فرقه اهل حق تناسخ را لازمه عدل خدا می‌داند

0

بازدیدها: 11

در مورد تاریخ پیدایش فرقه “اهل حق” یا “یارستان” مطالب مستند و استواری در کتب تاریخ و ملل و نحل در دست نیست. خود افراد اهل حق هم معترفند که اطلاعات دقیق و روشنی از تاریخ پیدایش آن‌ها وجود ندارد تا آنجا که برخی از آنان تاریخ حضور خود را آغاز خلقت بشر می‌دانند.

تاریخچه وجودی فرقه اهل حق بسیار مبهم و پیچیده است؛ زیرا با آمیزه‌ای از حلول و تناسخ همراه بوده و نمی‌توان هیچ تقدم و تأخری به‌طور مشخص برای آن بیان کرد.

یکی دیگر از دلایل مغشوش بودن تاریخ ظهور پیشوایان مذهبی یارستان و تحریر دفترها از سوی این پیشوایان، بی‌سوادی افراد ذکر شده است.[1]

بیشتر بخوانید: 

عقاید فرقه اهل حق و نقاط انحراف آنان از اسلام

در “نامه سرانجام” که مکتوب اصلی فرقه اهل حق محسوب می‌شود و مؤلف مشخصی هم ندارد، مؤسس اصلی فرقه “سلطان اسحاق” معرفی شده، در این نامه آمده است:

«اسرار یارسان در قرن دوم در سینه بهلول ماهی و یارانش محفوظ بود و تا قرن هفتم هجری آن اسرار دست به دست به یکدیگر سپرده و به‌صورت قانون و ارگان اهل حق به نام حق، حقیقت و یارسان به یاران ابلاغ گردید و در واقع سلطان اسحاق به همین جهت مؤسس و مقنن اهل حق محسوب می‌گردد.»[2]

به اعتقاد اهل حق خداوند با هفت فرشته مقرب در پنج دوره به‌صورت بشر، نازل شده و در دوره‌های مختلف به‌نام های گوناگون به ترتیب در جسم بعضی از بزرگان و پاکان اهل حق ظاهر گشته است.

این دوره‌های پنجگانه به ترتیب عبارتند از:

۱. دوره آفرینش

۲. دوره مرتضی علی (ع)

۳. دوره لرستان (شاه خوشین) در اواخر قرن سوم

۴. دوره بابا ناوس بین قرن چهارم و پنجم

۵. دوره پردیوری در قرن هفتم و ظهور سلطان اسحاق که صحنه جدیدی در تاریخ اهل حق آغاز شد.

بنابراین، اهل حق پیدایش خود را متصل به وجود خداوند دانسته که در هر دوره در جسم یکی از پاکان ظهور کرده که کامل‌ترین آن‌ها حضرت علی (ع) و اسحاق می‌باشد.

طبق نامه سرانجام این هفت فرشته از گوهر خود خدا آفریده شده‌اند و به این فرشتگان پاسبانی آسمان، زمین، ماه، خورشید، هوا و باد سپرده شده است. این هفت تن در اعصار گذشته در جامعه پیامبران و پادشاهان بر زمین تابیده و ظهور کرده بودند.

هفت فرشته‌ای که با سلطان اسحاق به زمین آمدند، عبارتند از: پیربنیامین که سردسته و سرجمع فرقه است. پیرداوود که دلیل و راهنمای اهل فرقه است. پیرموسی کاتب و وزیر سلطان است. مصطفی داددان، فرشته مرگ است. شاه ابراهیم ملک طیار است. سید احمد به عنوان یادگار و مظهر امام حسین (ع) است و پیررزبار که به‌عنوان رمز حقیقت بر روی زمین آمده است.

در نامه سرانجام آمده است: خداوند پس از اینکه هفت فرشته را آفرید با یکی از فرشتگان خود به نام بنیامین به هفت طبقه آسمان می‌رود و فرشتگان در هر طبقه جشن معنوی برپا می‌کنند تا خداوند و فرشته مقرب به میانشان بروند. سپس یکی از فرشتگان به شکرانه این کار، خود را قربانی می‌کند و به فرمان سرجم، قربانی به‌صورت مساوی بین حاضران تقسیم می‌شود و بنا به خواهش فرشتگان، خداوند در زیر آفتاب جلسه ویژه‌ای تشکیل می‌دهد و پس از مراسم سربریدن قربانی، خداوندگار از آن‌ها پیمان می‌گیرد و وعده تجلی و ظهور در دوره‌های مختلف را به آن‌ها می‌دهد.

