تحول ماهوی تصوف؛ بررسی قرائت‌های نوین تصوف و شاخص‌های آن

0

بازدیدها: 14

برگزاری همایش ملی «خرقه تزویر»، برای اولین بار طی سال‌های اخیر در کشور که بررسی انتقادی جریان تصوف و انحرافات و بدعت‌های آن را با بنیان علمی دست‌مایه قرار داده بهانه‌ای شد، برای بسیاری از جریان‌ها و گروه‌های مدعی عرفان و تصوف که از مظلومیت تصوف داد سخن داده و این دست هم‌اندیشیهای علمی روشن کننده حقیقت را «خصمانه» و «مغرضانه» بخوانند.[1]

به گزارش فاران نیوز، خشم و غضب این افراد و گروه‌های مدعی و اعتراض‌های شدید‌اللحن‌شان به همایش مذکور، یک پرسش را به هر ذهن جوینده حقیقت متبادر می‌سازد؛ حقیقت تصوف چیست و چرا برخی از برگزاری این قبیل همایش‌های دانش‌بنیان و انتقادی هراس دارند؟

یکی از نتایج دور اول همایش مزبور، اثبات تحول ماهوی جریان تصوف و غلبه جنبه این جهانی بر آن، به‌ویژه طی دهه‌های اخیر است؛ امری که بیشترین هجمه و واکنش‌ها را از سوی جریان‌های مدعی عرفان در پی داشته اما حقیقت چیست؟ آیا شکل‌گیری آنچه توسط کارشناسان و محققان این‌گونه همایش‌های انتقادی، تصوف فرقه‌ای خوانده می‌شود بر ماهیت تصوف تأثیرگذار بوده؟

تصوف از زمان شکل‌گیری تا به امروز راه درازی پیموده و روند پرفراز و نشیبی داشته است، اما آنچه اکنون به‌نام «جریان تصوف» مشهور است، چه حقیقت و معنایی دارد؟ جایگاهش کجاست و چه آینده‌ای می‌توان برای آن متصور بود؟

آراء و دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه وجود دارد و هر فرد بنا به نگاه و برداشتش از معنای تصوف نظری در این باب ارائه می‌دهد. مطلب حاضر تلاشی است، برای بررسی و تحلیل این موضوع البته به صورت مختصر.

برای بررسی این مسئله ابتدا باید دانست، تصوف به چه معناست؟ آنگاه با تحلیل جنبه‌ها و ابعاد آن در زمان حاضر دریافت این معنا همچنان ساری و جاری است یا اینکه متحول شده و معنا و تعریفی تازه یافته؟

تحول ماهوی تصوف؛ بررسی قرائت‌های نوین تصوف و شاخص‌های آن تصوف یا عرفان؟

برخی تصوف و عرفان را مترادف دانسته و گروهی بر لزوم تفکیک این دو مقوله تأکید ورزیده‌اند. در یک دیدگاه «تصوف، درویشی یا عرفان نوعی طریقت و روش زاهدانه مبتنی بر آداب سلوک و بر اساس شرع جهت تزکیه نفس و اِعراض از دنیا برای وصول به حق و استکمال نفس است.

تصوف در لغت پشمینه پوشی بوده و نسبت این جماعت به‌دلیل پشمینه‌پوشی است و این نشانه زهد بوده تصوف، بیشتر با آداب طریقت همراه است، در حالی که عرفان مکتبی جامع و مطلق سلوک معنوی و اعم از تصوف است و در بعضی موارد عرفان، سلوک برتر دانسته شده است.»[2]

«به عبارتی تصوف، روشی از سلوک باطنی است. در تعریف تصوف نظرات مختلفی بیان شده اما اصول آن بر پایه طریقه‌ای است که شناخت خالق جهان کشف، حقایق خلقت و پیوند بین انسان و حقیقت از طریق سیر و سلوک عرفانی – باطنی و نه از راه استدلال عقلی جزئی میسر است. موضوع آن، نیست شدن خود و پیوستن به خالق هستی و روشش اصلاح، کنترل نفس، ترک علایق دنیوی، ریاضت و خویشتن‌داری است.»[3]

