بازدیدها: 5
حجتالاسلام محمد شیروانی در گفتاری به بررسی جایگاه ایمان گرایی در جهان پسامدرن پرداخته و چالشهای آن را در مواجهه با عقلانیت تحلیل میکند. وی تأکید دارد که ایمانگرایی، اگرچه نیازمند پشتوانه عقلانی است، اما بدون مؤلفههای احساسی و اشتیاق، اثرگذاری اجتماعی خود را از دست میدهد. او با استناد به سیره پیامبر اکرم(ص)، بر نقش ایمان در ایجاد گفتمانهای اجتماعی، حفظ انسجام فکری و مقابله با شکاکیت تأکید میکند و راهی برای پیوند ایمان، عقلانیت و کنشگری اجتماعی ارائه میدهد.
محمد شیروانی تحصیلات ابتدایی خود را در حوزه علمیه مازندران آغاز نمود و سپس دروس خارج را در قم به پایان رساند. برای ادامه تحصیل در زمینههای معقول، فلسفه، کلام، منطق و دروس حوزوی، به حوزه علمیه اصفهان رفت. در ادامه، رشته فلسفه و کلام را در دانشگاه سراسری قم به اتمام رساند. وی هماکنون در دانشگاههای تهران، شریف، شهید بهشتی و علم و صنعت، به تدریس فلسفه، فلسفه علم و فلسفه معاصر مشغول است. همچنین به عنوان معاون پژوهش و مدرس مرکز تخصصی تفسیر و فلسفه در مرکز تخصصی اسما حوزه علمیه امام حسن عسکری (میدان انقلاب تهران) فعالیت دارد. در گفتار ایشان، یکی از مقولات بنیادین و مهم در عصر پسامدرن که به لحاظ ماهوی و ساختاری با چالشهای بسیار همراه بوده است، از جنبههای مختلف مورد بحث و مداقه قرار داده میشود و از سرنوشت ایمان گرایی و فراز و نشیبهای معنوی و معنویتجویی در این عصر، با محوریت قرار دادن مقوله «عقلانیت» و الزامات گذار از «فردیت» به سمت «نظاممندی» بحث مینماید که مشروحاً در ادامه، تقدیم مخاطبان محترم میگردد.
مقدمه اول؛ اندیشه در گذار
یکی از مباحث مهم در عصر پسامدرنیسم، مقوله ایمان و ایمان گرایی است. همانطور که بشر در تعاملات خود تجربههای جدیدی دارد، در حوزه تأملات نیز مدلهای متفاوتی را تجربه میکند. شاید انسان ۷۰۰ یا ۶۰۰ سال قبل، میتوانست با گزارههای کلی -اعم از موجبه یا سالبه- ارتباط بیشتری برقرار کند، اما امروزه تاب گزارههای کلی را از دست داده است. به دنبال تردید و نسبیت میگردد. پس از سالها اندیشههای کلیگرایانه و مطلق، اکنون به تحلیل و تحلیلگرایی روی آورده است. از گزارههای توصیفی و توصیهای به سمت گزارههای تحلیلی، نقادانه و تطبیقی تغییر مسیر داده است. زمانی که اندیشهها به گفتمان پایدار و مانا بدل میشوند، مخاطب به دنبال ریشهها و کارکردهای آن اندیشه میگردد. آیا صرف آگاهی ارزشمند است یا باید زیست فردی را تنظیم کند؟ اگر آگاهی بتواند تعاملات ما را تعدیل کند و نظام تحریکاتی ما را بهبود بخشد، آن وقت است که به درد ما خواهد خورد و با آگاهی مواجه خواهیم شد.
