بازدیدها: 4
یکی از راههای شناخت انحرافات فرقههای صوفیه بررسی احوالات مریدان فرقه است میدانی که بعد از عمری بندگی در کابل مراد فرقه برای شام روشن میشود که چگونه سرمایه عمر زندگی خود را به بطالت و شباهت گذراندهاند اعترافات این افراد میتواند درس عبرتی باشد برای دراویش بیچاره که هنوز خود را از این وسیله ضلالت باز نجات نداده اند.
کیوان قزوینی از دراویش ماذون و مقرب ملا سلطان گنابادی بود که بعد از ۱۴ سال و برخی گفتند ۱۷ سال درویشی در فرقه نعمت الهیه خود را از این ورطه هلاکت بار نجات داد. حال میخواهیم ملاسلطان گنابادی که دراویش نعمت اللهیه نام او را با مدح و ستایش می برند بشناسیم که آیا واقعاً درخور این همه ستایش و تنظیم است یا خیر؟
عباسعلی کیوان قزوینی در کتاب راز گشا خودشیفتگی مذهبی را اینگونه روایت کرده است: «برخلاف همه صوفیان بود میتوان گفت که هیچ قدر مشترک ندارد نه با صوفیان و نه با سایر شعب اسلام و ادیان دیگر. ملاسلطان ادعا میکرد: من در عرض ادیان و یکی از آنها نیستند بلکه در طول آنها هستم و بر همه قاهر و محیطم به احاطه ذاتی. آنجا که منم هیچ دینی نیست تا خودی بنماید و هرجا که آنها هستند من حاضرم.
حیوان شمردن انسان ها
کیوان بعد از شنیدن این جملات ملا سلطان سعی میکند که مصداق گفتههایش را در رفتار و سلوک وی ببیند اما اعتراف می کند:
«هیچ به جز آدم عادی ندیدم که الفاظ و اوهام چند را برای خود مسلکی اتخاذ نموده. مانند شاعری که اشعارش را از محالات شیرین و ذوق نزدیک و از وجود خارجی دور کرده باشد.»
یکی از اعترافات مهم کیوان در مورد ملا سلطان قطب سی و چهارم فرقه نعمت الهیه این است که قطب وقت فرقه نعمت الهیه همه افراد بشر را در باطن حیوان های مختلف میدانست. و دمیدن روح انسانی را مشروط به بیعت کردن با خودش میدانست. تا زمانی که فرد با وی بیعت نکند به شکل یکی از حیوانات است و همان لحظه ای که با ملاسلطان بیعت می کند، صورت انسانی به ماده جسمانی او دمیده می شود.
امروز جایگاه این فرد معلوم الحال در میان دراویش فرقه نعمت اللهیه به قدری بالا است که زیارت مزار وی برای دراویش به عنوان یک دستور بوده و دراویش موظف هستند بر مزار وی تعظیم نمایند. یکی از افتخاراتی که خاندان تابنده با آن فخر میفروشند این است که فرقه نعمت اللهیه گنابادیه سلطان علیشاهیه ارثیه اجداد پدریشان همچون ملاسلطان گنابادی میباشد.
بدا به حال دراویش صوفیه بیچاره که مسیر زندگی خود را در اختیار چنین افرادی قرار داده و خود را سر سپرده فرزندان ملاسلطان کرده اند و با شعری از کیوان قزوینی در مورد و این مطلب را به پایان می رسانیم.
می نماید در نظر از دور آب
چون روی نزدیکی باشد آن سراب
گنده پیر است او و از بس چاپلوس
خویش را جلو کند چون نو عروس
هین مشو مغرور آن گل گونهاش
نوش نیش آلوده او را مچش
انتهای پیام
منبع: رهپویان هدایت