاری موسیقی در غرب را چالش کشیده و با آن رقابت کند.
امروز از اقتصاد گرفته که اقتصاد چین، کره و ژاپن، اقتصاد غرب را به چالش کشیده تا فرهنگ که محصولات فرهنگی و رسانهای کره و حتی چین و ژاپن سلطه غرب را زیر سؤال برده، مشاهده میکنیم که با نوعی جهانی شدن مواجه هستیم. با یک میدان بزرگ فرهنگی مواجه هستیم که عرصه موجود در آن، رقابت است. در جامعه ایران نیز مشاهده میکنیم که برای مثال دانشآموزان ما امروز تحت تأثیر موسیقی کی پاپ هستند و در این زمینه حداقل میتوان گفت که تأثیر این موسیقی بر دانشآموزان ایرانی کمتر از موسیقی غربی نیست.
نکته دوم اینکه قاعدتاً وقتی در مسیری قرار داریم که در یک میدان جهانی که مرزها در آن چه مرزهای اقتصادی، چه مرزهای سیاسی و چه مرزهای فرهنگی کمرنگ شده و گاهی اوقات حتی مشاهده میکنیم برای مثال در اتحادیه اروپا با ایجاد پول واحد و … مرزهای جغرافیایی معنای قبلی خود را کاملا از دست دادهاند، در چنین شرایطی با یک جامعه فراگیر فراتر از ملتها و ملیتها مواجه هستیم که در این جامعه ممکن است افراد و جوامع مختلف همانطور که از یک فرهنگ تأثیرپذیر هستند، بر روی آنها نیز تاثیرگذار باشند. البته در این زمینه مؤلفههایی برای ایجاد قدرت در جوامع وجود دارد؛ چراکه این قدرت از جنس قدرت نرم است و مؤلفههای اصلی آن بیش از همه مؤلفههای اقتصادی و فناوری است. در این زمینه تکنیکهای مختلفی وجود دارد که جوامع مختلف میتوانند به واسطه هنر در دوران پساصنعتی اثرگذاری بیشتری بر روی جوامع دیگر ایجاد کرده و دوم با این اثرگذاری، اثرپذیری کمتری نیز از فرهنگهای دیگر در جامعه خود داشته باشند.
بنابراین، در جهان امروز میدانی ایجاد شده که مانند گذشته نیست تا افراد از دایره روستای خود خارج نشده و هیچ بخشی از اعتقادات و هویت آنها تغییر نکند، بلکه جامعه امروزی در معرض تندبادی سهمگین از جهات مختلف یعنی از شرق، غرب، شمال و جنوب قرار دارد که ممکن است در ترکیب با سویههای فرهنگی، شکل جدیدی از انسان دیندار ایرانی شیعه ایجاد کند.
در چنین وضعیتی نمیتوان با قطعیت از بحران دینی سخن گفت و بیشتر باید از واژه تغییر استفاده کرد. به هر حال اولین مسئله واضح این است که براساس آخرین دادههای پیمایشهای ملی دینداری، در بخشهای مهمی از ابعاد و شاخصهای دینداری بهویژه در ابعاد عملی دینداری با کاهش معناداری مواجه هستیم.
البته در عین حال در بخشهای دیگری مانند ابعاد تجربه دینی و نیز ابعاد عاطفی دینی کاهش خیلی کمتری وجود داشته و حتی در بعضی جنبهها مانند زیارت نهتنها کاهشی وجود نداشته بلکه در بعضی موارد افزایش داشته است. بنابراین، در این زمینه تفاوتهایی ایجاد شده و ابعاد عملی دینداری پایینتر آمده و تغییراتی در نوع اعتقاد افراد به ویژه نوجوانان و جوانان به حوزههای اعتقادی ایجاد شده است؛ اما اینکه اینگونه بیندیشیم که کلیت و تمام این تغییرات تحت تأثیر عواملی مانند رسانه به عنوان یکی از محورهای جهانی شدن رخ داده، صحیح نیست و نمیتوان آن را تأیید کرد.
در رابطه با فرهنگ ایرانی ابتدا باید گفت که مقوله هویت از یک نظر، دارای حداقل چهار بعد هویت ملی، هویت دینی، هویت قومی و هویت جهانوطنی است که ابعاد هویت ملی و یا در بعضی موارد هویت قومی میتوانند با هویت دینی همافزا باشند. این مسئله به ویژه در رابطه با ایرانیان اهمیت دارد؛ چراکه مردم جامعه ما تمایل دارند تا خود را با هویت ملی معرفی کنند. اگر در جامعه زمینهای فراهم کنیم که احساس تعارض و تضاد بین هویت ملی و هویت دینی ایجاد نشود، این موضوع خود به خود یکی از زمینههایی است که باعث میشود تا هویت دینی فرد نیز تحت تاثیر قرار نگرفته و کاهش پیدا نکند.
