از معنویت سکولار تا معنویت سیلی پذیر

0

بازدیدها: 5

امروزه، عرفان ها دو دسته‌اند: عرفان‌های سکولار و عرفان‌های دینی؛ عرفان سکولار، سه عنصر اساسی دارد:

1. هیچ‌گونه اعتقاد به خدا در آن نیست؛

2. فاقد شریعت وحیانی و آسمانی است؛

3. فاقد اعتقاد به قیامت و جهان دیگر است؛

به گزارش فاران نیوز، لذا هر گونه مکتب عرفانی که این سه در آن باشد، عرفان سکولار است. عرفان‌های هندی، این گونه‌اند. فرقه‌های معنوی هند به دو دسته سنتی و نوظهور تقسیم می‌شوند. فرقه‌های سنتی شامل آئین ودا، آئین برهمن، آئین یوگا، آئین جین، آئین بودا و آئین تنتره است. فرقه‌های نوظهور هندی شامل اشو، سای بابا، رام ا…، کریشنا، یوگاناندا، تئوسوفیست ها و دالایی لامای می‌باشد. یکی از ویژگی های اصلی این معنویت های سکولار سیلی پذیری و بی تفاوتی در مسائل اجتماعی است.

از جدی‌ترین آسیب‌هایی که عرفان‌های نوظهور بر جامعه تحمیل می‌کنند، دعوت پیروان و مریدان خود به گوشه‌نشینی، انزوا و دوری از جامعه و دغدغه‌های اجتماعی است. آنها بیش‌تر این کار را برای کسب توجه و تمرکز لازم می‌دانند. اصل در چنین عرفان‌هایی توجه، تمرکز و مدیتیشن است. از این‌رو، هر چیزی که موجب تقویت این حالت شود «خوب» و با ارزش و هرچیزی که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد «بد» و بی‌ارزش تلقی می‌شود. این شاخصه را می‌توان در بسیاری از شبه عرفان‌های نوظهور که در کشور ما فعال هستند نیز به وضوح مشاهده کرد.

روحیه خودمحوری، تساهل، تسامح و بی‌اعتنایی به‌ سعادت یا شقاوت دیگران؛ روحیه بی‌تفاوتی اجتماعی و این‌که هرکس مسئول خودش است و راه معنویت راهی شخصی است؛ بی‌اعتنایی به مسایل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در سطح بین‌الملل و همانند آن را القاء می‌کنند. رواج این تفکر می‌تواند برای جامعه بسیار ویرانگر باشد. حال آن‌که عرفان ناب حساس به سرنوشت اجتماعی انسان و مسئولیت‌‌آفرین در برابر توده‌های فقیر و تحت ستم است، نه عرفان بی‌تفاوت و عافیت‌طلب.

از معنویت سکولار تا معنویت سیلی پذیر

عرفان‌های نوظهور مردم را سر به زیر و سیلی‌پذیر بار می‌آورند و روحیه عزت و آزادگی را در قلب‌ها می‌میراند. این معنویت‌ها می‌کوشند مردم را تسلیم نظم موجود و مطیع قدرت‌ها گردانند و سکوت در برابر ستم را به آن‌ها بیاموزانند و به‌عنوان ارزشی اخلاقی و معنوی آن‌ها را تعلیم دهند. در فالون‌دافا اعتقاد بر این است که هرکس که مورد ظلم واقع می‌شود، در حال تصفیه روحانی و جبران ظلمی است که در زندگی پیشین بر دیگری روا داشته است. کسی‌که به یاری مظلوم می‌رود در حقیقت تزکیه او را با مشکل رو‌به‌رو ساخته است.

تعلیمات بودا که در چهار حقیقت و هشت راه خلاصه شده، ناظر به امور فردى است. گویا نظام هاى اجتماعى و اصل جامعه از دیدگاه بودیسم امرى واهى و خیالى است و نقشى در زندگى انسانى ندارد و به همین خاطر، خود بودا براى رسیدن به نیروانا از جامعه مى‌گریزد و به جنگل پناه مى‌برد و با گدایى و دریوزگى خوراک خود را تهیه مى‌کند و آن‌گاه هم که براى تبلیغ آیین خود باز مى‌گردد، به سراغ تک تک افراد مى‌رود و هرگز سعى نمى‌کند تحولى اجتماعى ایجاد کند. وى نه با حاکمى درگیر مى‌شود و نه به نکوهش قانونى از قوانین جامعه‌ى آن روز مى‌پردازد.

همچنین در مدیتیشن انسان از حقیقت و عالم واقع دور می‌شود و به خلسفه فردی و بی تفاوتی به فضای اجتماعی روی می‌آورد. در میان مدیتیشن‌­های یوگا، مراقبه جاپا جایگاه ویژه­ای دارد. جاپا یعنی تکرار هر مانترا(ذکر) یا نام مقدس که ممکن است نام یک الهه یا بت باشد. آن­چه در فرآیند مدیتیشن انجام می­‌شود، تخلیه ذهن است. آن­چه بایدتعقیب شود، راندن و پس زدن خطورات و وسوسه­‌های ذهنی ودر نتیجه مرخص کردن ذهن همچون خلسه­‌ای که نتیجه سماع صوفیان است، می­‌باشد.

در فرآیند مدیتیشن، مشکل از اساس حل نمی‌­شود و ذهن همچنان منتظر افکار مخرب است و این‌گونه افکار، همچنان به سمت ذهن هجوم می­‌آورند. به عبارت دقیق­تر آن­چه در حقیقت در این مراقبه اتفاق می­افتد، رفع است نه دفع (رفع به معنای جلوگیری از استمرار یک مشکل است و گاهی این جلوگیری تاثیر موقت دارد اما دفع به معنای حل اصل وجود مشکل است نه استمرار آن). چون ذهن از قوای مفید خالی می‌­شود، عملا توانمندی جدیدی در آن رخ نمی­نماید و حتی تشویش­ها رهایی نمی­یابند و اگر زمینه­ای پیش آید، دوباره ذهن درگیر تنش­ها و پراکندگی­ها خواهد بود. در نهایت این استرس­‌های ذهنی و تنش‌­های درونی همچنان باقی‌اند و قدمی ریشه‌­ای در مداوای آن­ها برداشته نشده است. در مدیتیشن فقط باید شاهد رفت و آمد افکار بود و به نظاره بسنده نمود. عملا نظاره­‌گر باید همه چیز را غیر واقعی ببیند و همه امور را با خود بیگانه فرض کند و با عینک وهم به همه چیز بنگرد. زیرا ناظر، قصد رویارویی با هیچ چیزی را ندارد و خوب و بد هم می‌­آیند و می­‌روند. نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رای ممتنع به همه چیز و کنار کشیدن از هرگونه رفتار اصلاحی در عرصه­ی اجتماع است. آنجه در نهایت رقم می­‌خورد عدم احساس مسئولیت و از بین رفتن روح همدردی با دیگران است.

حجت الاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم

انتهای پیام

منبع: حق پژوهی