بازدیدها: 11
در تاریخ همواره افرادی بوده و هستند که برداشت غلط آنان از دین موجب انحراف خود و دیگران شده است. مشکلاتی را که مارقین (خوارج) برای حکومت امیرالمومنین (ع) ایجاد کردند، کمتر از ضربات قاسطین (پیروان معاویه) نبود.
به گزارش فاران نیوز، اعضای انجمن حجتیه هم وضعیتی مشابه دارند؛ چرا که با ایجاد آرم جعلی منتسب به امام عصر (عج) کار مبارزه با نظام اسلامی را آغاز و بهمنظور مبارزه با تشکیل حکومت دینی با ساواک همکاری داشتند.از بزرگترین ایرادهای این جریان، فهم نادرست از مقوله انتظار و پرداختن به مباحث فرعی و ترویج دین فردی است.
برای نگرش ،صحیح ابتدا شناخت موضوع لازم است، سپس اتخاذ موضع. اگر بدون شناخت، موضعگیری چه مثبت و چه منفی صورت گیرد، افراط و تفریط است. افراط و تفریط علیرغم اینکه مقابل هم هستند، منشأ واحدی دارد و آن جهل است. پس برای شناخت بهتر، شایسته است، خلاف جهت عقیده خود موضعگیری نماییم. بنابراین باید اشکالات و چالشها را خلاف موضع عرصه تحقیق تقویت کرد تا حقیقت روشن گردد.
در مورد انجمن حجتیه، در نظام جمهوری اسلامی ایران و خصوصاً بین علمای اسلام، سه دیدگاه وجود دارد. برخی کاملاً منفی، عدهای کاملاً مثبت و گروه قابل توجهی نیز مردد هستند و هنوز برایشان روشن نشده این لیلی بعد از این همه سال که راجع به آن صحبت میشود، زن است یا مرد.
در این نوشتار قصد داریم، انجمن را از دیدگاه موافقان درون نظام (کسانی که نظام و رهبری را قبول دارند و افراد مردد به انجمن هستند)، بررسی کنیم. بنابراین اشکالاتی را که به انجمن وارد میشود برشمرده و در خلال آن پاسخی را که انجمن حجتیه در دفاع از خود نسبت به آن بیان میکند نیز ذکر مینماییم تا روشن شود، مشکل اصلی با این گروه دقیقا چه چیز است و تا چه میزان اعتبار دارد.
۱. نفی فلسفه و تبعیت «شیخ محمود حلبی» از «مکتب تفکیک»
اولین نقد بحث نفی فلسفه از سوی انجمن حجتیه است. برخی در دفاع از این مسئله مواردی را مطرح میکنند، از جمله اینکه انجمن هیچ بخشنامه یا دستورالعملی در نفی فلسفه ندارد. نکته دوم، درسهای عقیدتی انجمن در بحث اثبات وجود خداست که ضمن آن از برهان حرکت به اثبات محرک میرسند و حتی به مظهر فلسفه یعنی ملاصدرا و حرکت جوهری و ذاتی ایشان استناد میکنند.
هر چند ضد فلسفه بودن بهخودی خود نباید بهعنوان دلیلی برای مخالفت بنیادی با انجمن حجتیه مطرح گردد؛ زیرا پیروی از امام، ملازم این نیست که چون ایشان طرفدار فلسفه است، ما نیز طرفدار فلسفه باشیم. اما انجمن به بهانه مخالفت با فلسفه، ولایتفقیه را هدف قرار داده است.
انجمن و شخص آقای حلبی، حضرت امام (ره) را به استناد اینکه ایشان مدرس فلسفه است، نفی کرده و متعاقب آن انقلاب نظام اسلامی و ولایتفقیه را نفی میکنند. اینکه در درسهای عقیدتی انجمن برای اثبات وجود خدا به برهان حرکت صدر المتالهین استناد میشود، با توهینهایی که شخص حلبی و عناصر شاخص انجمن مانند «نادر فضلی» به صدرالمتالهین میکنند، تناقش دارد و این موضعگیری دو پهلو از نشانههای نفاق انجمن است.