ظاهراً واژه «صوفی» در قرن دوم هجری در برخی سرزمین‌های اسلامی متداول بوده است. افرادی که در این دوره صوفی خوانده می‌شدند، تشکیلات اجتماعی و مکتب و نظام فکری و عرفانی خاصی نداشتند. به عبارت دیگر تشکیلات خانقاهی و رابطه مرید و مرادی و آداب و رسوم خاص صوفیه همچنین نظام فکری و اعتقادی‌ای که جنبه نظری تصوف را تشکیل می‌دهد، هنوز در قرن دوم و حتی در ربع اول قرن سوم پدید نیامده بود.[4]

نسبت تصوف و عرفان اسلامی

عرفان اسلامی عرصه وسیعی داشته که با طریقت تصوف هم‌آمیختگی یافته است. به‌طوری که در مواردی تلقی یکسان یا مختلطی از آن‌ها وجود دارد و این دو به‌لحاظ لغوی گاه به‌جای یکدیگر به‌کار برده می‌شود.

از آنجا که حقیقت عرفان اسلامی، اعم از تصوف است، مطالب کلی و علمی – اصطلاحی می‌تواند تحت عنوان عرفان اسلامی قرار گیرد و طریقت مشهور در اسلام غالباً تحت عنوان تصوف آورده می‌شود. بعضی اندیشمندان مانند استاد مرتضی مطهری دو نوع تلقی از این دو مفهوم ارائه نموده و عرفان را جنبه علمی و تصوف را بعد اجتماعی و متظاهر آن دانسته‌اند؟[5]

در این میان، جریان‌ها و گروه‌های برآمده و منشعب شده از تصوف در اغلب موارد مرام و طریقت خود را مظهر عرفان اسلامی خوانده و در عین حال آن را با مفهوم تصوف یکسان داشته‌اند.

در مقابل این عقیده، مخالفانی هم قرار دارند. مثلا محقق و نویسنده حوزه تصوف و عرفان عبدالحسین خسروپناه در این باب می‌گوید:

«گوهر تصوف، طریقت است؛ یعنی دین یک باطنی دارد، فراتر از این ظاهر و نماز و روزه و اموری که احکام ظاهری دارد. به عبارتی باطن و معنویتی در پس اعمال ظاهری است که ما باید آن را کسب کنیم. همین دغدغه، تصوف را به وجود آورد.

از قرن چهارم به بعد واژه عرفان هم مطرح شد و تصوف و عرفان تا همین دوره معاصر مترادف به‌کار گرفته شد. حتی ملاصدرا و شخصیت‌های دیگر این دو واژه را مترادف می‌گرفتند. البته می‌گفتند یک تفاوت‌هایی میان عرفان و تصوف وجود دارد.

مثلا، علی بن عثمان هجویری در «کشف المحجوب»، میان صوفی، متصوف و مستصوف، تفاوت قائل می‌شود. صوفی کسی است که راه را طی کرده و به مقصد رسیده، متصوف، سالک طریقت است و مستصوف مدعی طریقت است و ادا درمی‌آورد، لذا از همان ابتدا نیز دغدغه و نگرانی در خصوص صوفیان بازاری دروغگو وجود داشته است. از جمله مولوی در مثنوی، هجویری و عین‌القضات همدانی نیز در آثار خود به این موضوع اشاره کرده‌اند.»[6]

وی در ادامه با اشاره به نفوذ استعمار و شکل‌گیری تصوف فرقه‌ای اظهار می‌دارد: «بعد از این نفوذ بود که صوفی‌گری از تصوف سلسله‌ای به تصوف فرقه ای تبدیل شد. منابع و مورخان برای تصوف فرقه‌ای عمری ۱۵۰ ساله قائل هستند. در واقع، ابتدا یک تصوف سلوکی و سبک زندگی بود، بعد تصوف تعلیمی، سپس سلسله‌ای و در نهایت تصوف فرقه‌ای شکل گرفت.