مقدمه دوم؛مواجهه ایمان گرایی باخرد
در عصر مدرن و مدرنیته، بشر به دنبال عقلانیت، انتقاد و ساختارشکنی بود که در متن هویتهای الهیاتی نمود پیدا کرد. اما در حوزه پسامدرنیسم، گرایش به اندیشههایی است که بیشتر با نظام تحریکی، باورها و نظامهای به اصطلاح شیرین همراه است؛ نظامی که صرفاً عقلانیت و انتقادگرایی ندارد. اکنون بشر به دنبال پایهریزی نظام و گفتمان ایمانگرایی است که بتواند عقلانیت را دربر بگیرد. گفتمانی که آمیخته با خردگرایی و عقلانیت است، نه کاملاً ایمانگرایی صرف و نه در تضاد کامل با عقلانیت. بنابراین، نهادهای الهیاتی و فلسفی باید این تقاضا را به درستی پاسخ دهند و بتوانند این مؤلفهها را به درستی تبیین و ارائه دهند.
گفتمان ایمانگرایی در تخاطبعمومی
یکی از نکات مهم در ورود به نظام ایمانگرایی، توجه به مخاطب است. ایمانگرایی به اشکال مختلف، مانند ایمانگرایی حاد سورن کییرکگور، ایمانگرایی معتدل آگوستین قدیس و پاسکال، یا ایمانگرایی ویتگنشتاینی در بازیهای زبانی، و ایمانگرایی در الهیات اسلامی، با نیازهای مختلف مخاطبان، اعم از متخصصان یا عموم مردم، تطبیق مییابد. در تخاطب عمومی، بشر تحمل عقلانیت صرف را ندارد و نمیتواند برای تأیید خردگرایانه گزارهها معطل بماند؛ او نیازمند نتایج سریع و قطعی است.
انسان خردمند، ایمانگرایی را با عقلانیت روشن ترکیب میکند، اما در ارائه از مؤلفههای احساسی و هیجانی بهره میگیرد. مانند کییرکگور که ایمان را به جهشی شورانگیز تشبیه میکند، احساسات و هنر را برای تأثیرگذاری بیشتر به کار میبرد. در مقابل، تأخیر عقلانیت محض در ارائه نتایج قطعی، مانعی برای ارتباط مؤثر است.
انبیا و معصومان در تخاطب با مردم از نظامی بهره بردهاند که محور آن ایمان گرایی است، هرچند بنیان آن بر عقلانیت اشراقی و وحیانی استوار است. به تعبیر آیتالله جوادی آملی، ترکیب عقل و وحی با پیشاهنگی وحی در ارائه این گفتمان نقش کلیدی دارد. این روش، هماهنگی میان ایمان و عقلانیت را برای هدایت مؤثر فراهم میآورد.
ایمان گرایی وعقلانیت
ارتباط نظام عقلانیت صرف با معنویت بسیار ضعیفتر از نظام ایمانگرایی است، چراکه در لحظات تردید، بشر بهسختی میتواند با معنویت ارتباط برقرار کند. برای مثال، وقتی گلی به دست عزیزی داده میشود، نظام ایمانگرایی فوراً زیبایی، رنگ، و رایحه گل را تحسین میکند؛ اما نظام عقلانی، با طرح پرسشهایی نظیر وجود خارجی رنگ قرمز یا واقعیت رایحه، شما را معطل نگه میدارد و دیالوگ را به تأخیر میاندازد. بنابراین، نظام ایمانگرایی ما باید از عقبه عقلانی برخوردار باشد تا دچار خرافهپرستی نشود. ویتگنشتاین نیز ایمان را به اعتماد نزدیک میداند و خرافه را با وحشت پیوند میدهد. اگر ایمانگرایی نتواند دفاع عقلانی ارائه کند، قطعاً مخاطب خود را از دست خواهد داد. اما اگر پشتیبانی عقلانی داشته باشد، اعتماد مخاطب افزایش یافته و امکان گفتوگو و ایجاد فهم مشترک فراهم میشود.