مخالفت انجمن حجتیه و در رأس آن آقای حلبی با فلسفه و عرفان اگرچه تحت تأثیر مکتب تفکیک بوده، لیکن ناشی از رویکرد علمی و حتی اخباریگری نمیباشد، بلکه تحلیلی نادرست و انحرافی از اخبار است. از همه مهمتر اینکه انجمن هیچگاه یک نحله علمی محسوب نمیشود که مثلاً همچون تفکرات تفکیکیها مطرح شود بلکه گروهی تبلیغی با رویکردی تشکیلاتی بوده و هست.
۲. حزب قائدین
انجمن میگوید، حال که اسم قائدین برما گذاشتهاید و کتابی بهنام در شناخت حزب قائدین علیه ما نوشته شده، حداقل همان حکمی را بر ما جاری کنید که خداوند بر قائدین جاری کرده است. خدا هم به قائدین و هم به مجاهدین اجر میدهد، منتها یکی ۱۰ سکه، دیگری یک سکه. نه اینکه یکی را ۱۰ سکه بدهند و دیگری را پس گردنی بزنند.
در صورتی که «عمادالدین باقی» در آن کتاب، تسمیه غلطی بهکار برده است؛ چون معنای قائدین در قرآن غیر از آن چیزی است که بر انجمن صادق است. قائدین خواندن انجمن حجتیه مدح انجمن است. حال آنکه اگر بخواهید نامی قرآنی بر انجمن بگذاریم،آن نام «منافقین» است؛ چون خط، خط نفاق و فتنه است؛ بدعتهایی که دقیقا شاهرگهای موجودیت اسلام را هدف قرار داده اما مخالفت آقای باقی عمقی نبود بلکه بر سر مسائل قابل اختلاف بود.
۳. اخباری مسلک بودن انجمن حجتیه
در همان کتاب، حزب قائدین بر اخباری مسلکبودن انجمن تاکید بسیاری شده انجمن این طور دفاع میکند که:
اولا مسلک اخباری حدود ۵۰ سال است، بهنوعی از بین رفته و دیگر اینطور نیست که یک دسته اخباری داشته باشیم و یک دسته اصولی. پس چیزی که وجود ندارد، به ما نسبت ندهید.
ثانیاً اسلام ما رسالهای است؛ یعنی اجتهادی که ضد اخباریگری است.
ثالثاً بر فرض ما اخباری باشیم، «ملامحسن فیض کاشانی» و «شیخ یوسف بحرانی»، «صاحب الحدائق اناظره» (دومین مجموعه بزرگ شیعه بعد از «جواهر الکلام») هم از اخباریون بزرگ بودهاند. در آثار حضرت امام (ره) بهمانند «تهذیب الاصول» یا رسائل گردآوری شده توسط «آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی» نیز در کنار بعضی نقدها به نظریات اخباریون، بعضاً دفاع هم شده است. شاهد مثال هم در تهذیب الاصول آخرین مقاله در جلد دوم تحت عنوان «الاجتهاد و تقلید».
در صورتی که باید گفت اولاً نحوه برداشت از تفاسیر متفاوت است. مثلاً علامه مجلسی حدیث «کل رایت ترفعوا قبل قیام قائم» را کاملا انقلابی بیان و تفسیر انجمن را رد کرده است؛ یعنی میگوید: منظور از قائم در این حدیث رهبر مشروع به نحو عام است. پس هر حرکتی که زیر سایه یکی از این رهبریها نباشد، مثل منافقین و خود انجمن ضاله است.
جدای از این، اگرچه عمق تحلیل اخباریون در حد اصولیون نبوده اما اخباریون ما هیچگاه تا این اندازه بیراهه نمیرفتند و تفاسیرشان انحرافی نبود. در حالی که انجمن حجتیه خلاف ضروریات موضع گرفته است. «الم تَرَ إلى الَّذِینَ یَرْعَمُونَ أَنهم آمنوا بما أنزل إلیک وَمَا أنزِلَ مِن قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أن یتحاکموا إلى الطاعوت؛ کسانی که میخواهند حکومت را به طاغوت بدهند، اینها هم به دین تو، هم به همه ادیان از آدم تا خاتم تا قائم اهل بیت کافر هستند.»