یکی از بارزترین نتایج تبدیل «سلسله» به «فرقه» غلبه مشی این جهانی بر رویکردهای جریان تصوف بود. اکنون فرقه‌ها صرفاً به‌دنبال جمعیت بیشتر و مریدپروری هستند. هدف آن‌ها ارائه اخلاقیات و معنویت نیست، بلکه خواهان مرید بیشتر و ارادت محض هستند؛ جمعیت بیشتر، گروه بیشتر و قدرت بیشتر آیا این جز دنیاگرایی است؟»[7]

همچنین دکتر «منصوری لاریجانی» دیگر محقق و فعال حوزه عرفان با تاکید بر لزوم افتراق میان عارف‌نمایان و عرفای راستین، ابراز می‌دارد: «تمام قلندر‌بازی‌ها و فرقه‌گرایی‌ها و زناریستن‌ها و کشکول دست گرفتن‌ها و ریش دراز کردن‌ها و… این‌ها همه مرزشان با عرفان مشخص می‌شود. یک عده هستند که «واتبع هوای…» به دنبال اعراض نفسانی و شهرت و قدرت هستند که حتی انگیزه‌های سیاسی هم به آن متصل می‌شود.

این‌ها دکان باز می‌کنند و مدعی‌اند، ما شما را به حقیقت مطلق عالم وصل می‌کنیم. درست مثل بعضی‌ها که یک شبه عارف می‌شوند و به‌دنبال جمع کردن مرید هستند تا دفتر و دستک و تشکیلات راه بیندازند. این‌ها اصلا در عرفان اسلامی جایگاهی ندارند. کسی که جزء اولیای الهی شد، اولیائی تحت قبائی لا تعرفه غیری؛ اولیای من تحت قبای من هستند و کسی آنها را نمی‌شناسد. جز خدا، در استتار خداوند هستند ( حدیث قدسی ).»[8]

با این مقدمه و درک بازار داغ دیدگاه‌های مختلف در این زمینه به بررسی حقایق جاری و مصادیق موجود می‌پردازیم که تصوف چه روندی طی کرده و آیا آنچه همایش‌هایی چون خرقه تزویر در باب تحول ماهوی تصوف بیان می‌کنند به حقیقت نزدیک است یا رویکرد مخالفانش؟

تحول ماهوی تصوف؛ بررسی قرائت‌های نوین تصوف و شاخص‌های آن

تصوف و قرائت‌های امروزی

با نگاهی به آنچه امروز با نام تصوف در داخل و بعد بین‌المللی جریان دارد، نکات قابل تأملی آشکار می‌گردد. بررسی نهادهایی که با عنوان تصوف در حال فعالیت در عرصه بین‌المللی هستند، می‌تواند شروع خوبی باشد.

«انجمن بین‌المللی تصوف» (IAS)، نمونه مناسبی در این رابطه است. انجمن مذکور (وابسته به شاخه شاه مقصودی فرقه اویسیه) با راه انداختن مجموعه‌ای از مؤسسات زیرمجموعه در حوزه‌های مختلف (فرهنگی رسانه ای روان شناسی، حقوقی و….) و به‌ویژه برپایی همایش‌های سالانه در بعد فراملی به نوعی مدعی رهبری جریان تصوف بوده و از همه مهم‌تر اینکه با اقدامات خود چهره‌ای نوین از عرفان را به جهان ارائه می‌کند؛ چهره‌ای که با قرائت‌های اسلام آمریکایی همخوانی داشته و می‌توان از جهاتی آن‌ها را فرزند و نتیجه یک طرح و نقشه دانست؛ یعنی ایجاد شبکه‌ای از مسلمانان میانه‌رو در دنیا به‌عنوان یکی از اهداف مؤسسه آمریکایی «رند» (RAND).