ایمان نهتنها در نظام ایمانگرایی بلکه در عقلانیت نیز نقش اساسی دارد. هیچ تصمیمی بدون حضور ایمان ممکن نیست. حتی وقتی میگوییم «ایمانگرایی درست نیست»، به نوعی از ایمان بهره بردهایم. انتخاب نهایی هر انسان، برخاسته از گرایشهای درونی اوست و نه صرفاً نظامهای شناختی. عامل پیونددهنده میان موضوع و محمول، ایمان، تصدیق، و تحریک درونی است. در گذشته، برخی مانند «کوینیتوس ترتولیانوس» معتقد بودند ایمان حقیقی، ایمانی است که هیچ عقلانیتی آن را پشتیبانی نکند. این نگاه، شور و وجد ایمانگرایی را به نهایت خود رسانده بود؛ اما با گذشت زمان، بشر دریافت که همانطور که به ایمان نیاز دارد، به عقل نیز محتاج است. در نتیجه، گفتمان ایمانگرایی روانتر شد و نظریه «ایمان میآوریم تا بفهمیم» جایگزین «فهمیدن پیش از ایمان» گردید.
در برخی دورهها، ایمانگرایی به حدی قلیان داشت که حتی در تضاد با اخلاق، کفه ایمانگرایی سنگینتر میشد. اما این نگرش، فساد جمعی را موجب میشد. بنابراین، ایمانگرایی باید مؤیدات اخلاقی و عقلانی داشته باشد. اگر چنین پشتوانهای وجود نداشته باشد، ایمان تنها در کوتاهمدت میتواند شور و هیجان ایجاد کند، ولی به اثرگذاری اجتماعی و پایداری منجر نخواهد شد. به همین دلیل، ایمانگرایی باید با عقلانیت و اخلاق پیوند داشته باشد تا مانایی خود را تضمین کند.
مرز میان عقل و ایمان نیز همواره مورد بحث بوده است. «ویلیام جیمز» و «ویلیام کینگدم کلیفورد» درباره تقدم احساس بر باور یا باور بر احساس اختلاف نظر دارند. این مناقشه نشان میدهد که نمیتوان بهسادگی تعیین کرد که آیا انسان ابتدا عقلانی است و سپس ایمانگرا میشود یا بالعکس. حتی در مدعیاتی که دلایل واضحی ندارند، ایمان نقشی بنیادین ایفا میکند. شکاف میان مدعا و دلیل، توسط ایمان پر میشود. این ویژگی در بسیاری از متون مقدس و الهیاتی مشاهده میشود. در این متون، گاهی مدعا بهطور مستقیم و بدون توضیح فرآیند، به نتیجه منتهی میشود. این روند، ذات ایمانگرایی را نشان میدهد که پذیرش مدعیات مبهم و بدون تأیید عقل را ایجاب میکند.
ایمان گرایی نمیخواهد انسان را برای پذیرش مدعیات، معطل عقل نگاه دارد. تعلل در پذیرش عقلانی، انسان را به نسبیگرایی، شکاکیت، و انکار سوق میدهد و زیست شیرین زندگی را از او میگیرد. پراگماتیستها نیز معتقدند که اگر نظام عقلانی همهچیز را به ذهنیات و انتزاعیات محدود کند، عملگرایی بهتعویق خواهد افتاد.
در نهایت، ایمانگرایی زمانی اثرگذار و ماندگار خواهد بود که با عقلانیت و اخلاق همراه شود. ایمانگراییِ بدون پشتوانه عقلانی و اخلاقی، نهتنها به خرافه و فساد میانجامد، بلکه تأثیر اجتماعی خود را نیز از دست میدهد. این ترکیب، زیست معنوی و اجتماعی انسان را معنادارتر و پویاتر میسازد.