این خط، خط ضلالت است. هیچ یک از اخباریون تا این حد بیراهه نرفتهاند. انحرافیترین اخباری، «ملامحمد اخباری» است که باز هم تفسیرش نسبت به انجمن معقولتر است. اما خط انجمن، واقعا بدعت است؛ چرا که اگر چیزی بین اخباریون و اصولیون مورد اختلاف باشد، ضرورت مذهب نیست حتی اختلاف بین شیعه و سنی هم ضرورت دین نیست. پس مسئله انجمن چیزی غیر از این است.
۴. عدم مبارزه انجمن با رژیم منحوس پهلوی و ارتباط با آن
انجمن اگرچه عدم مبارزه با پهلوی را میپذیرد، اما عنوان میکنند که افراد زیادی مبارزه نکرده و در آن ایام در سکوت مطلق بودند. پس اگر ما کار خوبی نکردیم و مستحق طردیم، دیگران هم چنیناند. در حالی که کارشکنیها و مواقعی که برای مبارزان و نیروهای انقلابی داشتند، قابل اغماض نیست.
۵. عدم تقلید انجمن از حضرت امام (ره)
برخی این اشکال را به انجمن وارد میکنند که انجمنیها مقلد امام (ره) نبودند و تقلید از دیگران را ترویج میکردند. پاسخ انجمن هم اینکه اولا انجمن اصراری بر تقلید از این و آن نداشته و در میان انجمنیها عدهای مقلد آقای خویی و عدهای دیگر مقلد امام بودند. «سید حسین سجادی» از سران انجمن میگوید من بعد از «آیتالله بروجرودی»، مقلد امام بودم. پس این طور نبود که انجمن فیلتری در این مورد بگذارد و بگوید هر کس میخواهد با ما کار کند، نباید مقلد امام باشد. حالا شاید نظر رئیس انجمن در اعلمیت فرد دیگری بوده اما اجباری در کار نبود.
ثانیا افرادی که خود را در خط امام (ره) و از پیروان او میدانند. باید سخن امام (ره) برایشان ملاک باشد و ایشان هم در انتخاب مرجع تقلید اختیار قرار دادهاند.
آنچه در سطور قبل مطرح شد، ایرادات بجا و نابجایی بود که بعضاً حقیقت اصلی مورد نزاع در رابطه با این گروه را مورد خدشه قرار میدهد. نه اینکه پاسخی به دفاعیات انجمن از خود وجود نداشته باشد.
البته که مسائلی مثل ارتباط انجمن با طاغوت یا مخالفت آن با ولایت فقیه و در جای خود مهم و قابل بررسیاند. همانطور که در قسمتهای آینده به آن پرداخته میشود. اما به طور کلی مشکل اصلی با انجمن حجتیه در این مسائل خلاصه نمیشود. خاطرمان باشد که حمله بد به حریف بهترین دفاع از اوست. برای بیان مسائل باید بر جایی تکیه بزنیم که حقیقتا و عند الله در نفی و قبول برای ما حجت شرعی باشد.
به آن دسته از افرادی که نسبت به انجمن حجتیه نظر مثبت داشته از آن دفاع میکنند، دفاعیات مذکور را ارائه میدهند، باید گفت: واقعا اختلاف با انجمن حجتیه در مسائلی نیست که بین مسلمانان و شیعیان قابل اختلاف است. بلکه مشکل بر سر آن است که جریان انجمن حجتیه در بدعت فرو رفته است.
دعوی ما با انجمن این نیست که چرا اسلام سنتی را عرضه میکند، برعکس باید گفت چرا ضد اسلام سنتی فعالیت میکند؟ مشکل ما با انجمن این نیست که چرا به ائمه (علیهمالسلام) محبت زیادی دارد؟ مشکل ما این است که چرا انجمن با امام صادق (ع) مشکل دارد؟
نمیگوییم که چرا انجمن مهدی مهدی میکند، مسئله این است که انجمن حجتیه با امام زمان (عج) مشکل دارد. گرچه پاسخ برخی از این اشکالات در همین متن بیان شد، اما انشاءالله آنچه را بهعنوان مشکل اصلی با انجمن یعنی بدعت مطرح کردیم، در مقالات دیگر، مورد بحث قرار میدهیم.
محمد امین سماواتی
انتهای پیام
منبع: فرقه پژوهی