یک داستان تکراری دیگر…معنویت های نوپدید

0

بازدیدها: 30

یک داستان تکراری دیگر…ابرچشمانش قطرات اشک را بر مسیل صورت معصومانه اش جاری می ساخت؛ کم کم آن صدای غَرّا و مُطَنطَن روزهای قبل، تبدیل شده بود به نوای بی نوایی که سراسر وجودش حسرت بود.

به گزارش فاران نیوز، حجت الاسلام امیرحسین کامل نواب، محقق و پژوهشگر حوزه ادیان و فرق انحرافی: ابرچشمانش قطرات اشک را بر مسیل صورت معصومانه اش جاری می ساخت؛ کم کم آن صدای غَرّا و مُطَنطَن روزهای قبل، تبدیل شده بود به نوای بی نوایی که سراسر وجودش حسرت بود؛ میرغضب چشمانش، تبدیل شده بود به نگاه معصومانه دخترکی که در شلوغی بازار، دست به دست سیاه چادری شبیه مادر داده بود؛ دخترک تمام خواسته اش یک چیز بود؛ چرا تا الان کسی به من نگفته؟!

پدرم چرا سکوت کرده بود؟ مادرم مگر نمی دانست دستش را رها کرده ام؟

اصلا چرا کسی چادر از سر نامادری ام نکشید تا او را واضح ببینم؟

گرچه دیر، اما پذیرفته بود شش سال از عمرش، دست در دست راه نابلدان، به هدر رفته بود؛ افسوس این روزهایش، شب نداشت؛ تنها اشتراک ما در آه بود؛ او در انتهای جملاتش و من در ابتدای هرجمله بخاطر یک داستان تکراری دیگر…

نیاز به معنویت از اصلی ترین احتیاجات بشر به شمار می آید و هرفرد با هر موقعیت اجتماعی و حتی علمی خود را نیازمند «عالم معنا» می داند.

اگر پاسخ به این نیازها از مسیر صحیح داده نشود، ناجواب های پوشده شده با لذت های زودگذر نفسانی، تمایلات جنسی، خلسه های شیطانی، اوراد انحرافی و ثروت های پوشالی، انگشتان نحیف جوینده معنویت را در دستان ناپدری و نامادری هایی قرار می دهد تا آن ها تصمیم بگیرند او چه بگوید یا چه رفتاری داشته باشد.

شاید باورش سخت باشد که بسیاری از جذب شدگان به معنویت های نوپدید، صرفا برای رسیدن به خداوند متعال و یا درک بهتری از مسائل معرفتی و دینی به انحراف کشیده شده اند!

آنان برای ارتباط عمیق تر با آفریدگار خود به دنبال راهی بودند تا به زعم خودشان بهتر و سریعتر به سرمنزل مقصود برسند؛ اما غافل از اینکه استفاده از واژه معرفت «گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند.»

توجه به این مطلب مهم است که رهبران انحرافات فکری و عقیدتی نمی توانند به روحیات و خواسته های جامعه پیرامونی خود بی اعتنا باشند و برای جذب افراد، لاجَرم می بایست در مسیر دغدغه های آنان گام های کوتاهی بردارند، تا طعمه هایشان، آن ها را همراهی کرده و پس از گذشت مدت زمانی او را به آنچه می خواهند بکشانند.

دوعامل «گرایش های فطری» و «فعالیت های سران و مبلغین جریان های انحرافی» بخش های مختلف جامعه را بر لبه تیز شمشیر انحراف کشانده و اگر نباشد نیام آگاهی، قطعا این شمشیر بُرّان لطمه های بسیاری بر پیکره کم توان آحاد مردم خواهد زد.

اگر در زمان کنونی افراد بسیاری به انحرافات آلوده شده اند، بخاطر نادانسته های بسیار است؛ چرا که نقطه قوت فرقه ها بر روی ضعف های ما قرار دارد؛ اگر نوجوانان و جوانان از مبانی فکری و دینی خود اطلاع کافی نداشته باشند به خوبی در دام طمع مبلغین فرقه ای قرار می گیرند؛ اگر پدران و مادران از کدرفتارهای عناصر وابسته به فرق، کم اطلاع باشند؛ قطعا در مواجهه با تغییرات اخلاقی و معیشتی فرزندانشان نمی توانند راهنمایی و مشاوره لازم را به صورت مستقیم یا از طریق کارشناسان و مشاوران معتمد به وی ارائه دهند.

مسئولان فرهنگی نیز باید توجه داشته باشند، آنچه در نحله های نامطلوبِ معنوی، جذابیت های زیادی برای جوانان به دنبال دارد، برآمده از هویت بخشی فرقه ای است، هویتی که عنصر جذب شده را وادار می کند نه تنها در نوع پوشش و گفتار، بلکه در حوزه های عقیدتی نیز همچون سران فرقه و برای آنان بیندیشد.

آخر سخن آنکه نتیجه رواج «کارگاه های دین سازی» یا رسیدن به یافته های دست ساز و پوچ رهبران فرقه است و یا رسیدن به دین گریزی و بی مقداری دین الهی که هر دوی اینها غلط است و اگر دلی برای دختران و پسران این مرز و بوم نسوزد فردا دوباره یک داستان تکراری دیگر…

انتهای پیام

منبع: تیرنگ