بنابر تألیفات به‌جا مانده از اهل حق در آغاز دوره اسلامی، نخستین کسی که مسلک یارستان را به وجود آورد “عمرو بن لهب” معروف به “بهلول ماهی” است. او در ابتدا خود را به دیوانگی زد و سپس در خفا با چند تن از یاران ویژه خود راز و نیاز کرد. او نخستین بار تناسخ را وارد آیین یارستان اهل حق کرد و خود را آیینه تمام نمای خدا می‌دانست. مردم اهل حق معتقدند که این همان بهلولی است که در زمان امام صادق (ع) می‌زیسته و از شاگردان و دوستداران ایشان بود.

سلطان اسحاق به عنوان مؤسس اصلی این فرقه مقرر کرد که هر یک از اعضا باید پیر و دلیل داشته باشند. او در ابتدا بنیامین را به‌ سِمت پیر و داوود را به سِمت دلیل برای همه افراد اهل حق منصوب کرد، ولی چون آن‌ها اولادی نداشتند، هفت تن از یاران خود را به‌عنوان هفت خاندان یا هفت سرسلسه اهل حق به پیروانش معرفی کرد که پس از آن به هفت تن معروف شدند: شاه ابراهیمی، یادگاری، خاموشی، عالی‌قلندری، میرسوری، مصطفایی و حاجی باویسی که هم اکنون به فرزندان این سرسلسله‌ها “سید” گفته می‌شود و وظیفه آن‌ها خواندن دعای نذورات است.

از مراکز مهم محل زندگی آن‌ها می‌توان به غرب کشور به‌خصوص استان کرمانشاه اشاره کرد. افراد اهل حق در استان کرمانشاه در شهرهای صحنه ،دیور، سرپل ذهاب، قصرشیرین، اسلام‌آباد غرب، پاوه، جوانرود، هرسین و برخی از شهرهای استان‌های زنجان، همدان، آذربایجان شرقی و غربی، گیلان مازندران و حوالی تهران به‌خصوص هشتگرد و رودهن پراکنده هستند و مقبره‌های سرسلسله‌های اصلی به‌عنوان مکان‌های مقدس و زیارتگاه‌های آن‌ها محسوب می‌شود.

مباحث اعتقادی فرقه اهل حق

این مسلک در مورد آفرینش و خالق، دچار افسانه‌بافی و غلو شده است. آن‌ها معتقدند که آفرینش در دو مرحله صورت گرفته و ابتدا جهان معنوی، سپس جهان مادی خلق شده است.

یکی از مباحثی که در مورد فرقه اهل حق گفته می‌شود، اطلاق نام علی اللهی به این مسلک است که خود به‌شدت از این نظریه متنفر هستند و برخود نمی‌پسندند و می‌گویند: «یارستان هیچ گاه حضرت علی را خدا نمی‌دانند و آنچه مسلم است، اینگونه نسبت‌ها خلاف محض است. مردم اهل حق بزرگترین و بالاترین الهام گیرنده مکتب ذاتی علی (ع) هستند.»[3]

فرقه اهل حق در حالی ادعای خدا ندانستن حضرت علی (ع) را مطرح می‌کنند که در تمام متون مربوط به فرقه نشانه‌هایی از الوهیت حضرت على و حلول ذات حق در جسم حضرت علی (ع) و بعضی از رهبران فرقه وجود دارد: «حضرت علی دو جنبه دارد، جنبه اول آن‌که به دیده حق بینان مظهر الله است؛ یعنی آیینه وجودش جلوه نور ذات حق است و جنبه دوم که ظاهراً بشر است.»[4]

تجلیات ذات حق در اشخاص اهل حق را در مورد توحید با هاله‌ای از ابهام و تاریکی مواجه می‌کند. ابهامات موجود در دفتر که بیانات شفاهی و کتبی بزرگان و رهبرانشان است، گاه مریدان را تا حد کفر و شرک پیش می‌برد.

از جمله اعتقادات اهل حق اعتقاد به حلول یا تجلی ذات حق در جامه و دون بشر است. بزرگان اهل حق توحید را بدون توضیح ارائه داده‌اند و می‌گویند توحید، تجلى ذات حق خالق در مخلوق است.

و معتقدند که تجلیات ذات حق در جامه بشر، پس از ختم شریعت و اتمام دوره پیامبران سرعت بیشتری به خود گرفته است. بنابراین، علاوه بر پیامبران و ائمه و عرفا هر شخصی که پاک و خاکی و مستعد باشد، محل تجلی و حلول ذات حق است. در این صورت به عقیده این مسلک اشخاصی که صورت کاملی از عرفان و طریقت یافته و به حقیقت دست پیدا کرده‌اند، دیگر نیازی به عبادات موسوم در شریعت ندارد.

