جنگ و صلح در مرام بهائیان

0

بازدیدها: 2

 

عبدالبهاء سرکرده بهائیان به گونه ای از آئین پدرش میرزا حسینعلی بهاء دم می زند و از آن سخن می گود، گویا قبل از میرزا حسینعلی مردم مسلمان ایران چنین کلمات و دستورات را ندیده و یا نشنیده اند. یکی از این تعالیم صلح عمومی است که بهائیان معتقدند این تعلیم نیز جدید است و تا قبل از ظهور میرزا حسینعلی احدی چنین بیانی نداشته است.

به گزارش فاران نیوز، عبدالبهاء در تاریخ 8 خرداد 1291 ش در مسافرت به آمریکا در جمع انجمن تیاسفی های نیویورک در مورد صلح عمومی گفته است: «آرزوی ما وحدت عالم انسانی است و مقصد ما صلح عمومی پس در مقصد و آرزو متحدیم و در عالم وجود مسائلی از این دو مسئله مهمتر نمی شود زیرا وحدت عالم انسانی سبب عزت نوع بشر است و صلح عمومی سبب آسایش جمیع من علی الارض لهذا در این دو مقصد متحدیم و اعظم از این مقاصد نه». (خطابات عبدالبهاء ج2 ص98)

رهبران و سرکردگان بهائی با چنین لفاظی توده عوام مردم را به دور خویش جمع نموده و یار و پیرو برای خود درست کرده اند، غافل از اینکه چنین شعاری توخالی در مرام این کیش نبوده هرچند با آن خو گرفته باشند.

همین عبدالبهاء که صلح عمومی را از دست آوردهای پدر میرزا حسینعلی نوری اغلام می کند و بدان افتخار می کند، در جائی که موقعیت اقتضاء کند از جنگ و خونریزی دفاع سرسختی نموده می گوید: «بلی جهان گشائی و کشور ستانی ممدوح و بلکه در بعضی اوقات جنگ بنیان اعظم صلح است و تدمیر سبب تعمیر». (رسانه مدنیه ص 83)

بالاخره معلوم نشد آیا صلح عمومی سبب آرامش و آسایش برای تمامی مردمی که بر روی زمین زندگی می کندد خوب است یا جنگ و خونریزی برای آنان بهتر است؟ عجیب است از انسانی که از طرفی دم از صلح عمومی می زند و خواهان آسایش و آرامش عمومی است و از طرف دیگر خواهان جنگ و جدال و قتل و غارت مردمی که به سبب حاکمان و استعمارگران به خاک و خون کشیده می شود.

همین عبدالبهاء در جای دیگر از سخنرانی اش می گوید: «حسینعلی بهاء اساس صلح عمومی نهاد و ندای وحدت عالم انسانی بلند نمود تعالیم صلح و سلام را در شرق منتشر ساخت و در این خصوص الواح به جمیع ملوک نوشت و کل را تشویق کرد و به کل اعلام نمود که عزت عالم انسانی در صلح و سلام است و به سبب این که امر به تعالیم صلح فرمود ملوک شرق مخالفت او نمودند زیرا منافی خیال و منفعت خویش تصور کردند». (خطابات عبدالبهاء ج 2 ص 67)

اگر چنین است که عبدالبهاء می گوید به خاطر ندای صلح میرزا حسینعلی که در آسیا منتشر ساخت، پادشان و ملوک کشورها با او مخالفت نمودند، پس چرا خود از جنگ و خونریزی دفاع کرده و معتقد است جنگ و کشتار و جهان گشائی و کشور ستانی ممدوح و پسندیده است و حتی پا را از این فراتر نهاده می گوید: بلکه در بعضی اوقات جنگ بنیان صلح اعظم است؟

آیا غیر از این است که جنگ باعث تخریب زیرساخت ها، از بین رفتن منابع انسانی، عقب ماندگی کشور و بازسازی نیروی مردمی می شود؟ این چه جنگی است که عبدالبهاء از آن تعریف می کند؟ مگر بنیانگذار فرقه بهائیت علم حقیقت بلند نکرد؟ مگر ترویج صلح عمومی و وحدت عالم انسانی نکرد؟ خود عبدالبهاء می گوید: «حسینعلی بهاء علم حقیقت بلند نمود ترویج صلح عمومی و وحدت عالم انسانی نمود. در حبس و زندان آنی آرام نیافت تا در شرق علم صلح را بلند نمود نفوسی که تعالیم او را قبول نمودند. جمیع حامی صلح اند جان و مال خود را انفاق می نمایند». (خطابات ج 2 ص 70)

پس این یک بام و دو هوا برای چیست؟ این کوسه و ریش پهن برای کیست؟ چرا رهبران بهائی خود در امری اتفاق نظر ندارند ولی پیروان خویش را بدان دستور می دهند؟ آیا این تناقض گوئی در ادیان آسامانی پیدا می شود؟ قطعاً پیدا نمی شود اما در ادیان غیر الهی تا دلتان بخئاهد از این دست تناقضات به مرات و مرات دیده می شود و جوابی برای نیز برای آن یافت نمی شود.

انتهای پیام

منبع: بهائیت شناسی