بهائیت و ادعای لزوم زمان مند بودن دین (بخش سوم)
بازدیدها: 4
بهائیت و ادعای لزوم زمان مند بودن دین
بزرگان فرقه بهائیت بر این عقیده اند که بر خلاف اعتقاد مسلمانان، مسئله خاتمیت رسول مکرم اسلام (ص) و آیات و روایات مربوط به آن، در ارتباط با نبوت تبلیغی قابل طرح است. از این رو بحث خاتمیت را در تعارض با لزوم زمان مند بودن دین در باور بهائیت نمی دانند.
شبهه دوم: خاتمیت در اسلام، مربوط به نبوت تبلیغی است.
فرقه بهائیت برای رفع ایرادات وارد بر لزوم زمان مند بودن دین، نبوت را به دو بخش تقسیم می کند:
-
نبوت تشریعی
-
نبوت تبلیغی
مسئله خاتمیت در این نگاه، در ارتباط با پیامبران تبلیغی بیان می شود و ارتباطی با پیامبران تشریعی ندارد.
در این دسته بندی ابداعی (1)، انبیای تشریعی به آن دسته از پیامبران اطلاق می گردد که حامل دین و شریعتی جدید هستند. در این میان، انبیای تبلیغی به آن گروه از پیامبران الهی گفته می شود که شریعت جدیدی ندارند و تنها به ترویج و تبلیغ شریعت و دین پیامبران پیش از خود همت می گمارند.
لازم به ذکر است که مسئله تقسیم پیامبران به دو دسته تشریعی و تبلیغی، امری است که مورد قبول علمای اسلام نیز می باشد. اما آن بخش از این تقسیم بندی، ابداعی و از نظر اسلام، غیرقابل قبول است که بحث خاتمیت پیامبر مکرم اسلام (ص)، تنها به انبیای تبلیغی منحصر گردد.
به هر ترتیب، این دسته بندی سبب می شود تا بهائیان ادعا نمایند که از آن جا که علی محمد شیرازی و میرزا حسینعلی نوری، از جمله پیامبران صاحب شریعت به شمار می روند، بنابراین، مسئله خاتمیت پیامبر اسلام (ص)، خللی در ادعای آن دو به وجود نمی آورد.
نقد شبهه دوم
در پاسخ به این شبهه باید گفت، در رابطه با اصطلاح «خاتم النبیین» که در سوره احزاب، در ارتباط با رسول مکرم اسلام (ص) مطرح می شود، فهم معنای نبوت باید بر اساس اشارات قرآنی و روایی صورت پذیرد.
واژه «نبی» در فرهنگ قرآنی و اسلامی به کسی اطلاق می شود که از جانب خداوند، اخبار غیبی و معارف الهی را دریافت می کند. این معنا، هم پیامبران تشریعی و هم تبلیغی را در بر می گیرد.
شبهه سوم: ختم نبوت، موجب قطع ارتباط خدا با انسان می شود.
بر اساس این شبهه، ختم نبوت، مسلتزم قطع ارتباط خدا با بشر و محرومیت انسان های بی شمار در طی قرون و اعصار از هدایت الهی است. (2)
نقد شبهه سوم
در پاسخ به این ادعا باید گفت، این مسئله که هدایت همه مخلوقات الهی، جزء سنت های تخلف ناپذیر خداست، مورد قبول اسلام نیز هست. اما آیا تنها راه هدایت انسان ها، نزول شریعتی جدید است؟ آیا جز این است که پروردگار متعال، بشر و موجودات را متناسب با نیاز و ظرفیت آن ها هدایت می کند؟ اگر چنین است، زمانی که از یک سو تحریفی در کتاب دین اسلام صورت نگرفته، و از سوی دیگر، زعامت امور دین بر عهده امام معصوم (امام مهدی (عج)) است، و همچنین، فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب، سنت، عقل و اجماع قادر به اجتهاد می باشند، چه نیازی به تجدید شریعت می باشد؟
از آن مهم تر، بر اساس آیات قرآن کریم، زمان اولین شریعت الهی، مشخص می شود:
” كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُم فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ“. (بقره، آیه 213)
” مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را فرستاد که (نیکوکاران را) بشارت دهند و (بدان را) بترسانند، و با آن ها کتاب به راستی فرستاد تا در موارد نزاع مردم تنها دین خدا به عدالت حکمفرما باشد. و در کتاب حق، اختلاف و شبهه نیفکندند مگر همان گروه که بر آنان کتاب آسمانی آمد، برای تعدی به حقوق یکدیگر، پس خداوند به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات و اختلافات به نور حق هدایت فرمود، و خدا هر که را خواهد راه راست بنماید“.
بر این اساس، زمان پیدایش اولین شریعت الهی، قرن ها پس از خلقت انسان کنونی و در زمان حضرت نوح (ع) می باشد. بنابراین، ادعای بهائیت مبنی بر لزوم تجدید شریعت به منظور برقراری ارتباط مداوم با پروردگار متعال، قابل قبول نیست؛ چرا که در غیر این صورت باید پرسید، تکلیف ارتباط مردم با خداوند، پیش از ظهور اولین شریعت، چه می شود؟
موضوعات مرتبط:
بهائیت و ادعای لزوم زمان مند بودن دین (بخش اول)
بهائیت و ادعای لزوم زمان مند بودن دین (بخش دوم)
پی نوشت ها:
1) «بدعت» به معنای وارد کردن چیزی در دین، پس از پیامبر اسلام (ص) است. این عمل در اسلام نهی شده و علمای شیعه و سنی، آن را حرام می دانند. از این رو، منظور از تقسیم بندی ابداعی، نوعی از تقسیم بندی است که در دین سابقه نداشته و در نتیجه مورد قبول دین نمی باشد.
2) ابراهیم خان، محمد، محمد خاتم انبیاء، بی تا، بی جا، بی نا، ص 22.
منابع:
- رهنمایی، ح. (1393)، نقدی بر مهم ترین مستمسکات بهاییان در ایراد شبهات کلامی درباره ختم نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، سال پنجم، شماره دوم، پیاپی 13، ص 49-66