بازدیدها: 6
آیا بهائیت، فرقه ای توحیدی است؟
در فرقه بابیت و بهائیت، نه تنها به توحید اشاره نمی شود، بلکه آن چه بسیار به چشم می خورد، دعوت به پرستش و عبودیت نسبت به بزرگان و رهبران این دو فرقه است. این مسئله زمانی اهمیت می یابد که توجه شود بابیت و بهائیت، خود را ادامه اسلام و ناسخ شریعت آن می دانند. به بیانی دیگر، علی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی نوری بر این باورند که اسلام دین حق است و تنها با آمدن آن دو، شریعت دین اسلام، همچون ادیان پیشین از قبیل یهودیت و مسیحیت، نسخ می شود.
به همین دلیل است که تلاش می کنند دعاوی خود را به آیات قرآن و روایات ائمه معصومین علیهم السلام نسبت دهند و اسلام را بشارت دهنده به خود معرفی نمایند. این در حالی است که چنین ادعاها و دعوتی نه تنها در روایات شیعه و سنی یافت نمی شود، بلکه در هیچ یک از آیات قرآن نیز به آن اشاره ای نمی گردد. در مقابل، هر آن چه یافت می شود، در تعارض جدی با آن چه هست که رهبران بابیت و بهائیت ادعا می کنند.
میرزا حسینعلی نوری و ادعای الوهیت و ربوبیت
یکی از نکات جالب درباره علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری در این است که تلاش می کنند عباراتی مشابه با آیات قرآن خلق کنند. این مسئله، به ویژه در مکتوبات و الواح نوری بسیار به چشم می خورد. از این میان می توان به عباراتی اشاره نمود که به مناسبت روز ولادتش و در تلاش برای جعل جملاتی مشابه با آیات سوره توحید می گوید:
” فیا حبّذا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد و لم یولد“. (1)
” مرحبا بر این صبحگاهی که در آن، شخصی که نه کسی را زاده و نه از کسی زائیده شده، متولد گردید“.
این در حالی است که به نظر می رسد، میرزا حسینعلی نوری فراموش کرده که فرزند عباس نوری و علاوه بر این، پدر عباس افندی (2) است.
افزون براین، بهاء خود را پروردگار جهان تصور می کند و می نویسد:
” إنّ جمال الأبهی الأقدس قد استوی ذلک الیوم علی عرش ربوبیته الکبری و تجلّی اهل الأرض و السماء بکلّ اسمائه الحسنی و صفاته العلیا“. (3)
” به درستی که امروز جمال ابهی اقدس (حسینعلی نوری) بر عرش ربوبیت کبرایش تکیه داده و با تمام اسماء حسنی و صفات علیایش بر اهل زمین و آسمان آشکار شده است“.
این آیه و آیاتی مشابه با آن گواهی است بر این که، نوری، آن قدر بر مظهریت خود اصرار داشت که به ناگاه، خود را خود خداوند تصور نمود. او در جایی دیگر، خلقت عالم را نیز به خود نسبت می دهد و می نویسد:
” إن الذی خلق العالم لنفسه منعوه ان ینظر إلی احد من أحبائه إن هذا إلّا ظلم مبین“. (43)
” نگذاشتند کسی که جهان را برای خود خلق کرده، به یکی از دوستان خود نگاه کند، این جز ستمی آشکار نیست“.
همچنین در جایی دیگر می گوید:
” والذی ینطق فی السجن الأعظم إنّه لخالق الأشیاء و موجد الأسماء“. (5)
” کسی که در زندان بزرگ سخن میگوید (یعنی خود میرزا بهاء) به درستی که هر آیینه اوست خلق کنندهی اشیاء و به وجود آورندهی اسماء“.
توجه به این نکته ضروری است که حسینعلی نوری، در این عبارات، به روشنی، جسم خویش را معبود تصور می کند نه ظهور پروردگار در جسد خود را. شاهد این که آشکارا از کسی سخن می گوید که در زندان است و یا کسی که می خواهد به یکی از دوستان خود نگاه کند. اگر ادعا شود که مقصود وی به عنوان مثال در عبارت “کسی که در زندان بزرگ سخن می گوید”، حقیقتاً خدا باشد، مگر خدا می تواند محصور و زندانی گردد؟
آیا همین امر به وضوح اشاره حسینعلی نوری به جسم و روح خود را به عنوان خدا نشان نمی دهد؟
ادامه دارد…
موضوعات مرتبط:
آیا بهائیت، فرقه ای توحیدی است؟ (بخش اول)
آیا بهائیت، فرقه ای توحیدی است؟ (بخش سوم)
بهائیت، عامل ایجاد درگیری میان زرتشتیان دوره قاجار (بخش اول)
آیا بهائیت، فرقه ای توحیدی است؟ (بخش چهارم)
پی نوشت ها:
1) عبدالحمید اشراق خاوری (103) بدیع، رساله ایام تسعه، تهران، لجنه ملی نشر امری، ص۵۰.
2) نوری، حسینعلی، اشراقات، نسخه خطی، بی تا، ص 17.
3) عباس افندی ملقب به «عبدالبهاء»، فرزند ارشد میرزا حسینعلی نوری است و به وصیت پدر، پس از وی، رهبری جامعه بهائی را در دست گرفت.
4) نوری، حسینعلی (120) بدیع، مبین، بی جا، انتشارات مؤسسه ملی مطبوعات امری، ص 233.
5) نوری، حسینعلی (1314) هجری قمری، اقدس، چاپ ناصری، بمبئی، ص 25.
منابع:
- غفاری هشجین، ز.، کشاورز شکری، ع.، اکار، ح. (1390)، چرایی فرقه بودن بهائیت، معرفت ادیان، سال دوم، شماره دوم، ص 43-64
- خسروپناه، ع. (1388)، سیر انتقادی در تاریخ و باورهای بهائیت، کتاب نقد، سال یازدهم، شماره پنجاه و دوم و پنجاه و سوم، ص 13-58
- واردی، ت. (1383)، توحید، مجله پاسدار اسلام، شماره دویست و هفتاد و نهم و دویست و هشتادم، فروردین ما
- ذکاوتی قراگزلو، ع.، اسماعیل یحیی، ع. (1389)، جایگاه توحید در دین اسلام، میثاق امین، سال پنجم، شماره شانزدهم، ص 41-61
- رهنمایی، ح. (1393)، نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، سال پنجم، شماره دوم، پیاپی 13، ص 49-66