منظور این است که اگر نوجوانان و جوانان جامعه که مصرف فرهنگی آنها به ویژه در اینترنت و فضای مجازی ایشان را با فرهنگهای مختلف جهان آشنا کرده و آنها در چنین جهان جدید با سبک زندگی جدید زندگی میکنند، این را درک کنند که مروجان و مبلّغان دین و کسانی که هویت دینی دارند، همزمان بر هویت ملی از طریق تأیید و همراهی با پیشینه و مفاخر ملی نیز تأکید دارند، در این صورت همراهی بیشتری با ابعاد هویت دینی و آنچه که در گفتمان دینی و تبلیغ دینی گفته میشود خواهند داشت. در واقع اگر نوجوانان و جوانان جامعه امروز مانند دانشآموزان و دانشجویان درک کنند که از همان کانالهای ارتباطی و اطلاعرسانی که گفتمان دینی ترویج میشود، نوعی همراهی همدلانه با هویت ملی نیز ترویج میشود، با اعتماد بیشتری با دین و دینداری و ترویج هویت دینی همدلی و همراهی خواهد داشت.
در غیر این صورت ممکن است با نوعی تجربه مقاومت از سوی جوانان مواجه شویم؛ چراکه ممکن است جوانانی که از یک سو به طور مداوم خود را در کوران تبلیغات علیه دین از طرف ملیگرایان افراطی میبینند، در مقایسه مداوم با واقعیت قرار گیرند و این تصور برای آنها ایجاد شود که اهالی دین و مذهب و هویت دینی، عملاً با هویت ملی ضدیت دارند و این مسئله آنها را به نوعی در مسیر مقاومتی سرسخت با هر چیزی که به عنوان هویت دینی به ایشان منتقل میشود، قرار میدهد. این مسئله باعث میشود که حتی اگر جوانان پیش از این نیز به اعتقادات دینی پایبندی بیشتری داشته و خود را با هویت دینی معرفی میکردند، از این به بعد به هیچ وجه خود را با هویت دینی معرفی نکنند؛ اما اگر تجربهای از همافزایی بین هویت ملی و هویت دینی را درک کنند و به آنها منتقل شود، چنین مسئلهای ایجاد نخواهد شد.
در این مورد باید اشاره کنم که مثلاً در مورد ترویج دین به طور سنتی به اندازه کافی برنامه، سخنرانی، کلیپ و … در دانشگاهها و مدارس وجود دارد و بنده با این سخن که در این حوزه به اندازه کافی هزینه و تبلیغات نداشتهایم، کاملاً مخالف هستم. بیش از این مسئله، جامعه ما نیاز دارد افرادی که در حال انتشار محتوای دینی هستند، صادقانه با مردم رفتار کرده و این پیام به درستی به جامعه منتقل شود که گفتمان دینی در امتداد روایتِ جامعه از زندگی قرار دارد و ما با کلیت جامعه خود یکی هستیم.
برای مثال وقتی افرادی به ترویج دین پرداخته و به دنبال تقویت اعتقادات دینی مردم هستند، باید در محتوا و بحثهای خود استفاده بیشتری از محتوای ملی حتی ادبیات ملی داشته باشند. مبلغان دینی باید در ارائه محتوای خود از شعر حافظ و فردوسی و شاعران معاصر بهرهگیری کرده و در سخنان خود به مناسبتهای ملی تأکید کنند. مروجان دینی نباید در سخنان خود هر آن چیزی که هویت ملی بدان معتقد بوده را خرافه دانسته و بر نظر خود اصرار ورزند؛ چراکه این مسئله باعث مقاومت از سوی جوانان و ایجاد شکاف در فرهنگ جامعه خواهد شد.
بنابراین، قطعا نیازمند بهروزرسانی آموزههای سنتی بوده و باید از فناوری و ابزارهای نوین برای ارائه حرفها و سخنان جدید استفاده کرد. بدیهی است که روشهای سنتی به اقتضای جامعه جدید پاسخگو نیست. بنده همچنان تأکید میکنم که نقش نهادهای مؤثر در این حوزه باید از طریق ایجاد و تقویت هویت ملی در کنار هویت دینی تعریف شود. جامعه باید این پیام را از نظام گفتمان رسمی دینی خود دریافت کند که این گفتمان رسمی، کلیت این جامعه، تاریخ، پیشینه و هویت ملی و دینی او را با هم قبول داشته و مورد تأکید قرار میدهد.
انتهای پیام
منبع: ایکنا