بر اساس حلول و دون به دون شدن این گردش مظهرات ادامه داشته و ظاهراً پایان روشنی برای آن تصور نمی‌شود. این تکرار تجلی و محل ذات حق شدن ترتیب و تقدم و تأخر روشنی ندارد.

این فرقه بحث چندانی پیرامون عدل ندارد و دون به دون شدن را تنها دلیل عدل خداوند می‌دانند. انسانی که در این دنیا کارهای خوب و بد انجام داده، نتیجه را در زندگی دیگری خواهد دید و روحش به جسم موجود بالاتر یا پایین‌تری حلول می‌کند.

بنابراین بر اساس، حلول و تناسخ و تقسیم مراحل دینداری به شریعت، معرفت، طریقت و حقیقت از ارکان اعتقادات آن‌هاست. دوره پیامبر را دوره شریعت و تعبد در عبادت و احکام عملی می‌دانند و آن را دوره سپری شده بیان می‌کنند.

اهل حق در مورد امامت نیز تعابیری شبیه به ثبوت داشته و بر مبنای اعتقاد به تناسخ هر یک از معصومین را جلوه یکی از پیران ذکر می‌کنند. «پس از ختم دوره شریعت و اتمام دوره پیامبران ذات خداوندی در عرفا و اهل طریقت تجلی گردید.»[5]

اهل حق معتقد است، مرشدان و رهبران آن‌ها از غیب مطلع بوده و دارای علم لدنی هستند و پیشگویی‌های آن‌ها به وقوع خواهد پیوست و سروده‌های منسوب به این پیران، رموزی دارد که هر کس نمی‌تواند به آن‌ها دست یابد.[6]

اهل حق جهان پس از مرگ را بر اساس تناسخ بیان کرده و می‌گوید: طبق نظریه پیشوایان یارستان و اعتقاد به حلول روح، فقط جسم شخص متوفی از بین رفته و به خاک تبدیل می‌شود ولی او بنابر اعمالش به جسم دیگری در همین دنیا حلول می‌کند و مردم یاری بهشت و دوزخ را در همین دنیا می‌دانند؛ زیرا معتقد به تعویض جسم و حلول روح هستند و اینکه مجازات اعمال در همین دنیا تحقق می‌پذیرد.[7]

مردمان اهل حق برای انجام سیر تکامل تا آخرین مرحله یعنی رسیدن به خدا هزار مرحله قائل هستند و اساسا هر روحی هزار و یک جامه عوض می‌کند تا به درگاه الهی برسد.[8]

عقاید و مبانی اساسی اهل حق مخلوطی از اعتقادات تناسخی و حلول ذات عرفان و تصوف التقاطی و برگرفته از ادیان باستان مانند زرتشتی، هندوئیزم، مانوی و برخی از مبانی مسیحت و یهود است که بعضا به آن صبغه اسلامی داده‌اند.

عمده ریشه‌های فکری اهل حق از زرتشتیان گرفته شده و مرتبط با ایرانیان قبل از اسلام است. در جای جای نوشته‌هایشان از زرتشت به‌عنوان پیامبر با عظمت یاد می‌کنند و می‌نویسند: زرتشت، نمودار سید محمد گوره‌سوار یکی از هفتوان و شاه‌خوشین می‌باشد و رهبران فرقه دون و مظهر زرتشت بودند، بنابراین افکار و عقاید او را منتقل کرده‌اند و زمانی زرتشت مظهر و دون بنیامین بوده است.[9]

تشابه دیگر اینکه فرشتگان هفتگانه به‌عنوان هفت تن که از گوهر خدا آفریده شده‌اند و پاسبانی ماه و خورشید و … را بر عهده دارند، بسیار شبیه به هفت فرشته در آیین زرتشت هستند.

به مکانی که افراد اهل حق برای انجام مراسم‌های خود و ادای نذر جمع می‌شوند جم‌خانه گفته می‌شود که خوردن نذر و آب خوردن جم‌نشینان این فرقه مانند مراسم مذهبی زرتشتیان است.

زانو زدن و شال سفید بستن از نمودهای زرتشتیان است که این فرقه نیز هنگام انعقاد جمع، اینگونه در مراسم حاضر می‌شوند و دست‌بوسی انجام می‌گیرد.

این فرقه معابد خود را نیز مانند زرتشتیان در کنار آب‌ها و غارها قرار داده‌اند.

بکرزایی، مراسم عشای ربانی، غسل تعمید و مراسم سرسپاری این فرقه نیز شبیه به مراسم مسیحیت می‌باشد.

همچنین دم گرفتن، اجرای مراسم ذکر و خفی و کلام خواندن و نشستن به‌شکل دایره دور هم و اهمیت دادن به آن‌ها تا سر حد اصول اعتقادی اهل حق را وامدار تصوف کرده است.