رویکردهای پلورالیستی انجمن مزبور در ارائه کرسی به فرقه‌هایی چون بهائیت یا تقدیر از شیرین عبادی، عنصر مدافع بهائیت و برگزاری دوره‌های عرفان با رنگ و بوی غیر اسلامی و غربی از مظاهر رویکردهای متفاوت تصوف یا آنچه به‌نام تصوف خوانده می‌شود، در دهه‌های اخیر است.

فرقه حامی و بنیان گذار IAS نیز از این دست گرایش‌ها متمایز نیست. ارائه معجونی التقاطی از مدیتیشن و یوگا با آداب و رسوم مریدپروری در اماکنی (با معماری تلفیقی مدرن و سنتی) به‌نام «خانقاه» در فرقه اویسیه شاه مقصودی نمود بارز این امر است. تمرکز شدید رهبر فرقه (نادر عنقا)، بر توسعه تشکیلاتی فرقه مذکور در بعد بین‌المللی، تأسیس خانقاه در سراسر جهان و تبلیغات رسانه‌ای گسترده از نوعی تحول ماهوی خبر می‌دهد.

مورد دیگر، فرقه مکتب نور علی الهی است. این فرقه مدعی طریقت و عرفان که منشعب شده از شاخه شاه حیاسی اهل حق می‌باشد، طی دهه اخیر رویکردهای متفاوتی را به منصه ظهور گذاشته.

قطب کنونی فرقه یعنی «بهرام الهی» با تمسک به راه و روش پدرش رنگ تازه‌ای به عرفان ادعایی‌اش بخشیده که با عرفان توصیه‌شده از سوی عرفای اسلامی فرسنگ‌ها فاصله دارد؛ تلفیق علم پزشکی و عرفان و ادعای ارائه سیر و سلوک با تمرکز بر پیوند فیزیک و ماوراء، سنخیت چندانی با عرفان و طریقت سنتی ندارد و عرضه‌کننده به اصطلاح عرفانی تجربی و علم بنیان است.

تمرکز فرقه بر جذب مرید از طریق راه اندازی کلاس‌های آموزشی با سلسله مراتب تشکیلاتی (البته مخفی) نیز از مکتب طریقتی و شاگردپروری رایج در متصوفان سال‌های نخست فاصله دارد.

نمونه قابل ذکر دیگر، فرقه «نوربخشیه» است که فاز تشکیلاتی – تبلیغاتی شدیدش در سال‌های اخیر آن را به «شومن» تصوف در بعد بین‌المللی مبدل نموده.

ساخت و توسعه خانقاه‌ها، تأسیس شعبه در نقاط مختلف جهان، برگزاری شوهای تبلیغاتی با استفاده ابزاری از زنان به اصطلاح صوفی در مراسمی چون «دیگ‌جوش»، فعالیت در حوزه نشر و انتشار مجلات و آثاری با موضوع عرفان و تصوف البته با نگاهی مدرن، رنگ باختن آداب طریقتی و بی‌معنایی اصول شریعت در این فرقه از مهم‌ترین شاخص‌های امروزی نوربخشیه است که آن را به‌عنوان یک فرقه درویش‌مآب متفاوت مطرح ساخته است.

خانقاه‌های فرقه امروز عملا به قرارگاه‌هایی برای فعالیت‌های اقتصادی به‌عنوان مهم‌ترین هدف قطب و فرقه تبدیل شده و ردی از آداب و رسوم طریقتی پیشین در آن‌ها به چشم نمی‌خورد.

فعالیت‌های رسانه‌ای نسبتا گسترده نوربخشیه برای مطرح ساختن خود به عنوان مظهر تصوف و عرفان در جهان در سایه حمایت‌های امپریالیسم رسانه‌ای غرب در کشورهای میزبان همچون انگلیس را باید بر این تغییرات اضافه نمود.