ایمانگرایی باعقبه عقلانی؛در گفتمان رسولالله(ص)
پیامبــر ا کــرم(ص) بــا هوشــمندی کامــل، فرمودنــد جلــودار اندیشــه و گفتمــان مــن، ایمانگرایــی اســت ولــی عقبــهاش کامــلا عقلانــی اســت. در احــکام صــادره از ســوی رســول ا کرم(ص) و حضــرات معصومیــن(ع) در حــوزه جهانشناســی، نفسشناســی و معادشناســی، هیچجــا یــک دلیــل، نقــض عقلانی ندارد. حتی فاصله رســول ا کرم(ص) از معجــزات فعلــی و عینــی را هم در قــرآن کریم میبینیــد اصــلا حضــرت رســول اکــرم از معجزات فعلی و عینی زمانمند و مکانمند هــم حتــی فاصلــه گرفتــه و آن را بــه حــوزه اندیشــه و دیــدگاه برده اســت. چــرا؟ چــون گفتمان عوض شده. خود پیامبر ا کرم، فردی با اندیشــه رئال، واقعی و کاملا ساختارشــکن بوده اســت. گفته اندیشه های شما خیلی به یکدیگر پیچیده شده، میان مدعا تا دلیلتان خیلی فاصله افتاده، من نمیتوانم آن دلایل بنیادینتان را از آن روزنه مدعای شما ببینم، چــرا اینقــدر گرد و غبار اســت؟ شــما الآن در حــال تجربــه ادعایــی در زیســتتان هســتید، در مواجهــه بــا مــرگ، رزق و روزی و ارتبــاط با خودتــان، احساســاتی را تجربــه میکنیــد که برآمده از یک ادراکات و نظام باور است. این نظام باید واجد یک ادله منطقی باشد
زبانشناسی ایمان، دین، عقل
یکی از موضوعات مهم که باید جدی به آن پرداخته شود، زبانشناسی ایمان، دین و عقل است. احکام عقل با زبانشناسی متفاوت است؛ زبانشناسی به معنای پیام اصلی برآمده از عقلانیت، دین و ایمان است که شاید نتوان آن را در جزئیات گزارهها یافت، اما یک روح مشترک در آنها وجود دارد. قرآن همواره بین ایمان و عقل تردد دارد و هیچگاه در عقلانیت یا ایمان محض توقف نمیکند. بهعنوان مثال، در آیهای میفرماید: «آنانی که سخن را با دقت میشنوند و بهترین آن را پیروی میکنند، همان خردمندانند.» همچنین امام رضا(ع) در پاسخ به ابنسکیت، عقل را معیار حل اختلافات میداند. خداوند در قرآن میفرماید: «لیس للإنسان إلا ما سعی» که اشاره دارد به اینکه انسان باید در مسیر خود حرکت کند بدون نگرانی از نتیجه. حقیقتجویی باید صادقانه و بدون هیجان، منفعتگرایی یا نتیجهگرایی از پیش تعیینشده باشد. نتیجهگیری نه تنها در حقیقتجویی مهم نیست، بلکه خود فرایند جستجو و پژوهش حقیقت، همان نتیجه است. قرآن ایمان و خرد را به هم پیوند میدهد و تأکید میکند که نباید نگران نتیجهگرایی بود، بلکه باید در مسیر درست گام برداشت و از فرایند لذت برد.
ایمان گرایی وکنشگری اجتماعی
ایمان گرایی نقشی اساسی در پاسداری از فضای اجتماعی دارد. برای ایجاد موج اجتماعی و کنش جمعی، گفتمان عقلانیت محض کافی نیست. هیچ شور اجتماعیای صرفاً با عقلانیت محض تحقق نمییابد؛ بلکه در انتهای هر انقلاب، جنبش یا کودتا، گفتمان ایمان جای دارد. فاصله میان جنبش و خرد بسیار بلند است، زیرا یکی از مبانی ایمان، عنصر زمان است. در جنگها و نبردها، اگر بخواهیم افراد را صرفاً با عقلانیت به جنگ با دشمن ترغیب کنیم، زمان را از دست میدهیم. فرمانده میتواند قانون بگذارد، اما قانون، اشتیاق نمیآورد. بدون اشتیاق، اثرگذاری کاهش یافته، خلاقیت، نوآوری و حضور کمرنگ میشود. حتی وحی نیز با اشتیاق همراه است. برای ایجاد یک موج اجتماعی، اگر معطل امضای عقلانیت بمانیم، جغرافیا و مکتب خود را از دست خواهیم داد. در تخاطب عمومی، برای حفظ فرهنگ و اجتماع، نیازمند یک تیم پیشرو هستیم که نظام فکری آن با ایمانگرایی بسته شده باشد. اگر به گفتمان عقلانیت تکیه کنیم، جامعه به شعب مختلف تقسیم شده، دشمن با شبهات عقلانی همگرایی را میشکند و ما را از پیشروی بازمیدارد. پیامبر اکرم نیز هنگام تشکیل جامعه اسلامی، بر گفتمان ایمانگرایانه تأکید کرد. گفتمان پیامبر، مبتنی بر تحریک، هنر و عرفان بود. در این گفتمان، عقلانیت نیز وجود دارد، اما تقدم آن بر ایمان، اشتیاق را از بین برده، معنویت را تضعیف کرده و در نهایت افسردگی و کسالت ایجاد میکند. این کسالت، توان حرکت، یورش و فریاد را از انسان میگیرد.