احکام و دستورات فرقه اهل حق

اهل حق در احکام خود سه روز را روزه می‌گیرند و فلسفه آن را این‌طور نقل می‌کنند که سلطان اسحاق و یارانش سه شبانه‌روز در غار مرتو در کوهی بین مرز عراق و ایران بدون آب و غذا در محاصره دشمنان قرار می‌گیرند و پس از آن فاتح و پیروز می‌شوند. بنابراین افراد اهل حق از روز دوزادهم تا چهاردهم دی ماه را روزه می‌گیرند و در روز چهارم جشن عید یاری برگزار می‌کنند و در این جشن خروس قربانی می‌کنند.

سر مگو، یکی از اعتقادات قلبیشان است که مدعی هستند چیزهایی می‌دانند که برای مردم عادی قابل درک نیست. آن‌ها اعتقادی به بازگو کردن و نشر عقاید خود ندارند.

آن‌ها برای غسل و تیمم، زیارت اهل قبور، روزه و… ذکرهای مختلفی دارند، ولی به‌هیچ عنوان به فلسفه ذکر اشاره نشده است. چون اکثر قریب به اتفاق آن‌ها تارک الصلاه هستند.

و این یکی از معضل‌های اهل حق در مقابل مریدانشان است؛ زیرا عملا آن‌ها را مقابل اسلام می‌گذارد که البته با توضیح احتیاج نداشتن به عبادات ظاهری خود را توجیه می‌کنند.

یکی از خصوصیات ظاهری مردان اهل‌ حق سبیل‌های بلند آن‌ها است. آن‌ها به هیچ عنوان سبیل خود را نمی‌تراشند و حتی آن را کوتاه هم نمی‌کنند.

افراد اهل حق به خواب‌هایی که می‌بینند، بسیار اهمیت می‌دهند و اکثر نذری‌های شکل گرفته حاصل همان خواب‌هاست و دستور مؤکد دارند که هر آنچه را که در خواب به‌عنوان نذری دیدند، باید عمل کنند و حتی اگر نذری انجام دادند و حاجاتشان نیز برآورده نشد، باید نذر خود را ادا کنند.

نذر در میان مردمان اهل حق اقسام گوناگون دارد:

نیاز: نذری است که در جم‌خانه موقع ختم مجلس با جم صرف می‌شود. برای نیاز خوراکی و گرده نانی ذکر کرده‌اند.

خدمت: نذری است که در جم‌خانه صرف می‌شود. حداقل یک من برنج، مقداری روغن حیوانی که همراه با یک خروس به‌صورت پلو درست می‌شود.

شکرانه: به شکر نعمت‌های خدا یک چیز خوراکی در جم‌خانه خورده می‌شود.

قربانی: قربانی باید از حیواناتی مثل خروس، گاو، گوسفند، شتر و گوزن باشد و در مراسم خاصی قربانی شود.

یکی از آداب مهم و اساسی فرقه اهل حق، مراسم سرسپاری است که به‌معنی سرتسلیم فرود آوردن در مقابل آداب و رسوم مسلک اهل حق است. مراسم سرسپاری باید با حضور پیر و دلیل صورت گیرد و فرد اهل حقی باید به یکی از خاندان‌ها متصل باشد. این مراسم که با تشریفات خاصی برگزار می‌شود، بسیار ضروری است و به معنی تخطی نکردن از حدود اهل حق است.

آنچه گفته شد، خلاصه‌ای از چیستی فرقه اهل حق است. شاید این فرقه از لحاظ تشکیلاتی و جذب افراد برنامه خاصی نداشته باشد، اما می‌تواند با رنگ و لعاب عرفانی و ایرانی بودن، زنگ خطری برای جوانان محسوب شود.

نکته اصلی انحراف آن‌ها عقایدشان است که در جای‌جای احکام و دستوراتشان تخطی از صراط مستقیم اسلام و از همه مهم‌تر همتراز شدن با کفر و شرک دیده می‌شود که امید است جوانان عزیز با مطالعه و کنکاش به پوچ بودن این فرقه پی‌ببرند.

[1]. آیین یاری، صفحه ۱۵

[2]. نامه سرانجام، دوره هفتوانه، ص ۲۵

[3]. مکاتبات با دایره المعارف تشیع، ص ۱۲

[4]. آراى حق علی نورالهی، ص ۴٢٢

[5]. آیین یاری، ص ۱۲

[6]. رمز یاری، ص ۱۱۵

[7]. آیین یاری، ص ۴۵

[8]. دفتر روز یارستان، صص ۱-۲

[9]. زلال زلال به نقل از نوشته‌های پراکنده، ص ۷۷ (برگرفته از کتاب شناخت اهل حق)

انتهای پیام

منبع: فرقه پژوهی