فرقه گنابادی نیز هر چند کوشیده برخی مظاهر را حفظ نماید و از این بایست تا حدی از فرقه‌های مذکور محتاط‌تر عمل نموده اما ظهور نسل تازه‌ای از نواندیشان و طرفداران روشنفکری در این فرقه با عنوان گروهک مجذوبان نور و رویکردهای نوینشان در بهم‌آمیختن عرفان با مباحث سیاسی، اجتماعی و حقوقی روز و ارائه قرائتی تازه از طریقت درویشی، نشان از بروز تحولات در این فرقه دارد.

البته سوابق سیاسی و گرایش و علاقه‌مندی‌های خاص نورعلی تابنده به برخی محافل و جریان‌ها و بی‌تفاوتی‌اش به برخی بدعت‌گذاری‌های نسل نواندیش مذکور در ریخت‌وپاش‌ها، راه‌اندازی کاروان اسکورت قطب با هلهله سردادن‌های مختلط در کوی و برزن را باید در ایجاد این تحولات مؤثر قلمداد نمود.

گذشته از این فرقه‌ها به عنوان نمونه فعالیت تبلیغاتی، کشورهایی مانند ترکیه در معرفی خود به‌عنوان مهد تصوف از طریق ساخت خانقاه‌های چشم‌نواز مانند ایاصوفیه به‌عنوان جاذبه‌های گردشگری، برگزاری بزرگداشت‌های «مولانا» در سطح بین‌المللی با نمایش رقص سماع و معرفی آن به‌عنوان نماد تصوف و عرفان، جریان تصوف را فارغ از گرایش‌های شیعه و سنی آن به سمت و سویی تازه و متفاوت سوق می‌دهد.

تصوف در خرقه تزویر

بنابر آنچه گذشت، می‌توان اظهار داشت، آنچه امروز با نام تصوف و عرفان اسلامی در جهان مطرح است، سنخیت و هم‌پوشانی چندانی با آرمان‌ها و ارزش‌های تصوف نخستین ندارد.

گذر تصوف از مراحل مختلف تاریخ و شکل‌گیری تصوف فرقه‌ای، نقش انکارناپذیری در این مهم داشته است؛ تشکیلاتی شدن و جذب حداکثری به‌عنوان شاخصه اصلی تصوف فرقه‌ای با اهداف خاص و ابزارهای تحقق آن‌ها عملاً تعریف تازه‌ای از تصوف عرضه نموده که غلبه گرایش‌های این جهانی بر آن مشهود است.

شواهد مورد اشاره در برخی فرقه‌های درویشی شاهد بارز این حقیقت است، حتی اگر سران و طرفداران این جریان‌ها از طرق مختلف سعی در سرپوش نهادن بر آن داشته باشند. اینجاست که می‌توان علت واکنش تند و تیز و اعتراض‌های وارده از سوی این افراد را به همایش‌هایی چون «خرقه تزویر» درک کرد و پاسخی مناسب برای پرسش ابتدای بحث دریافت.

[1]. یادداشت انتقادی – اعتراضی همایش ملی، سایت مجذوبان نور، آبان ماه ۱۳۹۶

[2]. سید ضیاءالدین سجادی، مقدمه‌ای بر مبانی عرفان و تصوف، سمت، ۱۳۷۲، ص ۸

[3]. ویلیام چیتیک، درآمدی بر تصوف، ترجمه محمدرضا رجبی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، ۱۳۸۶، ص ۲۵ همچنین عبدالباقی گولپینارلی، تصوف در یکصد پرسش و پاسخ، ترجمه دکتر توفیق سبحانی، نشر دریا، ۱۳۶۹

[4]. ویکی پدیا، ذیل عنوان «تصوف»

[5]. همان

[6]. تصوف فرقه‌ای با طریقت نمی‌سازد، مصاحبه با دکتر خسروپناه، نشریه روشنا، شماره ۷۲

[7]. همان

[8]. عرفان گوشواره عروس هستی است، نشریه روشنا، شماره ۷۳

علی امیرزاده

انتهای پیام

منبع: فرقه پژوهی