ایمان گرایی و تولی و تبری؛ فریاد، محصول ایمانگرایی
در دین، «تولی و تبری» مفاهیمی اساسیاند. اگر در دفاع از باورهای خود فریاد نزنید، کمکم به فروپاشی نزدیک میشوید؛ ابتدا سکوت، سپس ابهام، بعد انکار و در نهایت انزجار و فروپاشی رخ میدهد. اگر جامعه را صرفاً بر اساس عقلانیت، برهان و استدلال هدایت کنیم، امواجی که باید تیم مقابل را در هم بشکند، تضعیف خواهد شد. پیامبر ابتدا تیم ایمانگرا را به حرکت درمیآورد و سپس عقلانیت را وارد میکرد.
این اصل در وحدت حوزه و دانشگاه نیز نمایان است؛ حوزه زبان است و دانشگاه گوش. تحلیل و ارائهی محض در فرهنگ، بحران ایجاد میکند؛ پس باید آمیختگی شکل بگیرد. حوزههای دینی بدون استدلال سخن نمیگویند. متکلم کسی است که خردمندانه ایمان را در گفتمان وارد میکند. حذف ایمان، اشتیاق و معنویت را از بین میبرد و جامعه را بهسوی شکاکیت، تردید و یک نظم نابهنجار و متزلزل سوق میدهد.
چالشهای گفتمان معنوی معاصر؛ لزوم نظاممند شدن معنویتهای فردی
در دوران معاصر، شاهد ظهور معنویتهای فردگرا و فاقد کنشگری اجتماعی هستیم. بسیاری از انسانها در مواجهه با ناکامیها به عقلانیت محض روی آوردهاند، اما یکی از معضلات معنویتهای امروزی همین فردگرایی است که توانایی ارائه یک نظام جامع را ندارد. معنویت باید نظاممند، ساختارگرا، منسجم و سازگار باشد. اگر کسی ادعای معنویت دارد، باید برای ابعاد مختلف زندگی انسان، از تعاملات اجتماعی تا فرهنگ، تغذیه، بهداشت و خانواده، ایده و برنامه داشته باشد.
ادیان الهی، برخلاف معنویتهای فردگرا، توانایی ارائه نظام دارند که امری پیچیده است. تغییر جزئی در این نظام بدون در نظر گرفتن کلیت آن، انسجام را از بین میبرد. ازاینرو، یا باید نظام جدیدی تدوین کرد یا قرائت ارائهشده باید درون یک نظام منسجم جای گیرد. معنویتهای معاصر غالباً فردی، جزئی، مقطعی و وابسته به زمان و مکان هستند. در مقابل، ادیان الهی باید پیوند میان ایمان و عقلانیت را تقویت کنند و با گفتمان معاصر همگام شوند، زیرا هر زمانه، مسائل و فیلسوفان خود را دارد.
نظامهای دینی باید جهش فرهنگی را در نظر بگیرند؛ ارائه قرائتی ثابت در همه زمانها، بدون در نظر گرفتن مقتضیات جدید، آنها را دچار بحران خواهد کرد. معنویتهای نوظهور، اگرچه ظاهری جذاب دارند، اما آیا میتوانند نظامی تربیتی، اجتماعی و اقتصادی ارائه دهند؟ بسیاری از آنها بدون داشتن جایگاه و مسئولیت، تنها به دنبال اغواگری، ایجاد جذابیتهای کاذب و جذب مخاطباند، نه ارائه یک نظام فکری پایدار.
انتهای پیام
منبع: روشنگر مدیا